لیلا کردبچه : نجمه زارع (1384 ـ 1361) در دوران شاعری خود، در کار سرودن، خیالی بالا بلند و متفاوت داشت و در میان شاعران جوان یکی از بهترینها بود. شعرهای بیپیرایه او بهشکلی صمیمانه و معصومانه با خواننده ارتباط برقرار میکرد، بهویژه اینکه مضمون اغلب اشعار او عاشقانه بود و علیرغم توجه به غزلهای اجتماعی و عرفانی و... موفقی که داریم، باید پذیرفت که عاشقانهبودن است که ذاتیِ غزل است، همانطورکه قصهگویی ذاتی مثنوی است و به همین دلیل است که غزل از نوع عاشقانهاش بیشتر به دل مخاطب مینشیند.
غزلهای نجمه زارع، دایره واژگان مخصوص خودش را دارد و با وجود خیزش عصیانی احساس در اشعارش، هرگز از مرز متانت و وقار کلامی خارج نمیشوند.
تجربه های موفق یک شاعر 23ساله
آنچه که در غزلهای نجمه زارع، بهویژه در مجموعۀ «خبر به دورترین نقطه جهان برسد» چشمگیر است، ردیفها و قافیههای دشواری است که در سازوکار شعری شاعر، آنقدر خوش نشستهاند که بهنظر میرسد به همان نرمی و سهولتی که بر زبان خواننده شعر جاری میشوند، بر زبان شاعر آمدهاند. یعنی واژههایی که دارای نقش موسیقاییِ ردیف و قافیهاند، در شعر او چنان طبیعی درکنار واژههای فاقد نقشهای موسیقایی نشستهاند که بهنظر میرسد شاعر اگر میخواست این جملهها را بهصورت شعر نگوید و تنها حرف بزند نیز با همین سلامت و سلاست و روانی حرف میزد.
«خبر به دورترین نقطه جهان برسد» شامل 40 غزل است؛ غزلهایی که نهتنها در دوره سرایش خود جزو بهترینهای آن سالها بودهاند، بلکه با گذشت بیش از دوازده سال از زمان سرایش، هنوز غزلهایی جاندار، سالم و مهمتر از همه «نو» بهشمار میروند. نوع برخورد نجمه زارع با مضامین تغزلی، نحوه برخوردش با زبان، و مهمتر از همه، توجه او به لحن و فضا، غزلهای او را در شمار غزلهای ماندگار معاصر قرار دادهاند.
دخلوتصرفهای نجمه زارع در ردیف و قافیه شعر، کاربرد شیوه پایان باز در ابیات، نزدیک شدن به زبان محاوره بدون اینکه چیزی از سلامت زبان نوشتار کم شود، همه و همه شیوههایی هستند که در غزلهای این شاعر 23 ساله به کمال رسیدهاند؛ شیوههایی که هنوز در شعر امروز توسط اغلب شاعران آزموده میشود و گاهی به نتیجه مطلوب میرسند.
خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
بهراحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوستترش داشته، به آن برسد
رها کنی بروند و دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطۀ جهان برسد
گلایهای نکنی، بغض خویش را بخوری
که هقهق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که... نه! نفرین نمیکنم که مباد
نظر شما