تحولات لبنان و فلسطین

مشهد- گزارش ما مربوط به مکانی است که بیشتر مراجعه کنندگان آن را خانم ها تشکیل می دهند شاید کوچک‌ترین شان همین دختر خوش چهره ۱۸ ساله باشد که ۱۵ سالگی به خانه بخت رفته و پیرترین‌شان را نمی‌توانی حدس بزنی، چون اغلب با مادرها آمده‌اند و شماری هم با پدر و مادر. پیرزن‌ها و پیرمردهایی که چهره‌شان تکیده‌تر از فرزندشان است. آدم بین جمعیتی حدود ۱۰۰ نفر متوجه نمی شود کدام یکی همراهی است و کدام متقاضی طلاق!

بروکراسی جدایی/نوبت دهی برای طلاق؛ توافقی یا یک طرفه؟

هنگامه طاهری: ساعت هنوز ۷ صبح نشده و خودت می‌شنوی که بعضی‌ها از ساعت ۵ صبح آمده‌اند تا همین امروز برای جدایی اقدام کنند. یکی از همین خانم‌های جوانی که برای نخستین بار است آمده، کاغذی دستش گرفته نام کسانی که می‌آیند می‌نویسد تا بی‌نوبتی نشود.

اما ساعت۷ که در مرکز باز می‌شود، مردم هجوم می‌برند داخل و عده‌ای بس که آمده‌اند و رفته‌اند می‌دانند دستگاه سیاه کنار راهرو نوبت می‌دهد نه این دفتردستک‌هایی که مردم خودشان پر می‌کنند.
روی دستگاه دو کلید دارد. کنار یکی نوشته «طلاق توافقی» کنار دیگری نوشته «طلاق یک‌طرفه» .
هر کس متناسب با نیازش یکی از کلیدها را می‌زند و نوبت می‌گیرد، اما نه با این نظمی که من می‌نویسم. بعضی‌ها انگار حرص نوبت گرفتن دارند، چند تا چند تا نوبت می‌کشند بیرون . یکی از همین آقایانی که پنج نوبت می‌کشد بیرون لطف می‌کند و چهار تای آن را می‌دهد به سربازی با لباس فرم چریکی که نشسته پشت میز کنار دستگاه برای بقیه مراجعان(عجب سخاوتی!). پس از پایان نوبت‌ها، دستگاه خاموش می‌شود.

طلاق با ورژن جدید را فقط کسانی می‌شناسند که مسیر زندگی‌شان افتاده درشیب تند سرازیری. اینجا پر است از زنان و مردانی که سعی دارند خودشان را از این شیب تند بالا بکشند. عده‌ای دیگر هم هنوز دارند دست و پا می‌زنند که ببینند وقتی از هفت خوان مرکز طلاق «مهر حقی» به عنوان تنها مسیر آغاز طلاق عبور کردند سرانجام جدا می‌شوند یا نه؟
حالا فضا آرام شده. همه می‌نشینند روی صندلی‌هایی که پشت سر هم ردیف شده اند وسط راهرو.
نگاه می‌کنی این همه زن و شمار انگشت شماری مرد روی صندلی‌ها نشسته‌اند و دلواپسی در نگاهشان موج می‌زند. بعضی‌ها هم می‌آیند از سرباز جلوی در چیزی می‌پرسند و می‌روند.
کسانی که نشسته‌اند کنار هم سرِ درد دلشان باز می‌شود. زن‌ها زود با هم دختر خاله می‌شوند و همه چیز را می‌ریزند توی دایره.

