به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛ تاثیر بالای سلفیهای جهادی در معادلات سیاسی جهان اسلام سبب شده تا اسم آنها زیاد شنیده شود. این در حالیاست که این گروه به لحاظ کمّی، حتی نسبت به سایر سلفیها در موضع اقلیت قرار دارد. از مصادیق کنونی سلفیه جهادی میتوان به القاعده، داعش و طالبان اشاره کرد. سه گروهی که اختلافهای بسیاری با یکدیگر دارند. القاعده امروز در سوریه با داعش درگیر جنگ است و طالبان در افغانستان در جنگ با سربازان ابوبکر البغدادی. برخلاف آنچه بسیاری از افراد میپندارند، ریشه سلفیت جهادی در مصر شکل گرفته است. در این مطلب اشاره کوتاهی به مبانی فکری سلفیهای جهادی میکنیم.
منبع اصلی تفکر سلفیهای جهادی، اندیشههای سیدقطب است. کانون اندیشه سیدقطب «حاکمیت انحصاری خداوند» است که با ایجاد حکومت اسلامی میسر میگردد. حکومت اسلامی هم نه با نصیحت و موعظه که با جهاد و انقلاب تشکیل خواهد شد. لذا راهبرد اصلی سلفیهای جهادی ایجاد حکومت اسلامی و مقابله با حکومتهای سکولار است و روش شان برای تحقق این امر چیزی نیست جز جهاد نظامی.
سلفیهای جهادی بر اندیشههای سیدقطب چیزهایی افزوده و کم کردند. پس از سیدقطب، یکی از رهبران مصری گروههای جهادی کتابی نوشت به نام «الفریضة الغائبة» و در آن گفت علت انحطاط و ضعف مسلمین اهمال در فریضه جهاد توسط علمای عافیتطلبی بوده که در خدمت حاکمان جور بودهاند. تفاوت سلفیهای جهادی با سایر سلفیها در این است که دیگران روشهای تبلیغی، تربیتی و اصلاحی را برای پیشبرد اهدافشان مدنظر دارند اما جهادیها «جهاد» را اصلیترین راهکار برای پیادهسازی آموزههای اسلامی میدانند.
جهادیها از ابنتیمیه هم اثر پذیرفتند. ابن تیمیه در کتاب «السیاسة الشرعیة» می گوید ویژگی اصلی یک مسلمان نه در نماز و روزه که در «جهاد» است. این اثرپذیری از ابنتیمیه، نگاههای ضدشیعی را در میان سلفیهای جهادی پررنگ کرد.
«جهاد» مهمترین مولفه اندیشه سلفیه جهادی است. زندگی با جهاد شروع میشود و با جهاد نیز ختم میگردد: من مجاهدم پس هستم! جهاد واجب عینی است. جهاد صرفا دفاعی هم نیست، بلکه تهاجمی است. جهاد وسیلهای است که با آن طاغوتها از میان برداشته شده و حکومت الهی برپا میشود.
سلفیهای جهادی حاضر به تن دادن به سازوکارهای سیاسی جوامع خود نیستند و تنها راه ایجاد حکومت اسلامی را جهاد میدانند. آنها اساسا با دموکراسی غربی مشکل ایدئولوژیک دارند، چون در دموکراسی قانونگذاری مردم در عرض تشریع خداوند صورت میگیرد. آنها البته به نوعی مردمسالاری دینی مانند آنچه در ایران محقق شده است تن میدهند.
مشخص شد که برای سلفیهای جهادی امر سیاسی و در دست گرفتن حکومت اصالت دارد و هدف نهایی است و راه آن هم جهاد نظامی است. اما مشکلی که پیش میآید این است که قیام علیه حاکم مسلمان در فقه اهلسنت نهی شده است. سیدقطب برای حل این مشکل دست به یک ابتکار زد. البته چند قرن پیش از او ابنتیمیه نیز چنین کاری کرده بود. سیدقطب گفت حاکمی که سکولار است و شریعت الهی را اجرا نمیکند و قوانین بشرساخته را مبنای عمل خود قرار میدهد، اصلا مسلمان نیست که قاعده نفی قیام علیه او صادق باشد. او در واقع حاکم سکولار را تکفیر میکند تا راه برای قیام علیه او باز شود. اینکه بعضی از کارشناسان میگویند انقلابیگری در فضای اهلسنت لزوما از معبر تکفیر میگذرد بدین معناست. البته این مساله مثال نقضهایی دارد و نمیتوان در این باره حکم کلی صادر کرد.
