بین آخرین فیلمتان یعنی «خواستگار محترم» و فیلم سینمایی «دو عروس» فاصله زمانی زیادی افتاده است. چرا اینقدر از سینما فاصله گرفتید؟
در دوره ریاستجمهوری پیشین متأسفانه بین تشکلهای تهیهکنندگان اختلاف افتاد. من هم که مثل خیلی از همکاران و دوستانم خارج از این جامعه صنفی بودم، اگر میخواستم فیلمی بسازم و پروانه ساخت بگیریم، اول باید میرفتم آن جاهایی که دوستشان نداشتم، عضو میشدم تا بتوانم پروانه بگیرم. این شد که امثال من کار را زمین گذاشتند و چنین وقفهای اتفاق افتاد.ولی به هر جهت من در این سالها هیچگاه بیکار نبودهام و در این فاصله چندین تلهفیلم ساختهام و به این روش خودم را سرگرم کردهام. تا اینکه در دوران مدیریت جدید همه تهیهکنندهها زیر یک چتر قرار گرفتند و آن مشکلات برطرف شد و من هم مشغول به کار شدم.
فیلم «دو عروس» هم جزو سینمای گیشه است؛ همان نوع سینمایی که بهاصطلاح به «سینمای تجاری» معروف است. چه شد که بعد از فیلمهایی مثل «بلهبرون» و «خواستگار محترم» باز هم به سمت این سینما رفتید؟
من به عنوان یک فیلمساز اگر قرار باشد اثری تماشا کنم، فیلمهای وودی آلن، فرانچینو و... را میبینم. ولی وقتی بخواهم فیلم بسازم، باید کاری را بسازم که تماشاگر خوشش بیاید. من که برای دل خودم فیلم نمیسازم. آن موقع است که شرایط و مناسبات اجتماعی امثال من را وادار میکند که تابع سلیقه تماشاگر باشیم. اگر قرار باشد فیلمی بسازم که خودم خوشم بیاید و برای تماشاگرم سنگین باشد و میلی به دیدنش نداشته باشد، بازی را باختهام. ولی با این همه، در این فیلم من اصلاً به فکر گیشه نبودم. چرا؟ چون دلم میخواست تماشاچی بیاید و فیلم را ببیند. ولی از آن طرف هم دلم میخواست یک معضل اجتماعی را به تصویر بکشم. پس سعی کردم خیلی رئال به موضوع نگاه کنم. ولی اگر گهگاهی یک سری نکات طنز در کار میبینید، همهاش برگرفته از زندگی واقعی است. ما در زندگی واقعی خودمان نیز غم و شادی را همراه یکدیگر داریم.
ولی «دو عروس» موضوع چندان بکری ندارد.
من فیلمسازی هستم که نسبت به اتفاقات اجتماعی اطرافم احساس تعهد و دِین میکنم. باید قبول کنیم که در جامعة مصرفی ما اینگونه نگاه و این چشم و همچشمیها خیلی زیاد است. من خیلیها را میشناسم که با سیلی صورتشان را سرخ نگه میدارند ولی یک اتومبیل گرانقیمت میخرند، آن هم فقط به این خاطر که از کسی کم نباشند. من نمودهای عینی این مسائل را زیاد دیدهام و فکر کردم باید به آن بپردازم.
با نگاه به لیست فیلمهای شما میتوان متوجه شد که ظاهراً به مقوله خواستگاری و ازدواج خیلی علاقهمندید. حتی به نظر میآید که به این قضیه نگاه تخصصی دارید.
نه، راستش این مسئله خیلی اتفاقی رخ داده است. من تا آمدم به خودم بجنبم، دیدم اکثر فیلمهایم به این سمت و سو رفتهاند و اینها خیلی تصادفی اتفاق افتاده است و به قول شما شدهام کارشناس ازدواج سینمایی.
در زمان ساخت فیلم «خواستگار محترم» به خاطر دارم که منتقدی گفته بود فیلمهای شما با نگاهی به فیلمهای فارسی سالهای قبل از انقلاب ساخته شده است. آیا واقعاً برای ساخت آثارتان به برخی آثار ایرانی و خارجی توجه دارید؟
نه، به این شکل نیست. اگر به فیلمهایم نگاه کنید، میبینید که من اگر بخواهم یک نسخه خارجی را آداپته کنم یا حتی از آن تأثیر بگیرم و اقتباس کنم، اصلاً برای کار جاذبه ای نخواهد داشت.
همه موضوعات من اورجینال خودم هستند. البته عینیاتی را که در جامعه با آنها مواجه می شوم را به کارهایم اضافه میکنم وگرنه من در هیچیک از فیلمهایم از هیچ کار ایرانی و خارجی الهام نگرفتهام و فیلمهای من شبیه هیچ فیلمی نیست.
شما به جز نویسندگی و تهیهکنندگی و کارگردانی، بازیگر هم هستید. چرا در این حوزه در این همه سال فعال نبودید؟
من تربیتشدة تئاتر هستم و از تئاتر هم به سینما آمدهام. بازیگری را هم خیلی دوست دارم ولی چون به نوشتن علاقه داشتم و مسائل پشت دوربین همیشه از وقایع جلوی دوربین برایم مهمتر بود، ترجیح دادم فیلم بسازم. اگر زمانی هم جلوی دوربین قرارگرفتهام، در همان حال نیز باز فکرم به جای اینکه درگیر بازیگری باشد، درگیر مسائل پشت دوربین بوده است چون میدانستم که باید آن طرف دوربین باشم. ولی خب، به هر جهت اگر دوستانم از من بخواهند بازی کنم حتماً میپذیرم.
تغییر ذائقه تماشاچی، اتفاقی بوده که در این سالها افتاده است و تقریباً اغلب فیلمهایی که روی پرده میروند از یک ژانر و سینما مثل کمدی یا طنز اجتماعی بهره بردهاند. نظرتان درباره تغییر نوع سینما در این سالها چیست؟
به نظر من، در شرایط عادی باید هر ژانری در سینما وجود داشته باشد. ولی متأسفانه این چیزی که شما از آن یاد کردید، معلولی است که علتش در شورای پروانه فیلمسازی است. آنها هستند که ذائقه تماشاگر را عوض میکنند. زمانی فیلمهای اکشن و زمانی دیگر فیلمهای کمدی بر پرده سینما زیاد دیده میشود. در واقع، هر زمانی به صلاحدید آنها ژانر خاصی در سینماها بیشتر دیده شده است وگرنه تماشاچی که تقصیری ندارد. شورای پروانه است که جریانی را راه میاندازد و آنها هستند که ذائقه تماشاچی را تعیین میکنند. در واقع سینمای ایران با سلیقة این آقایان شکل میگیرد و در این میان، مخاطب نیز هیچ ارزشی برایشان ندارد.
نظر شما