به گزارش قدس آنلاین، همزمان با تشدید ناامنی در کشور جنگزده افغانستان نشستی تحت عنوان «پروسه کابل» با ابتکار دولت وحدت ملی و با حضور نمایندگان حدود ۲۵ کشور و سازمان خارجی برگزار شد.
محوریت بحث در این نشست چگونگی تأمین صلح و آغاز مذاکره با شبهنظامیان طالبان بود، چیزی که از نزدیک به ۱۶ سال به این طرف در میزگرد رسانههای افغانستان و جهان روی آن بحث صورت میگیرد.
در این نشست دولت کابل به زعم خود سعی داشت تا وضعیت دولت، نیروهای ارتش و پلیس را به گوش شرکت کنندگان رسانده، از پاکستان گلایه و از طالبان درخواست مذاکره کند.
به هر روی، این نشست در فضای بیاعتمادی ملت نسبت به دولت، در سایه تهدیدات و حملات تروریستی در کابل و همچنین تحت تدابیر شدید امنیتی برگزار شد.
موضوعات مطروحه رهبران دولت در این نشست بیشتر مسائلی بود که پیش از این آن را در نشستها و کنفرانسهای بزرگتر بینالمللی مطرح کرده بودند، مسائل که نه عمق حقایق را نشان میدهد و نه درد ملت را درمان میکند، بلکه بیشتر به تیوری و شعار میماند.
دولتمردان کابل بویژه مقامات کنونی کاخ ریاست جمهوری در زندگی سیاسی خود بیشتر از هر چیزی به تئوری متوسل و از طریق آن راه ادامه قدرت و سلطه بر نظام نیمهبند افغانستان را جستجو میکنند.
مشکلات و معضلات افغانستان تاکنون صدها بار در تئوری مقامات حل شده و افغانستان به یکی از قدرتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی حداقل در سطح منطقه تبدیل شده است، اما در عمل افغانستان جایی است که تروریستها قادرند به استراتژیکترین نقاط آن حمله کنند.
این وضعیت در حقیقت نشان میدهد که دستکم اکثر وعدههای دولتمردان به ملت بیشتر شعار بوده تا اینکه عزمی بر انجام آن وجود داشته باشد و این خود نیز توانسته ضامن ادامه ناامنیها و خشونتها باشد.
طرح تئوری و وعدههای شعارگونه مقامات کابل سبب شده تا تروریستها در زیر سایه آن تقویت شوند، در حالیکه نیروهای دولتی با وجود کمکهای جامعه جهانی تضعیف شده و انگیزهای برای نابودی تروریسم در آنها نیز دیده نمیشود.
از سوی دیگر، در جریان ۱۶ سال گذشته موجی از مردم پس از بازگشت به کشور دوباره راهی کشورهای خارجی شدند، سختی راه را تحمل کرده و بدبختیهای زیادی را دیده و حتی در این راه جان باختند.
اکنون جادههای پُر ازدحام چند سال پیش کابل رنگ و رخی ندارد، در اکثر جادهها و خیابانها ازدحامی نیست، میدانها و ایستگاههایی که مردم روزانه باید در هر کدام حداقل ۵ دقیقه در ترافیک میماندند، از آن مناطق دقیقه ۵ ماشین هم عبور نمیکند.
موج مهاجرت افغانستانیها در نتیجه گسترش دامنه بدبختی را کسی نمیتواند کتمان کند، در کنار این موضوع، تکاندهنده این است که اکثر شهروندان افغانستان بویژه کابلیها جرئت بیرون شدن از خانه را ندارند.
بنابراین شعارهای دولتمردان تاکنون هیچ درد ملت را درمان نکرده، بلکه بر مشکلات زندگی آنها افزوده و حتی از ابتدائیترین حق آنها که تأمین امنیت جانی باشد نیز محروم کرده است.
افغانستانیها در نتیجه وعدههای شعارگونه سیاسیون خود در طول ۱۶ سال گذشته در بخشهای اقتصادی، فرهنگی و ورزشی ضربات سنگینی را متحمل شدهاند که ۱۶ سال دیگر نیز نمیتواند آن را جبران کند.
به هر روی، انتظار میروند دولتمردان بیشتر از شعار روی عمل تمرکز کند، خوب است کمتر گویند و بیشتر عمل کند، طالبان را نه برادر خطاب کنند و نه تروریست، بلکه در مقابل آنها ایستاده و کار را یکطرفه کند.
در صورت ادامه تئوریپردازیها و شعارگوییهای بیعمل، مشکل افغانستان تا صدها سال دیگر نهتنها که حل نخواهد شد، بلکه بر حجم آن افزوده نیز خواهد شد. از دولتمردان کابل انتظار میرود تا با تجربه از شعارها، تئوریهای بیعمل خود و همکاران خود دیگر زمینهساز ادامه بدبختی و گسترش خشونتها نشوند.
نظر شما