تحولات منطقه

اینجانب مریم گلی از همین تریبون شروع رسمی تعطیلات تابستانی را به همه دوستان تبریک می‌گویم و خدمتتان اعلام می‌کنم برنامه‌های تابستانی من با شروع ماه تیر کلید خورد. البته همه برنامه‌های من قرار نیست تفریح و شاد و شنگول بازی باشد، بلکه من در این ماه چندتا برنامه آموزشی هم دارم.

مریم گلیِ پرستار
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

اینجانب مریم گلی از همین تریبون شروع رسمی تعطیلات تابستانی را به همه دوستان تبریک می‌گویم و خدمتتان اعلام می‌کنم برنامه‌های تابستانی من با شروع ماه تیر کلید خورد. البته همه برنامه‌های من قرار نیست تفریح و شاد و شنگول بازی باشد، بلکه من در این ماه چندتا برنامه آموزشی هم دارم. جدا از همه این‌ها، امسال تابستان من یک فوق برنامه برای خودم دارم؛ فوق برنامه‌ای که خانواده‌ام را با آن غافلگیر کردم. اگر دوست دارید درباره این فوق برنامه شگفت‌انگیز بیشتر بدانید، ادامه یادداشت‌های مریم گلی را دنبال کنید.



درس امروز: مسئولیتی را بپذیر که توان انجامش را داری

اگر یادداشت‌های مرا دنبال کرده باشید، می‌دانید که مامان جان من در فصل امتحانات خیلی به من کمک کرد و برایم وقت گذاشت. همه کمک‌های مامان جان را اضافه کنید به کارهای خانه که در ماه مبارک رمضان چندبرابر شد. برای همین من به‌دنبال این بودم که برنامه‌ای بچینم و یک‌جوری از زحمت‌های مامان کم کنم و زحمت‌هایش را جبران کنم. سال گذشته با برگزاری کلاس آشپزی موفق شده بودم کمی در کارهای آشپزی وارد شده و قدری کمک حال مامان باشم، اما امسال هیچ ایده‌ای نداشتم، تا این‌که یک‌روز خیلی اتفاقی ایده‌ای را یافتم. جانم برایتان بگوید که روزهای پایانی ماه رمضان به‌قول خانم‌جان، مامان کمی ناخوش احوال بودند، آن‌قدرکه بابا می‌خواستند مرخصی بگیرند تا خانه بمانند و مراقب محسن کوچولو باشند، اما خانم‌جان گفتند که لازم نیست بابا خانه بمانند، چون من، یعنی مریم گلی و خانم‌جان خانه هستیم و حواسمان به همه‌چیز هست. راستش را بخواهید اولش خیلی این موضوع را جدی نگرفتم و گفتم این‌که کاری ندارد و مطمئن بودم حتماً دونفری هم از پس کارهای خانه برمی‌آییم و هم می‌توانیم از محسن مراقبت کنیم. با رفتن بابا، خانم‌جان به‌سراغ من آمد و گفت که خوب مریم گلی! بیا تقسیم کار کنیم. من خیلی زود گفتم من انتخاب خودم را کرده‌ام، اگر دوست داشته باشید، مراقبت از محسن کوچولو با من و کارهای آشپزخانه با شما! خانم‌جان کمی با تعجب مرا نگاه کرد و بعد پرسید: مطمئنی می‌خواهی از محسن مراقبت کنی؟ من زودی سرم را تکان دادم و گفتم بله که مطمئنم! خانم‌جان گفت: باشد، اما همین‌جوری‌که نمی‌شود! درست است که محسن کمی بزرگ شده و لازم نیست تمام روز کنار مادرت باشد، اما مراقبت از بچه‌های کوچک کلی فوت‌وفن و نکته دارد ها!» و من که از همه‌جا بی‌خبر بودم، خیلی محکم گفتم: «نه دیگه خانم‌جان! من از محسن مراقبت می‌کنم.» درنهایت با تقسیم کار اینجانب، خانم‌جان به آشپزخانه رفت و من هم محسن را برداشته و به اتاقم رفتیم. راستش را بخواهید همه‌چیز برای ده دقیقه اول خوب بود. پس از این‌که کمی با محسن شعر خواندیم و دست زدیم، محسن اول کمی لب برچید و بعد هم انگار مشکلی داشته باشد، زد زیر گریه! من هم هرچی برایش دست زدم و شکلک درآوردم، فایده نداشت و هرلحظه صدای گریه‌اش بلندتر می‌شد. چیزی نگذشت که طاقت نیاوردم و خانم‌جان را صدا زدم تا بیاید و محسن را آرام کند. این اتفاق آن‌روز چندبار دیگر تکرار شد، آن‌قدرکه آخرش تسلیم شدم و به خانم‌جان اعلام کردم که نمی‌توانم از محسن مراقبت کنم.



