از اخبار پرحاشیه این روزها میتوان به ازدواج «لیونل مسی» فوتبالیست مشهور تیم بارسلونا اشاره کرد. چنان که افراد مختلف و با تفکرات گوناگون در گستره فضای مجازی نسبت به این قضیه واکنش نشان داده و درخصوص آن اظهار نظر کرده بودند. البته جدیترین نظرات پیرامون موضوع ازدواج این ورزشکار با همبازی دوران کودکی اش میچرخید. به طوری که بسیاری ازهموطنان از خود ودیگران پرسیده بودند چرا دوستیهای کودکی درکشور ما به ازدواج ختم نمی شود؟ در این تبادل نظر نیز زنان به وفاداری این ورزشکار اشاره کرده بودند و مردها بر امنیت و اعتماد رابطه این زوج تأکید داشتند. به هرحال با وجود زوایای پیدا و پنهانی که سبک ازدواج درکشور ما را از دیگر جوامع متفاوت میسازد، خبر ازدواج این ستاره آرژانتینی حکایت از پیامهای بی شماری دارد که هرکدام از این موضوعات میتواند از سوی افراد، اقشار و حتی سازمانها مورد بحث و تحلیل قراربگیرد. چنان که این خبر بار دیگر تأکید تفکرات اجتماعی و فرهنگی ما ایرانیها را به سمت زندگی در ابعاد کوتاه یادآور میشود که البته بر تمام ساحتهای زندگیمان نیز سایه افکنده است. نمونه روشن این مقوله را میتوان در نبود برنامهریزیهای بلند مدت درحوزههای مختلف همانند امور اقتصادی و عاطفی دید. به طوری که کمتر هموطنی است که به صراحت چارچوب زندگی خود را حتی در ۱۲-۱۰ سال آینده ترسیم کند؛ زیرا بنابر شواهد اغلب زندگی ما در گسترهای محدود خلاصه شده است. نمونه بارز این مسئله را میتوان درعمر کوتاه روابط عاطفی حتی درقالب ازدواجهای رسمی دید. مسئله دیگر که مؤید این نگاه است عمرکوتاه مدت برنامههای اقتصادی و کسب کار ماست. چنان که در جهان صدها کمپانی وشرکت اقتصادی فعال هستند که عمر آنها به چندین دهه میرسد و به تعبیردیگر چند نسلی شده اند که از آن جمله میتوان به شرکتهای صاحب نام همچون سونی و تویوتا اشاره کرد.
حال آنکه امروزه کمتر کسب وکاری را درکشورمان شاهدیم که به سابقهای حتی بیش از ۵۰ سال برسد. مقوله دیگری که بر کوتاه مدت بودن عمر برنامههای ما دلالت میکند را میتوان در ساخت مسکن و شیوه معماری دید. به طوری که عمر ساختمانها درکشور ما به ۴۰ سال هم نمی رسد، درحالی که درجوامع پیشرفته عمر بناها فراتر از ۱۰۰ سال میباشد. جالب است بدانید از دیگر اخبار پرحاشیه زندگی سلبریتیها در هفتههای گذشته، خانه جدید آنجلینا جولی بود. چرا که وی بتازگی خانه «سیسیل بیدومیل» کارگردان و تهیه کننده آمریکایی را خریده که بیش از۴۰ سال محل سکونت این برنده اسکار بوده و البته این خانه کلاسیک در سال ۱۹۱۳ بنا شده است. براستی چند نفر از سلبریتیهای وطنی در خانهای با چنین پیشینهای زندگی میکنند و اصولاً چند درصد ساختمانهای ما امکان سکونت با این وضعیت را دارند؟ به هر روی با توجه به آنچه گفته شد گویا ما ایرانیها همچنان ترجیح میدهیم بنا بر تفکرات و تصورات خود به جای داشتن یک زندگی بشری درقالب اصل وجوهره آن و با همان گستردگی لایتناهی در ماکت و حاشیه آن زندگی کنیم. اما چرا؟
نظر شما