کامران پارسی نژاد: حیات ادبیات و هنر، به نوعی بستگی به آزاداندیشی دارد. درواقع، ضرورت درک این مسئله برای داستان نویسان، متولیان امور فرهنگی، وزارت ارشاد، نهادها و ... مانند ضرورت حفظ ماده حیاتی آب برای انسان است آنهم در بیابانی تفتیده و سوزان. بی شک میان آزاداندیشی و ادبیات داستانی ارتباط دوسویهای وجود دارد.حیات ادبیات داستانی وابسته به آزاداندیشی است.از سویی دیگر ادبیات داستانی است که می تواند شرایط مناسبی برای آزاداندیشی در جامعه ایجاد کند. در واقع ادبیات داستانی هم به نوعی، باعث تثبیت و رشد آزاداندیشی میشود،در هر حال با توجه به شرایط و دوران های خاص حاکم این ادبیات داستانی است که به هر صورت، راه خود را پیدا میکند و در قالب و شکلهای نو وبدیع هویت خود را حفظ می کند.
بسیار دیده شده که در دورههای سخت اهالی قلم از طریق فنون، صناعات ادبی و تکنیکهای مختلف، ناگفتهها را بیان میکنند و هیچ رد پایی برای توقیف اثر به جا نمی گذارند چرا که مهمترین خصیصه ادبیات، چند وجهی بودن آن است. البته باید به این مسئله توجه داشت که در غرب با شعارهای فریبندهای چون دمکراسی و آزاداندیشی، سعی کردهاند به نوعی، ذهن و اندیشه مخاطبان خود را تحت تأثیر قرار داده و به شیوه متفاوت به سلطهجویی خود ادامه دهند. از این رو نویسندگان ما باید این مسئله را در نظر بگیرند که تمام جریانهای ادبی غرب در بستر وقایع و رویدادهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی همان کشورها شکل میگیرد و نویسندگان نباید بدون در نظر گرفتن چنین مسائل مهمی، به گرتهبرداری از مکاتب و جریانهای غرب بپردازند.
اصولا پیدایش آزاد اندیشی در عرصه ادبیات داستانی بنا بر روابط علت و معلولی مستحکمی چون ژرفاندیشی در جامعه و سنجش عقلانی بدون بغض و غرض بستگی دارد. برخی از صاحبنظران ادبیات داستانی معتقدند که هر داستان و زمانی که به خلاف سنتهای رایج شکل بگیرد، در گونه رمان آزاد اندیش قرار میگیرد. آنچنان که نویسندگانی چون ماکسیسم گورکی، ویکتور هوگو ، چارلز دیکنز، به عنوان آزاد اندیشان دوران خود شناخته شدند.
جا دارد برخی از نویسندگان آزاداندیش با خلق داستانهای رئالیستی و تلفیق رویدادهای مهم زندگی با تخیل آثار ماندگاری را پدید آورند؛ به گونهای که مورخان پس از آن برای درک اوضاع و احوال زمان کنونی به آثار داستانی رجوع کنند. باید به این مسئله توجه داشت که لازم نیست همه نویسندگان داستان چنین شیوهای برگزینند. اما این مسئله نباید به آنجا ختم شود که پس ازگذر زمان طولانی حتی یک داستان ماندگار و ارزشمند رئالیستی در کارنامه داستانها یافت نشود. در این گونه آثار مستندسازی و بیان حقایق جامعه آن هم در قالب کاملاً داستانی امری پسندیده و حائز اهمیت است. لذا میطلبد نویسندگان این حوزه بدون غرضورزی و اعمال نفوذ در کلام راوی و شخصیتها، رویدادهایی را در کنار هم قرار دهند که نماینده زندگی واقعی مردم ایران باشد. تا آنجا که پژوهشگران و مورخین بتوانند به اطلاعات ریز و در عین حال مهمی که تاریخ توانایی بازگویی و ثبت آنها را ندارد دست یازند.قابل ذکر است که مردم ایران به شدت پایبند به حفظ رئالیسم هستند. از این رو هر حرکت ادبی شکل گرفتهای معمولاً در ایران بر اساس ضوابط و قوانین رئالیسم قوام مییابد و در بستر جامعه رنگ میبازد. و به همین دلیل آزاد اندیشی در حوزه داستان میبایست با توجه به شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حاکم بر جامعه شکل بگیرد.
نظر شما