فکر بکر مریم گلی

اتفاق آن‌روز باعث شد که من اول از همه بدانم مراقبت از کودک اصلاً کار آسانی نیست و به‌قول خانم‌جان خیلی هم تخصصی است و بعدش هم دستم بیاید که مامان چقدر به‌خاطر مراقبت از محسن انرژی می‌گذارد. این شد که یک‌دفعه ایده تجربه فوق برنامه تابستانی به ذهنم زد و تندی ایده‌ام را برداشته و به‌سراغ مامان رفته و گفتم: امسال تابستان من می‌خواهم یک‌روز درمیان از محسن برای چندساعت پرستاری کنم. مامان انگار خیلی حرفم را جدی نگرفته باشد، لبخندی زد و گفت: «همین‌که به فکر من هستی، کافی است!» بعدش هم از من اصرار و از مامان انکار که لازم نیست همچین‌کاری را انجام بدهم. این‌جوری شد که من از بابا و خانم‌جان کمک خواستم. متأسفانه بابا در جبهه مامان بود، اما خانم‌جان طرف مرا گرفت و گفت: «از قدیم هم خواهر برادرهای بزرگ‌تر، مراقبت از بچه‌های کوچک‌تر را برعهده می‌گرفتند. خود من وقتی نوجوان بودم، از خواهرها و برادرهایم مراقبت می‌کردم. این‌کار دوتا حسن داشت؛ هم کمک‌حال مادرم بودم و هم درواقع داشتم با این‌کار به خودم کمک می کردم. ما که در مدرسه و دانشگاه کلاس بچه‌داری نداریم، خب این خودش یک‌جور کلاس بچه‌داری است که حسابی به درد هر دختر و پسری می‌خورد.»

مامان اولش با شنیدن این حرف کمی خندید، اما بعد کمی توی فکر رفت و گفت باید فکر کند و بعد خبرش را می‌دهد. پس از چندروز مامان با یک لیست به‌سراغ من آمد و گفت: «با مطالعه این یادداشت‌ها می‌توانی برنامه فوق برنامه‌ات را شروع کنی، فقط یادت باشد هروقت پشیمان شدی، هیچ اشکالی ندارد، چون من بهتر از هرکسی می‌دانم مراقبت از یک کودک چقدر زحمت دارد.» من از خوشحالی بالا پریدم و لیست را از دست مامان قاپیدم و رفتم.



لیست آموزش پرستاری از کودک مامان

با یک نگاه سرسری به یادداشت‌های مامان متوجه شدم که موضوع بیشتر از آنچه من فکرش را می‌کردم جدی است. جدا از این معلوم بود که مامان به‌خاطر سپردن محسن کوچولو به من خیلی استرس دارد و هرچند خط یک‌بار اشاره کرده که می‌توانم در تمام مراحل از او یا یک بزرگ‌تر کمک بگیریم. اگر شما هم در خانه خواهر یا برادر کوچک‌تری دارید، می‌توانید یادداشت‌های زیر را با دقت بخوانید، یادتان باشد پرستاری از بچه یک‌کار خیلی حرفه‌ای است که می‌توان با یاد گرفتنش کلی کمک‌حال خانواده و فامیل بود.

از کارت لذت ببر
یادت باشد مراقبت از کودک احتیاج به عشق دارد؛ یعنی باید از بودن درکنار بچه‌ها لذت ببری. بچه‌ها اول باید تو را دوست داشته باشند تا بعد به حرف‌هایت گوش بدهند. پس در قدم اول، تا می‌توانی وقت بگذار تا خوب بچه را بشناسی او هم با تو راحت باشد.

با بچه‌ها همبازی شوید
اگر می‌خواهید از خواهر و برادر کوچک‌ترتان مراقبت کنید، باید دوست و همبازی‌شان باشید. پس تا جایی‌که می‌توانید، در بازی‌های آن‌ها مشارکت کنید. اگر از یک نوزاد نگهداری می‌کنید، ممکن است کاری بیشتر از شکلک درآوردن با صورت و بالا نگه‌داشتن اسباب‌بازی‌ها نکنید. خلاقیت به خرج دهید تا کودکان علاقه نشان بدهند و از ایجاد دردسر دوری کنند. اسباب‌بازی‌های مورد علاقه بچه‌ها را پیدا کنید و به‌کمک آن‌ها سرگرمشان کنید. یادآوری بازی‌ها و اسباب‌بازی‌های مورد علاقه خودتان، در کودکی می‌تواند در این ماجرا کمکتان کند.

