تحولات منطقه

«شـیخ نـزار کامل سـعید» مدیـرکل مراکـز فرهنگـی «الامـام الخمینـی» و یکـی از مدیـران ارشـد فرهنگی حـزب االله لبنان در گفت وگـوی اختصاصـی بـا روزنامـه قـدس از نقـش روس هـا، ترک هـا، اعـراب خلیـج فـارس،تحـرکات آمریـکا و رژیـم صهیونیسـتی و آینـده داعـش سـخن می گویـد.

ناگفته های عبور عراق از فتنه داعش
زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین،  وقتـی از او درباره مواضع ولیعهد جدید عربسـتان مـی پرسـم بـا خنـده مـی گویـد، «محمدبـن سـلمان» مثـل نوجوانی اسـت کـه تـازه از جلوی بـازی بـا «پلـی استیشـن» برخاسـته اسـت و بـا هیجـان هالیـوودی بـه دنیـای سیاسـت وارد شـده اسـت. چهـره ای نزدیـک به سـید حسـن نصـراالله کـه سـکان دار سـنگر فرهنگـی حـزب الله در کشـورهای مختلـف منطقـه اسـت. زمانی کـه متوجه شـدیم بـرای زیـارت به مشـهد آمده اسـت، فرصـت را مغتنم شـمردیم تـا پای تحلیل مـردی بنشـینیم کـه در دل حادثه اسـت. مردی کـه در خـط مقـدم جبهـه مقاومـت در سـنگر فرهنگـی حـزب االله مشـغول کار اسـت، می تواند بهتـر از هرکسـی فضـای غبارآلـود منطقـه غرب آسـیا را تحلیـل کنـد. «شـیخ نـزار کامل سـعید» مدیـرکل مراکـز فرهنگـی «الامـام الخمینـی» و یکـی از مدیـران ارشـد فرهنگی حـزب االله لبنان در گفت وگـوی اختصاصـی بـا روزنامـه قـدس از نقـش روس هـا، ترک هـا، اعـراب خلیـج فـارس، تحـرکات آمریـکا و رژیـم صهیونیسـتی و آینـده داعـش سـخن می گویـد.  

 ضمن تشکر از قبول این گفت‌وگو، به نظر شما مهم‌ترین دلیل پیروزی درعملیات موصل و حلب چیست؟ فکر می‌کنید نتیجه این عملیات چه تأثیری بر عملکرد بعدی داعش خواهد داشت؟

این پیروزی‌هایی که شما نام بردید، پیروزی‌های نخست مقاومت نبودند، بلکه ادامه سلسله‌ای از پیروزی‌های کوچک و بزرگ در منطقه بودند. اما همان طور که می‌دانیم جنگ واقعی ما با داعش نیست، بلکه در حال جنگ با آمریکا هستیم. تحلیل ما این است که داعش و اسرائیل و برخی کشورهای عربی در منطقه واقعاً عاملان و مهره‌های آمریکا در خاورمیانه هستند. جنگی که امروز در سوریه است، استمرار همان جنگ ۳۳ روزه لبنان و جنگ ۲۲ روزه قبل از آن است. هدف آمریکا و اسرائیل در منطقه آن است که ملت‌ها را همواره از جنگی به جنگی دیگر منتقل کنند تا بتوانند به اهدافشان در منطقه برسند.

اما شکر خدا وجود حزب الله و محور مقاومت در منطقه تا کنون اجازه نداده است برنامه‌های آمریکا بدرستی اجرا شود و هر برنامه ریزی که کردند به شکست انجامید. اما این جنگ اخیر که آن‌ها به راه انداختند، نابودی محور مقاومت در منطقه را دنبال می‌کرد، زیرا آن‌ها که در جنگ مستقیم ۳۳ روزه نتوانستند به این هدف دست پیدا کنند، جنگ را به خاک سوریه کشاندند، زیرا سوریه رابط جغرافیای میان ایران و لبنان بود. در واقع با این جنگ می‌خواستند هم به مرزهای ایران نزدیک شوند و هم حزب الله را از دو طرف محاصره کنند. و در نهایت می‌خواستند هلال شیعی در منطقه غرب آسیا را بشکنند.

