ساحل عباسی: قاسم صادقی متولد 1338، چهار فرزند دارد؛ دو پسر و دو دختر. عروس و نوهاش هم همراه خانوادهاش در کانکسی در دل بیابانهای بهجامانده از روزهای آزادی خرمشهر زندگی میکنند تا خاطرات آنروزها را احیا کنند. صادقی رزمنده سالهای دور جنگ که اینک مسئول یادمان شهدای دشت ذوالفقار است، با شوق و ذوقی خاطرنشان میکند که ده تانک غنیمتی را که قرار بوده برای ذوب شدن به اصفهان برود، به منطقه موردنظرش برده تا در همان مکانی قرار دهد که روزی منطقه اشغالشده در دست دشمن بود.
او میگوید: هنگامیکه نیروهای بعثی وارد خرمشهر شدند، برای آنکه در مردم ایجاد رعب و وحشت کنند، جوان چهاردهسالهای را از چشمهایش به چنگکهای قصابی آویزان کردند تا درس عبرتی برای مقاومتکنندگان باشد. بعثیها در اولین روزهای ورود به خرمشهر، تعداد قابلتوجهی از مردم و مدافعان شهر را جلوی مسجد جامع هدف خمپاره قرار دادند، اما رزمندگان ما آنقدر مقاومت کردند که از بیابانها به خیابانها راه باز کردند و از خیابانها به کوچهها و از آنجا به خانهها رفتند. دیوار خانهها را خراب کردند تا برای مقاومت به بالای پشتبامها برسند. متأسفانه آنچه خون به دل رزمندگان کرد، خیانت بنیصدر بود. او دستور داده بود که به نیروهای داوطلب مردمی و سپاه، تجهیزات و امکانات داده نشود، درحالیکه این رزمندگان با چنگ و دندان از شهر و مردم دفاع میکردند.
آزادی خرمشهر پر از اعجاز بود
صادقی ادامه میدهد: بعد از سقوط دولت بنیصدر و فرار او از ایران، خوشبختانه اتحاد بین نیروهای مسلح بیش از پیش شد. اولین عملیات بزرگ که شکست حصر آبادان بود، طعم شیرین پیروزی را به کام رزمندگان ما ریخت. با ایجاد خط پدافندی از کنار رودخانه کارون، عملیات طریقالقدس، آزادسازی بستان و عملیات فتحالمبین انجام شد. لذا این آزادسازی در سهچهار مرحله صورت گرفت؛ اولین مکانهای آزادشده، شهر هویزه و مکانی بود که دانشجویان پیرو خط امام در آن به شهادت رسیده بودند. سپس پادگان حمید و پس از آن جاده خرمشهر-اهواز و منطقه کوشک آزاد شد. شاید رزمندگان بیش از صدکیلومتر با پای پیاده آمدند، یعنی نزدیک به 23روز در مسیر، درحال درگیری و پاکسازی دشمن بودند تا به شهر برسند. باید یادی کنیم از خلاقیت حاجاحمد متوسلیان با طرح جالبی که داشت. جاویدالاثر متوسلیان دفاع را از کنار رودخانه کارون آغاز کرد و با گردانهای خود به دشمن یورش برد تا خرمشهر آزاد شد. پس از آن بهسمت شلمچه حرکت کرد و توانست درکنار رودخانه اروند دشمن را از پشت غافلگیر کند. بیش از شانزدههزار بعثی با هنر حاجاحمد متوسلیان اسیر شدند. شاید باورکردنی نباشد، اما شانزدههزار نفر لباس از تن درآورده و دست بر بالای سر به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند. بیتردید مسائلی که در آزادسازی خرمشهر رقم خورد، همه اعجازهایی بود که نشان میداد دست خدا در کار است و همراه با رزمندگان ما.
مسلماً اصلیترین عامل پیروزی رزمندگان ما در بازپسگیری خرمشهر، توجه به سهعنصر توکل به خدا، توسل به ائمه و تدبر بود. همگرایی این عوامل بود که منجر به پیروزی و آزادسازی خرمشهر شد. آنچه در این میان نباید نادیده گرفته شود، توصیهها و راهبردها و ارشادهای امام خمینی(ره) به رزمندگان بود که هرآنچه میکنید، تنها برای خدا کنید که تنها در اینصورت است که به بزرگترین موفقیتها نائل خواهید شد.
چرا دفاع ما مقدس بود
صادقی میگوید: بعضی اوقات جوانترها از من میپرسند چرا میگویید دفاع مقدس؟ برایشان توضیح میدهم که وقتی فرمانده به تیربارچی دستور شلیک داد، برای بار اول، تیربارچی نزد! بار دوم دستور شلیک داد و او بازهم شلیک نکرد، اما بار سوم از امر فرماندهاش اطاعت کرد. فرمانده از او پرسید چرا دوبار اول بهسوی دشمن شلیک نکردی و رزمنده گفت بار اول دشمن لیوان آب را از زمین برداشت و بار دوم آب را نوشید. بار سوم که آب را خورده بود، او را مورد اصابت قرار دادم. یا فرماندهای که دستش مجروح میشود، اما برای حفظ روحیه سربازانش دست در جیب میکند و به روی خودش نمیآورد که درد میکشد! آیا این ریزهکاریهای مردانه و پر از غیرت و عفت و نجابت و انسانیت را در صحنههای نبردی که باید کشتار و ناجوانمردی بر روح آن حاکم باشد، نباید با عنوان دفاع مقدس یاد کرد؟ آیا وقتی رزمندهای بیستوچهار ساعت در اوج گرما، بیآبوغذا اسیری را با خود آورده و وقتی از کمپوتش بهنفع دشمنی که اسیر اوست، میگذرد، آیا اسم این دفاع، دفاع مقدس نیست؟
ننهمریم اسطوره زنان خرمشهری
خانمی به نام گلنار گلبی که در خرمشهر همه او را ننهمریم صدا میکنند، سیوچهار روز بههمراه بچههایش دربرابر دشمن مقاومت میکند، بهنحویکه دشمن همسرش را از دم در خانه به اسارت میبرد! ننهمریم در شهر است و تمامی زنان و دخترانی که به شهادت میرسند را خود غسل و کفن و دفن میکند. نهتنها رزمندگان، بلکه مردم شهر نیز تا آخرین لحظات بر ماندن در شهر و خارج کردن دشمن از شهر پافشاری کردند و اینها همه نمونههای مقاومت است. ننهمریم آخرین زنی بود که از خرمشهر خارج شد و در فتح خرمشهر با خریدن گوسفندی برای قربانی وارد شهر شد، تا یکبار دیگر در این شهر زندگی کند، درحالیکه در آنروزها دو فرزندش درحال دفاع از کشور بودند و همسرش در اسارت صدامیان قرار داشت.
بهتر است به مسئولین نهیبی زده شود که امروز مردم خرمشهر و آبادان نباید کپسول گاز بر دوش بکشند و با هزاران مشکل اجتماعی و اقتصادی دستوپنجه نرم کنند. امیدوارم به بهانه سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر، شاهد توجه و عنایت بیش از پیش مسئولین به مردم این دیار شهیدپرور باشیم.
نظر شما