برای بچه‌ها  قصه بگویید
بیشتر کوچولوها قصه دوست دارند و حتی جذب بدترین و غیرحرفه‌ای‌ترین قصه‌گوها هم می‌شوند. در این ماجرا می‌توانید از مادربزرگ‌ها کمک بخواهید و چندتا قصه توپ از آن‌ها یاد بگیرید.

کارهای سرگرم‌کننده انجام دهید
اگر قرار است نصف روز مراقب خواهر یا برادر کوچک‌ترتان باشید، می‌توانید به انجام کارهایی مثل ساخت کاردستی یا خوراکی‌های کم‌دردسر فکر کنید. با انجام این کارها هم خودتان فعالیت سازنده‌ای انجام می‌دهید و هم باعث می‌شوید کوچولوها به شما افتخار کنند.

با اجازه بزرگ‌ترها به زمین بازی بروید
اگر حیاط کوچکی دارید که خیلی خوش به حالتان است و اگر هم نه، می‌توانید در خانه بازی‌های گروهی را که حرکت بیشتری دارند، تجربه کنید؛ بازی‌های ساده مانند گرگم‌به‌هوا یا قایم‌باشک باعث فعالیت کودکان می‌شود و به تندرستی آن‌ها کمک می‌کند.

 کودکان را مداوم بررسی کنید
فکر نکنید بچه‌ها فقط لازم دارند که سرگرمشان کنید. مهم‌ترین نکته در مورد بچه‌ها، توجه به نیازهای ضروری‌شان است. یادتان باشد بچه‌ها مثل بزرگ‌ترها به زمان توجه ندارند و معمولاً فراموش می‌کنند که نیازهای اولیه بدنشان را فراهم کنند. پس هر یک‌ساعت بررسی کنید که آن‌ها به دستشویی رفتن، آب و غذا نیاز نداشته، یا خسته یا گرسنه نباشند. معمولاً این موارد را خودشان به شما نمی‌گویند، پس از آن‌ها بپرسید تا مطمئن شوید.

بچه‌ها را تنها نگذارید
مهم نیست در چه شرایطی قرار دارید، شما مسئول مراقبت از یک بچه کوچک هستید، پس نباید بدون هماهنگی با یک بزرگ‌تر  بچه‌ها را ترک کنید. یادتان باشد هیچ‌گاه کودکان را در خانه تنها نگذارید. بودن در اتاق دیگری اشکالی ندارد، اما نباید برای خرید کردن از سوپر یا قدم زدن، بدون آن‌ها بیرون بروید. این مورد حتی شامل خواهر و برادرهای بزرگ‌ترتان هم می‌شود، مگر این‌که والدین به شما بگویند اشکالی ندارد که آن‌ها برای مدت کوتاهی تنها بمانند.

مهمان نیاورید
وقتی مسئول مراقبت از بچه‌ها هستید، دوستانتان را به خانه دعوت نکنید؛ چون نگهداری از بچه یک‌کار خیلی جدی است و باید شش‌دانگ حواستان به بچه باشد و حتی اگر بچه خوابیده، وسوسه نشده و او را تنها نگذارید.

موبایلتان را بی‌خیال شوید
استفاده از موبایل، تبلت و لپ‌تاپ در حال‌حاضر بلای جان همه ما بزرگ‌ترها شده است. شاید با خودتان بگویید که صحبت کردن با تلفن یا وقت گذراندن در شبکه‌های اجتماعی مشکلی در کارتان ایجاد نمی‌کند، اما مراقبت از بچه یک‌کار تمام‌وقت است و بهتر است وقتی مسئول یک کودک هستید، بی‌خیال موبایلتان شده و خاموشش کنید.

اجازه ندهید بچه‌ها زیاد تلویزیون تماشا کنند
بچه‌ها معمولاً دوست دارند تلویزیون ببینند. اگرچه این‌کار برای مدت کوتاهی می‌تواند مناسب باشد، اما تماشای تلویزیون برای بچه‌های زیر دو سال اصلاً خوب نیست و برای بزرگ‌ترها هم در طولانی‌مدت مشکل درست می‌کند. پس برای راحتی خودتان، آن‌ها را جلوی تلویزیون تنها رها نکنید.  