 اهمیت پیروزی حلب در چه بود؟

پیروزی حلب شوکت پیروزی‌های جنگ سوریه بود. همان طور که می‌دانید داعش حلب را از همان روز اول به عنوان پایتخت خود اعلام کرده بود و با توجه به موقعیت راهبردی این شهر، آن‌ها و کشورهای حامی شان اصلاً فکرش را هم نمی‌کردند روزی حلب را از دست دهند. ادعای آن‌ها این بود که اگر کل سوریه را از دست بدهند، هیچ کس نمی‌تواند حلب را از آن‌ها بگیرد. در واقع هیمنه داعش با پیروزی حلب شکسته شد. آن‌ها چندین سال پیش از جنگ سوریه روی موقعیت حلب کار کرده بودند. یعنی برخی پروژه‌های اقتصادی کشورهای عربی در سوریه با همین هدف انجام شده بود. به طور مثال کشیدن آب «العاصی» از غرب سوریه به سمت شهرهای «حمص» و «حلب» و این مناطق پروژه عظیمی بود که قطر با کار کرد زیربنایی در سوریه آغاز کرده بود. تونل‌های عظیم زیر زمینی برای انتقال آب به سمت حلب کشیده بودند. این پروژه چندسال پیش از مشکلات سوریه تمام شده بود، ولی آن‌ها به عمد افتتاح نکرده بودند. دولت بشار اسد منتظر بود خود امیر قطر طبق تفاهم نامه شان بیاید برای افتتاح پروژه. اما در نهایت این پروژه هیچ وقت افتتاح نشد. اما پس از اتفاق افتادن جنگ و بازپس‌گیری این مناطق، نیروهای مقاومت فهمیدند که در واقع این تونل‌ها یک راه زیرزمینی مخفی برای انتقال نیرو و تسلیحات نظامی به حلب بوده است. راهی برای ارتباط مستقیم و مخفی حلب با دریا. بنابراین شکست داعش در حلب یک امر غیرمنتظره برای همه بود. این پیروزی حلب مقدمه‌ای بود برای پیروزی موصل.

 شما اشاره کردید که تلاش آمریکا از راه اندازی این جنگ‌ها برای شکستن محور مقاومت در منطقه بوده است؛ اما با گذشت ۵ سال از آغاز این جنگ می‌بینیم که مثلاً در عراق مفهومی به نام «حشد الشعبی» یا بسیج مردمی شکل گرفته که موجب ایجاد روحیه وحدت و مقاومت بیشتر در میان مردم منطقه شده است. به نظر شما آمریکا به هدفش نزدیک شده است؟ 

از روزی که آمریکا عراق را اشغال کرده است، نظر رهبر معظم انقلاب این بود که باید تشکیلات مردمی برای مبارزه با داعش در منطقه راه بیفتد. هرچند خیلی از آقایان استقبال نکردند. با این استدلال که وضعیت عراق فرق می‌کند و ارتش شیعه عراق در اختیار ما هست و دیگر نیازی نیست تشکیلات دیگری مقابل ارتش باشد. آن‌ها متوجه نبودند که حیثیت ارتش برای عراق یک موضوع است و تشکیلات مردمی موضوعی دیگر. درجایی که ارتش به دلیل داشتن محدودیت‌ها و مصونیت‌های خود نمی‌تواند کار کند، این جای تشکیلات مردمی است که می‌تواند با دست باز کار را پیش ببرد. مثلاً زمانی که داعش موصل را تصرف کرده بود، ارتش عراق از نظر روحی فرو ریخته بود. حتی برای دفاع از کربلا و نجف و بغداد قدرت نداشت، زیرا ارتش در چند ساعت از داعش شکست خورده بود و بیشتر از یک سوم عراق را از دست داده بود. در آن زمان اگر سردار سلیمانی و دوستان بسیج ایرانی به کمک عراق نمی‌آمدند و از کربلا و نجف دفاع نمی‌کردند، این شهرها براحتی به تصرف داعش در می‌آمد. و این حرکت بود که توانست همه را قانع کند عراق به یک تشکیلات مردمی قوی نیاز دارد. شکر خدا، این تشکلات به فتوای آیت الله سیستانی شکل گرفت و توانست کمک عظیمی به کشور عراق کند. این یک تحول تاریخی در مرجعیت نجف محسوب می‌شود، زیرا این فتوا توانست به تنهایی تمام نقشه‌های آمریکا در منطقه را به هم بریزد.