خجالت از اعتیاد همسر

خانم ۳۵ ساله‌ای می‌گوید، شوهرش معتاد است . دو تا بچه دارد و از اعتیاد شوهرش خجالت می‌کشد.
می‌گوید، آمده پس از ۱۰ سال همسرش را از زندگی اش حذف کند. چهره اش تکیده و زرد است. دایم می‌رود توی فکر و باید کنار دستی هر چند دقیقه یک بار به بازویش سقلمه بزند تا از آن حال خارج شود. کاملاً مشخص است دارد با خودش کلنجار می‌رود. او برای طلاق یک طرفه آمده. خانمی دیگر کنار همسرش نشسته و دایم با هم چیزی پچ پچ می‌کنند و می‌خندند. نه انگار که کجا آمده‌اند و برای چه! هر دو سی و چند ساله به نظر می‌آیند. به گفته خانم برای طلاق توافقی آمده‌اند. این‌ها هم پس از ۱۰ سال به این نتیجه رسیده‌اند بدون هم راحت‌ترند! خانم می‌گوید، شوهرش بد دهن و عصبی است و تا حالا هم دو تا بچه زنجیر شده بین آن‌ها تا این اتصال پاره نشود، اما امروز وقت پاره کردن زنجیر است...

وکالت شوهر برای جدایی

آن یکی دختری ۱۸ ساله و زیباست که ۱۵ سالگی عروس خانه شوهر شده و بعد قربانی بد دلی و سوء ظن همسر و فحاشی و ... با مادر و پدرش آمده و ظاهرشان بی تکلف و متدین است. خیلی خوش روحیه است و خودش می‌گوید مدرسه می‌رود. این یکی می‌گوید، شوهرش به او وکالت داده تا خودش کارهای جدایی را انجام دهد.
یکی دیگر از وقتی عقد شده شوهرش را به جرم کلاهبرداری پشت میله‌های زندان ملاقات کرده و یکی از قربانی‌های کلاهبرداری همسرش هم خودش است که با امضای ساده او، کلی چک و سفته داده دست مردم. همه جور شکایتی دستش است از ضرب و جرح گرفته تا مدارک کلاه‌های گشادی که سرش گذاشته.

مردها حرف نمی‌زنند

مردها اما حرف نمی‌زنند، حتی وقتی از آن‌ها می‌پرسی مایل هستی درباره چرایی جدایی حرف بزنی بصراحت می‌گویند: «نه»

مردم بر اساس نوبت می‌روند توی اتاق‌ها و خانمی که تند تند مشخصات افراد را ثبت می‌کند و می‌گوید سه هزار تومان از عابر بانک کنار راهرو بریز به این حساب و فیشش را بیاور، بعد هم ارجاع می‌دهد به ساختمان کناری.
ساختمان کناری اتاق مشاوره و مدد کاری دارد با چند میز و چند پشتِ میز نشین. همراهی راه نمی دهند، فقط فرد متقاضی می‌رود داخل مشکلاتش ثبت می‌شود و می‌رود بیرون و منتظر می‌ماند تا آدرس و نام مرکز مشاوره‌ای که وی را ارجاع داده‌اند برایش پیامک شود.
مدت زمان مشاوره ۴۵ روز است که روی هم رفته ۵ نوبت مشاوره می‌دهند تا شاید کار به طلاق نکشد.

طلاق خرج دارد

یکی می‌گوید، ۳۰ تومان می‌گیرند، دیگری می‌گوید ۲۵ تومان، یکی دیگر هم می‌گوید پول سه جلسه ۳۰ تومانی مشاوره را یکجا گفته‌اند بریزد به حساب. حساب را نمی‌دانیم مال کی و کجاست، ولی اینکه این دو ساختمان صرفاً برای تدوین تاریخچه مراجعان و گرفتن پول راه افتاده کاملاً مشهود است. ثبت مشخصات و علت طلاق همان کاری است که لیسانسه‌های حقوق پیش از ورود به دادگاه به شکل عریضه می‌نوشتند و دو - سه هزار تومان می‌گرفتند. حالا مسیر طلاق از پلِ «مهر حقی» می‌گذرد با نوبت دهی بی‌برنامه و بروکراسی بی‌دلیل. خلاصه طلاق خرج دارد، با هم بسازید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.