کارهای ممنوع را آزاد نکنید
شاید دلتان بخواهد یک پرستار باحال باشید و این‌جوری در دل خواهر و برادر کوچک‌ترتان جا باز کنید، برای همین به آن‌ها اجازه بدهید کارهایی را انجام دهند که والدین‌تان هیچگاه نمیگذارند. فراموش نکنید که شما والدین آن‌ها نیستید، پس نمی‌توانید راجع به قوانین خانه و خانواده تصمیم بگیرید. این ماجرا تمرین خوبی است که «نه» گفتن را به کوچک‌ترها یاد بدهید. قوانین را از والدین بپرسید و از آن‌ها پیروی کنید، حتی اگر با آن‌ها موافق نیستید.

برای مواقع اضطراری آماده باشید
قبل از خروج والدین از خانه، تمام اطلاعات مربوط به موارد اضطراری را از والدین بپرسید که می‌تواند شماره‌های اضطراری، محل تلفن اصلی یا کلید اضافی منزل باشد. اینگونه می‌توانید مطمئن شوید که در مواقع اضطراری چه کارهایی انجام دهید و کودکان را از خانه خارج کنید. در مواقع اضطراری مانند آتش‌سوزی، همه‌چیز را رها کنید و خود و کودکان را از خانه خارج کنید. دوباره وارد خانه نشوید و کودکان را رها نکنید و هرچه زودتر به آتش‌نشانی زنگ بزنید.

بدانید چگونه به بچه‌ها غذا دهید
باید بدانید چگونه با شیشه یا قاشق به کودک غذا بدهید. یادتان باشد آشپزخانه می‌تواند مکان خطرناکی برای کودکان باشد، پس باید یاد بگیرید چطور او را در آشپزخانه ایمن نگه دارید.

برای زمان خواب آماده باشید
برای ناله کردن و مشکلات زیاد آماده باشید. برای کودکان بزرگ‌تر، باید فرق بین مشکلات واقعی و بهانه‌گیری‌ها را بفهمید. برای نوزادان، باید مطمئن شوید که محیط خواب، ایمن است. در اینجا به توصیه‌هایی برای آسان‌تر کردن زمان خواب اشاره شده است. قبل از فرستادن کودک به تختخواب، به او بگویید که وقت خواب است. ممکن است بخواهید به آن‌ها اجازه دهید ۱۵-۱۰ دقیقه بیشتر بیدار بمانند و مطمئن شوید که آن‌ها می‌دانند اینکار یک جایزه مخصوص است. بهتر است عادت‌های زمان خواب را بدانید. از والدین بپرسید که کودکان معمولاً قبل از خواب چه عادت‌هایی دارند. ممکن است قوانینی مانند تلویزیون نگاه نکردن و استفاده نکردن از کامپیوتر یکساعت قبل از زمان خواب وجود داشته باشد. اگر کودکان معمولاً قبل از خواب کتاب می‌خوانند، به‌آرامی صحبت می‌کنند، یا موسیقی گوش می‌دهند، شما هم همین کارها را انجام دهید. حتماً بچه را به دستشویی ببرید. به کودک کمک کنید دندان‌هایش را مسواک بزند. همیشه نوزادان را در محل مخصوص خوابشان قرار دهید. منظورمان تخت، گهواره، کیسه‌خواب یا هرجایی‌که محل خواب بچه است، می‌باشد. این نکته به‌خصوص برای نوزادان مهم است؛ چون محل خواب کودکان کوچک باید طوری باشد که آسیب نبینند. مطمئن شوید که زمان خواب، نوزادان را به پشت می‌خوابانید. اینکار به کاهش ریسک خفگی کمک می‌کند. قبل از قرار دادن نوزاد در گهواره، تمام وسایلی که داخل گهواره قرار دارند را خارج کنید. به کودکان وسایلی بدهید که معمولاً زمان خواب با آن‌ها راحت هستند؛ مانند پستانک، عروسک یا پتو. اگر کودک صدایتان می‌زند یا از خواب بیدارتان می‌کند، قبل از سر زدن به او یک‌دقیقه صبر کنید. شاید دوباره خودش بخوابد. اگر نوزاد نمی‌تواند بخوابد، به‌آرامی دست‌هایش را نوازش کنید. اگر پستانک می‌خورد، آن نیز می‌تواند کمک کند. راه‌هایی را که والدینتان برای آرام کردن کودک استفاده می‌کنند، پیدا کنید. از روشن کردن چراغ‌ها، صحبت کردن و بازی کردن هنگامی‌که کودکان در تخت هستند، بپرهیزید. به کودکان یادآوری کنید که زمان ساکت بودن و خوابیدن است. در آخرین «شب به‌خیر» گفتن محکم باشید و به کودک بگویید: «خوب بخوابی!»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.