 باتوجه به حمایت سعودی‌ها و برخی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از جریان داعش؛ فکر می‌کنید موضع این‌ها پس از این دو پیروزی بزرگ چه خواهد بود؟

متأسفانه ما نمی‌توانیم تحلیل درستی از شرایط فکری و راهبردی آن‌ها داشته باشیم، چون آن‌ها اهل تصمیم و قرار نیستند! آن‌ها فقط عامل و اجرا کننده فرامین آمریکا هستند. آن‌ها منتظرند ببینند فرمان بعدی آمریکا چیست. آمریکایی‌ها هم مجبورند با این شرایط به نقشه دیگری فکر کنند. بنابراین چشم ما باید همواره به تحرکات آمریکا باشد و نه به عربستان و کشورهای پیرو آن. آن‌ها فقط مهره‌های کوچکی در بازی شطرنج آمریکا در منطقه هستند. مثلاً ما در جنگ ۳۳ روزه هم چشم مان به آمریکا بود و نه به اسرائیل. به خاطر همین هم توانستیم پیش بینی و برنامه ریزی کنیم که اگر آن‌ها از پشت سر ما یعنی از سوریه حمله کردند، چه کنیم، بنابراین کشورهای حاشیه خلیج فارس نقشی در این معادلات ندارند.

در انشقاق قطر و چهار کشور عربی شاهد بودیم آن‌ها شرط گذاشتند قطر ارتباطش را با ایران و حزب الله قطع کند و مواردی از این دست. فکر می‌کنید پشت پرده این اختلاف چیست؟

از روزی که انگلستان منطقه غرب آسیا را بر اساس نقشه‌های خودش تقسیم کرده بود، این اختلاف بین شیخ نشین‌های خلیج فارس وجود داشته است. این اختلافات بین سران عربی همیشه هست. اکنون در این مناقشه جدید فقط شکل اختلاف تغییر کرده است. اختلاف بین آن‌ها حقیقی و تاریخی است، اما مدیریت این اختلاف دست آمریکا و انگلستان است. آن‌ها هر زمانی که ترجیح دهند، آن‌ها را آشتی می‌دهند و هر زمانی به نفع شان باشد به اختلافات آن‌ها دامن می‌زنند. بنابراین با این اوضاع اقتصادی آمریکا مصالح شان حکم می‌کند این اختلافات تشدید شود. دراین میان هم قطر برای حفظ منافع خودش پول بیشتری بدهد و هم عربستان و امارات برای حفظ هیمنه و سلطه شان باید قراردادهای بیشتری با آمریکا امضا کنند. این اختلاف البته موجب می‌شود قطر بناچار ارتباطش با ایران بیشتر شود.

فکر می‌کنید ایران و محور مقاومت می‌تواند از این اختلاف به نفع خودش استفاده کند؟

ببینید این‌ها زمانی که با هم در شرایط دوستی به سر می‌برند برای ما هیچ اثر منفی نداشتند، چه برسد الان که با هم اختلاف دارند. عربستان سعودی از روز اول پیروزی انقلاب ایران در جای جای جهان و در کشورهای مختلف در حال تبلیغ کردن و پول خرج کردن علیه انقلاب اسلامی ایران بوده است، برای اینکه جلوی رواج این اندیشه انقلابی را بگیرد. سعودی‌ها از روز نخست تاکنون میلیاردها دلار علیه انقلاب اسلامی ایران خرج کرده‌اند، اما به نتیجه مطلوب نرسیدند. ما شاید بتوانیم از این موقعیت استفاده کنیم، اما قطعاً نمی‌توانیم به طور جدی روی آن‌ها حساب کنیم.

 محمد بن سلمان ولیعهد جدید عربستان چندی پیش گفته بود ما اجازه نخواهیم داد حزب الله دیگر در یمن و بحرین شکل بگیرد. نظر شما چیست؟

