قدس آنلاین - رقیه توسلی: پیش از غروب آفتاب، چه خوانی بشود، جمعِ بهار و حرم و رمضان...! چه خوانی بشود، خوانِ کرَم...!
کبوترها پرواز می کنند... ربّنا و ماه می آیند... آشپزان، ملاقه ملاقه سوپ می ریزند... صحن غدیر، آسمانی تر است از همیشه... شاید شیدایی همین همتی ست که پای دیگ های رمضان می گذارند... همین «علیکَ تَوَکلتُ»های زیرلبی خادمان که تمام نمی شود...
زائر روزه دار، بی آرزوترین چشم های خلقت را دارد اینجا... شاد و پُراستجابت... سیزده هزار جفت چشم که طعم پرنده شدن را چشیده اند... سیزده هزار دلداده که جواب سلام شان را گرفته اند...
در مغربی که هم طوس دارد و هم رضوان و هم فرشته... مریدانِ ذاکر دارد... طباخ و خادم و پیشکاری که دل در ضریح یار انداخته اند، «اللهُمَ لَکَ صُمتُ»های اهلِ عشق، چه شنیدنی ست... سفره ی اطعام حضرت رئوف چه دیدنی ست...
پیش از غروب آفتاب، پای گنبد و گلدسته، چه آمد و رفتی ست...! چه ضیافتِ مقدسی...! حرف از رمقی ست که قلب ها می گذارند وسط... حرف رج هایی که این روزها بر تار و پود دوست داشتن، کوبیده می شود... حرفِ اکرامِ عشق است...
نظر شما