مریم نیک پور/ تا صفحه را باز میکنم نمیفهمم زمان چطور دویده است و من نفسزنان به دنبالش هستم. نگاهم خیره به رنگها و تصاویر جذابش است و ذهنم در گیر و دار واژههای کپشنهایش. از وقتی آمد و نشست در گوشیهای موبایلمان، چیزی فراتر از یک نرمافزار عکسمحور بود. با خودش مد و فرهنگهای جدید آورد، واژههایی ناآشنا را لای واژههای روزمرهمان جا داد، اینقدر نامحسوس که برایمان ساده و آشنا شوند. البته فقط «منشن» و «کپشن» و «لایک» نبودند. اینستاگرام رفتارهایی را هم برایمان ساخت؛ از سلفیهای دستهجمعی بگیرید تا استوری از لحظهبهلحظه زندگیهایمان. اینستاگرام آمد تا لحظههای نو و متفاوت را از دنیای مجازی به ما بچشاند. من معتقدم هر کسی اینستاگرامری است متفاوت با بقیه اینستاگرامبازها. انگار که اینستاگرام او با همه فرق دارد. او چیزهایی میبیند و لایک میکند که دیگری اصلاً نمیبیند و هیچ اینستاگرامی شبیه اینستاگرام دیگری نیست! تفاوت به آدمها شخصیت میدهد اما باید حواسمان به کجراههها هم باشد. این نرمافزار عکسمحور همانقدر که خوب است، میتواند بد هم باشد.
اینستاگرامری با پسزمینه لوسی
موجوداتی هستند مؤنث، دست و پا دارند و همانند سایرین در دسته انسانها قرار میگیرند اما آخر فخرفروشی و لوسبازی هستند. آنها در طول روز حداقل ۴ پست میگذارند که بدون استثنا ۳ تا از آنها بهطور واضح فخرفروشی است و آن یکی دیگر فخر را غیرمستقیم میفروشد. عکسها از هدایا، خوراکیها و تفریحاتی است که توسط شخص ثالثی به آنها اهدا شده است و کپشنها عموماً دارای مضامینی اینچنینی است: «عشقم مرسی که هستی و برام پاستیل میخری»، «وقتی ۲ تایی کافیشاپ میریم» و «یک روز قشنگ که با بهترین آدم زندگیم گذروندم، ممنون که کنارم هستی و برام اون لاک قرمز جیغه رو خریدی».
بله میگفتم، این دسته از موجودات اینستاگرام را محفلی برای فخرفروشی میدانند و ته فرهیختگیشان این است که از کتابهایی که با لباسشان ست کردهاند عکس بگیرند و بنویسند: «به سرانه مطالعه کشور کمک کنید مثل من و عشقم!»
به شما توصیه میکنم از کامنتگذاشتن برای این افراد خودداری کنید چون زیر آن شخصیت لوس خُنک، اژدهایی ۲ سر پنهان شده است که اگر کوچکترین ایرادی از او بگیرید یا از روی دوستی نصیحتش کنید، یکجا شما را قورت خواهد داد.
امیدواریم نسل این دسته از اینستاگرامیها مثل دایناسورها بهزودی منقرض شود.
اینستاگرامری با پسزمینه خفن طورناک
آنها موجوداتی آرام، دوستداشتنی و خفن هستند! طوری که نمیتوانند خفنبودن خود را پنهان کنند. برخلاف دسته اول، اهل فخرفروشی نیستند اما یهو میبینید که عکسی از خود بر بالای قلهای منتشر میکنند که باورکردنی نیست. آنها معمولاً کپشنهای کوتاهی مینویسند که در این کپشنها حرفی از خود و زندگی شخصی و حتی کارشان هم نمیزنند، اما ناگهان در یک کنفرانس مهم علمی حضور دارند یا یک حرفهای بهتماممعنا در زمینه کاری خود هستند. هر از گاهی در کپشنهای خود مینویسند برای بهدستآوردن خوبیهای زندگی باید جنگید و از جنگیدن خسته نشد.
آنها را دنبال کنید نه برای اینکه آرام و دوست داشتنیاند و اهل فخرفروشی نیستند بلکه چون به شما انرژی و انگیزه برای پشت سرگذاشتن روزهای سخت زندگی خواهند داد.