زمانی که عربستان رهبر درستی داشت و برخی از ملوک آن‌ها دارای فهم و اندیشه بودند، نتوانستند جلوی نفوذ حزب الله در میان مردم منطقه را بگیرند؛ چه برسد به حالا که این بچه‌های جدید و بی تجربه سرکار آمده‌اند. آن‌ها اصلاً در واقعیت این دنیا به سر نمی‌برند. این‌ها از پای «پلی استیشن» و بازی‌های جنگی و فیلم‌های هالیوودی آمده‌اند به دنیای واقعی و اصلاً از مناسبات منطقه چیزی نمی‌دانند. زمانی که بن سلمان این مصاحبه را کرده است حتماً پیش از آن فیلم هیجان انگیزی دیده، یا پلی استیشن بازی کرده و این حرف را زده است. زمانی که بچه‌های ما (نه فرماندهان و سیاستمداران ما) در حزب الله این حرف را شنیدند می‌خندیدند. چون ما خیلی پیشتر از این در این کشورها نیرو پرورش داده‌ایم و حضور داشته‌ایم. ما در ۳۰ سالی که حزب الله به وجود آمده است بدون هیچ سرمایه گذاری هنگفتی توانسته‌ایم در بسیاری از کشورهای مسلمان منطقه نفوذ کنیم و طرفدارانی داشته باشیم. محبت و ارتباط قلبی مردم منطقه به ما در طول این سال‌ها همواره بیشتر شده و این بزرگ‌ترین سرمایه حزب الله است.

 به نظر شما پس از این شکست‌های سنگین، مقصد بعدی داعش برای تجدید قوا کجاست؟

باید ببینیم منافع آمریکا دقیقاً چیست؟ اینکه در خاورمیانه بمانند یا منطقه جنوب شرقی آسیا به منافع جدید آمریکایی‌ها بستگی دارد. باید تحلیل کرد که فشار بعدی آمریکا به ایران است یا چین یا روسیه؟ بعد می‌توان پیش بینی کرد که داعش در اندونزی کار خواهد کرد یا چین. چون آن‌ها در برخی از مناطق چین زمینه کار داعش را فراهم کرده‌اند. حتی در برخی کشورهای وابسته به روسیه هم نفوذ کرده‌اند و پایگاه هایی تشکیل داده‌اند. البته چون آمریکا اکنون در تنگنای اقتصادی شدیدی قراردارد، وضعیت شان بسیار سخت است. باید دید منطقه به کدام سمت پیش می‌رود. سرنوشت عراق بعد ازاین پیروزی‌ها چه می‌شود. اما شکرخدا ما در تمام منطقه آمادگی مبارزه با آن‌ها داریم. تمام کارهایی که انجام می‌دهند را پیش بینی کرده بودیم. مثلاً پیش بینی می‌کردیم پس از موصل به الرقه خواهند رفت.

 تحلیل شما از نقش ترکیه و روسیه در رخدادهای اخیر منطقه چیست؟

داستان روسیه با ترکیه خیلی تفاوت می‌کند. روسیه همواره به دنبال حفظ موقعیت کنونی سوریه است، زیرا تنها راه مستقیم ارتباط با دریاهای آزاد برای روسیه تنها سوریه است. دری که برای ارتباط اقتصادی و گفت و گوی روسیه با جهان، بازمانده بود همین سوریه بود. اگر روسیه از سوریه دست می‌کشید در واقع فضا را برای آمریکایی‌ها باز گذاشته بود. در واقع هر مشکلی که برای سوریه پیش می‌آمد گویا در خاک روسیه پیش آمده بود و اگر می‌خواست پس از آن کاری انجام دهد باید از داخل خانه و خاک خودش آن کار را انجام دهد. بنابراین منافع راهبردی روسیه ایجاب می‌کرد در مناقشه سوریه ورود پیدا کند تا به دست آمریکایی‌ها نیفتد. بنابراین روس‌ها هم از منافع خودشان دفاع می‌کنند و هم از منافع منطقه. اما ترکیه متفاوت است. ترکیه فقط به دنبال یک هدف است و آن هم رؤیای اردوغان برای برگشتن خلافت عثمانی است. اما اشتباهش در این است که نمی‌تواند قبول کند تاریخ هیچ گاه به عقب باز نمی‌گردد. ترک‌ها امیدوار بودند با این جنگ بتوانند سوریه را به قلمرو خیالی عثمانی خود برگردانند و پس از آن منافع اقتصادی و سیاسی سوریه را به نفع خودشان مصادره کنند؛ اما هنوز در تاریخ اتفاق نیفتاده است که ببینیم تاریخ به عقب بازگردد، بلکه تاریخ همواره به جلو پیش می‌رود. هیچ کدام از ملت‌های منطقه دوست ندارند به شرایط ۵۰۰ سال و ۲۰۰ سال گذشته خویش باز گردند؛ بنابراین، این جنگ هیچ گاه به سود ترکیه نبوده است. اما آمریکایی‌ها به آن‌ها قول بازگشت خلافت عثمانی را داده‌اند که در واقع نوعی دیوانگی در عالم سیاست محسوب می‌شود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.