با این وجود نباید سلفیهای جهادی را «تکفیری» نامید. تفاوتی که جهادیها با تکفیریها دارند این است که جهادیها حکام سکولار را تکفیر میکنند ولی مردم عادی را نه. مضاف بر اینکه مدل تکفیر اینها با مدل تکفیر وهابیت تفاوت دارد. جهادیها با استناد به آیه «من لم یحکم بماانزل الله فاولئک هم الکافرون» حکام سکولار که در عرض خداوند به قانونگذاری میپردازند را تکفیر میکنند، نه کسانی که با آنها اختلاف عقیدتی دارند. البته باید به این نکته اشاره کرد که عدهای از سلفیهای جهادی در پیشرفتهایی که داشتند به داعش پیوستند. ویژگی داعش تلفیق سلفیت جهادی با وهابیت است. پس همه سلفیهای جهادی تکفیری نیستند ولی بخشی از آنها که داعش را تشکیل میدهند تکفیریاند. البته تکفیری نبودن سلفیهای جهادی به معنای خشونتگرا نبودن آنها نیست. میان «تکفیرگرایی» و «خشونتگرایی» تفاوت وجود دارد.
برخلاف داعش که رعب و ایجاد وحشت را جزو راهبردهای اصلی خود میداند، ایمن الظواهری در کتاب «سواران زیر پرچم پیامبر» میگوید نباید کاری کرد که عواطف مسلمانان خدشهدار شود. او معتقد است که باید افکار عمومی مسلمانان با القاعده همراه گردد و خشونت بیش از حد و همچنین خشونت علیه سایر مسلمانان مانعی برای این امر است. البته القاعده در این استراتژی خود موفق نبوده است. در بسیاری از عملیاتهای آنان مردم عادی نیز کشته شدهاند که واقعه 11 سپتامبر بارزترین مثال آن است. مهمترین جواب آنها در پاسخ به چرایی کشته شدن بیگناهان در عملیاتهایی مانند یازده سپتامبر این است که چاره دیگری نیست!
آن وقتی که ابومصعب زرقاوی در عراق شیعهکشی میکرد، ابومحمد المقدسی برجستهترین ایدئولوگ کنونی سلفیه جهادی در نامهنگاریهایی که با او داشت، او را به شدت از این کار بازمیداشت. ایمن الظواهری رهبر کنونی القاعده نیز کشتار شیعیان را حرام اعلام کرده است. اولویت سلفیهای جهادی پس از جهاد افعانستان، مبارزه با آمریکا بود و قائل به مبارزه با شیعیان و ایران نبودند. البته بعد از بحران سوریه و جنگ رودروی ایران و گروههای شیعی با سلفیهای جهادی، معادلات کمی تغییر کرده است.
در مجموع باید گفت که سلفیهای جهادی، جوانانی پرشور بودند که دغدغه حاکمیت دین خدا روی زمین داشتند، اما نگرشهای سطحی آنان درباره چگونگی پیادهسازی اسلام باعث شد که نه تنها در رسیدن به هدف خود موفق نباشند، که به ابزاری تبدیل شوند در دست دشمنان اسلام در جهت اسلام هراسی و ارائه تصویری خشن از اسلام.
مشکل سلفیهای جهادی این است که محصور در رویکردهای میلیتاریستی(نظامیگری) شده و سایر ابعاد را رها کردهاند. محصور کردن اسلام در فریضه جهاد در کنار تنگنظری و خشکمغزی سبب شده تا دشمنان به راحتی بتوانند از سلفیهای جهادی در جهت منافع ضداسلامی خود بهره برداری کنند./
انتهای پیام
حامد رضایی
ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.
نظر شما