اینستاگرامرهای هشتگباز
آنها مثل تمام آدمهایی که نرمافزار اینستاگرام را روی گوشی خود دارند و روزی چند بار آن را چک میکنند، هستند اما با یک تفاوت بزرگ که علامت «#» برای آنها حکم نان شب را دارد و به جانشان بند است و حس میکنند با آن میتوانند دنیا را دگرگون کنند. بین خودمان باشد، بعضی از آنها خیال میکنند این علامت عین یک اسلحه است و هی راه و بیراه همگان را به رگبار میبندند. البته ناگفته نماند که هشتگها، جریانهایی را در جامعه به وجود آوردهاند که در مواقعی مفید و تأثیرگذار هم بوده است؛ مثل هشتگ «#محمد_رسول_الله» که زمان توهین یک روزنامه خارجی به پیامبر در اینستاگرام دستبهدست شد یا هشتگهای سیاسی که زمان انتخابات در اینستاگرام میدیدید یا هشتگ «#لعنت_به_آل_سعود» که زمان اتفاق تلخ منا در عربستان برای رساندن صدای اعتراضمان به دنیا در اینستاگرام میگذاشتیم.
با این وجود، افراد فوق موجوداتی هستند که نه فقط زمانهایی که اتفاقی در جامعه رخ داده است از هشتگها استفاده میکنند. بلکه در طول روز همینطور خودجوش هشتگ میگذارند و خوراکشان هشتگ است. اصلاً به اینستاگرام آمدهاند فقط به خاطر هشتگگذاشتن و تا رسالت خود را انجام ندهند، روزشان شب نمیشود. آنها از دعوای عصمتخانم و شوهرش (همسایه واحد روبهرویی) گرفته تا تمامشدن باتری موبایل خود را هشتگ میکنند و همیشه از فالوئرهای خود میخواهند تا ادامهدهنده راهشان باشند.
بهتر است قبل از اینکه سر خودتان را محکم به دیوار بکوبانید، سریعاً آنها را آنفالو اند بلاک کنید. اینچنین شاید مرض اعتیاد به هشتگگذاریشان به شما منتقل نشود. خودتان را نجات دهید.
اینستاگرامرهای کتابخوان
ما که زبانمان مو در آورد اما محض رضای خدا هم که شده است، حداقل در روز یک ساعت مطالعه کنید. با همین گوشی موبایل خود مطالعه کنید. اگر کتاب نمیخوانید لااقل کتابخوانها را در اینستاگرام فالو کنید تا از ۴ خط کتابهایی که خواندهاند و در کپشنهایشان مینویسند، بینصیب نمانید و قدّ ۴ خط هم که شده، مطالعه کنید.
اینستاگرامرهای کتابخوان موجوداتی هستند با ۲ پا، ۲ دست، ۲چشم، ۲گوش و ۲ ابرو بدون عینک بزرگ گرد! آنها کتاب را برای خواندن میخرند نه برای اینکه به دکوراسیون خانه و میز کارشان بیاید. بیشتر از رنگ و طرح جلد به محتوا و نام نویسنده کتاب دقت میکنند و برخلاف دیگران، روزانه مطالعه دارند و در سال چند کتاب میخوانند. آنها بعد از خواندن کتابها معمولاً درباره آن در اینستاگرام خود مینویسند و فقط با آن سلفی یا عکس هنری نمیگیرند. در بین فالوئینگهایتان حتماً آنها را بگذارید تا سرانه مطالعه شما و کشور را بالا ببرند.
اینستاگرامرهای مفقودالهویت
خب بعید نیست در شلوغی عکسهای رنگبهرنگ اینستاگرام هویت بعضی از افراد گم شود! اسم آنها معمولاً از حروف انگلیسی با اعداد تشکیل شده است که بین حروف نقطه گذاشتهاند. اسم عجیب و غریبشان از یک تا ۵ حرف است و معمولاً آن عدد یک ربطی به سال تولد آنها دارد. آنها نه تنها اسم عجیب و غریبی دارند بلکه عکس پروفایلشان هم گل، درخت، جانور، حشره و از این جور چیزهاست، البته مدل روشنفکریاش میشود عکسی که چهرهاش که با یک دوربین عکاسی پوشانده شده است. پستهای اینستاگرامشان هم معمولاً هیچ ربطی به هم ندارد و مثل آجیل درهم است. یعنی شما میتوانید در پروفایل آنها پست عاشقانه، سیاسی، اجتماعی، مذهبی، بینالمللی و... پیدا کنید. معمولاً این دسته از افراد فالوئر زیادی دارند و تبلیغات پیجشان هم کم نیست و بعضیها انگیزه آنها از زدن این پیج را تبلیغگرفتن و درآوردن ۲ لقمه نون حلال میدانند.
شاید بعد از سالها فالوئر آنها بودن حتی متوجه جنسیت و سن و تحصیلاتشان نشوید اما تا میتوانید باید از مطالبی که معمولاً کپی هستند و در کپشنها مینویسند، استفاده کنید؛ باشد که رستگار شوید!
ادامه دارد..
شماره بعدی ما را بخوانید تا با بقیه اینستاگرامرهای موجود آشنایتان کنیم.
نظر شما