قدس- اللّهم صلّ علی علی بن موسی الّرضا المرتضی الامام التّقیّ النّقیّ و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثّری الصدّیق الشّهید صلوةً کثیرةً تآمّةً زاکیةً متواصلةً متواترةً مترادفة کافضل ما صلّیت علی احدٍ من اولیائک
این شرح بینهایت کز وصف یار گفتند
حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد
محققان دانشمند، قلم به دستان متتبّع و ارباب علوم و فنون اسلامی، و شعرای بزرگ و کم نظیر، همواره در میدان مدح عظمتهای حضرت علیّ بن موسی الرّضا(علیهالسلام) حضور داشته و این رشته بی انتها را بیانقطاع ادامه داده و هر کدام به امید کسب افتخار و نیل به اجر ثواب، بضاعت خود را، با کمال مسکنت به محضر درگاه آسمانجاه آن حضرت نثار کرده و با عریضه «إنّ الهدایا علی مقدار مهدیها»، زمین معذرت بوسیدهاند.
از آن جمله، خالد نقشبندی از شعرای بزرگ در وصف بارگاه عظیم و منور آن حضرت قصیده بلندی دارد:
این بارگاه کیست که از عرش برتر است؟
وز نور گنبدش همه عالم منور است؟
وز انعکاس صورت گل آتشین او
بر سنگ، جای لغزش پای سمندر است
نعمان، خجل ز طرح اساس خَوَرنق اش
کَسری شکسته دل پی طاق مکسّر است
بهر نگاهبانی کفش مسافران
بر درگهش هزار چو خاقان و قیصر است
و در میدان وسیع مدح آن حضرت، حقیر، ذرّه و کمتر از ذرّه هم در حساب نمیآیم، لیکن از باب «فمن تشبه بقوم فهو منهم» جسارت نموده و سطوری را در بیان گوشهای از یکی از کلمات گهربار آن امام همام بنویسم:
در سفر آن حضرت از مدینه تا مرو که به الزام مأمون بر آن حضرت تحمیل گردید، در بین راه، به هر منطقه و روستایی که امام(علیهالسلام) وارد میشد، شیعیان و دوستداران اهلبیت(علیهم السلام)، با شور و شوق و وجد و نشاط بسیار، از آن حضرت استقبال کرده و عهد ولایت خود را با خاندان رسالت، تجدید و تازه میکردند.
از شهرهای بزرگ و مرکزی خراسان که در موقعیت علمی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، مهمّ و کمنظیر بود و دانشمندان و محدّثان نامدار در آن زندگی میکردند، شهر نیشابور بود.
در شهری اینچنین، وقتی امام(علیهالسلام) با آن جلال ملکوتی و عظمت الهی، در حالی که در عماری نشسته و روی دلآرا و جمال همایون حق نمایش، از مردم پنهان بود، در میان هجوم و شعار و تکبیر و صلوات مردم وارد شد، دو نفر از حافظان احادیث، پیش آمدند و چنین درخواست و تقاضا نمودند: «أَیُّهَا السُّلَالَةُ الطَّاهِرَةُ الرَّضِیَّةُ، أَیُّهَا الْـخُلَاصَةُ الزَّاکِیَةُ النَّبَوِیَّةُ بِحَقِّ آبَائِکَ الْأَطْهَرینَ وَأسْلَافِکَ الْأَکْرَمینَ إِلَّا أَرَیْتَنَا وَجْهَکَ الْـمُبَارَکَ الْـمَیْمُونَ، وَرَوَیْتَ لَنَا حَدیثاً عَنْ آبَائِکَ عَنْ جَدِّکَ نذکرک به»
این دو شخصیّت، در این موقف بزرگ و مقام، از امام سؤالی نمودند که امام علیهالسلام، آنها و مردم را به روایت و حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سرافراز فرماید.
سؤال از حدیثی نمودند که در طول ازمنه و اعصار و تا دنیا هست، افتخار نقل آن برای مردم باقی باشد و زبان به زبان و قلم به قلم، آن را بگویند و بشنوند، و بنویسند و بخوانند.
در پی این سؤال معرفتجویانه بود که آن حضرت، مرکب را متوقّف نموده و پرده از جمال مبارک برداشت و چشم مسلمانان را به دیدار طلعت مبارک و بامیمنت خویش روشن فرمود.
خلایق که چشمشان به جمال جهانآرای ایشان افتاد، از خود بیخود شده، به همان حالی که برای بانوان مصری به هنگام دیدار جمال حضرت یوسف دست داد، خود را فراموش و زبان حالشان: ﴿مَا هَذَا بَشَراً إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ﴾بود و تا روز به نیمه رسید، کار آنها گریه شوق و تکبیر و صلوات گردید، تا آنکه پیشوایان آنها صیحه زدند که ای مردم! بشنوید و نگهدارید و ضبط کنید.
وقتی آن جمعیّت بیشمار ساکت شدند، امام(علیهالسلام) شروع به املای حدیث فرمود.
اگر چه این حدیث گرانبها، از لحاظ سند به سلسلةالذّهب معروف شده، ولی اهل بینش و معرفت میدانند که چیزی از مواد گرانبهای دنیا اگرچه هزاران برابر طلا و جواهرات ارزش داشته باشد با آن برابر نمیشود تا بتوان این سند را به آن تشبیه کرد.
اگر همه دنیا را در یک کفه ترازو بگذارند و سند این حدیث یا لفظ آن را در کفه دیگر، در جنب سنگینی این حدیث، پر کاهی هم محسوب نمیشود، و به گفته مرحوم آیتالله والدم اعلی الله مقامه:
لعل و مرجان را چه کس گفته است بهتر از خزف
جان علوی را چه کس سنجید با نقش جدار
آری، اینچنین روایتی را باید عمرها و ساعتها و کتابها و منبرها صرف شود تا اندکی و فقط کمی به معارف آن، دست پیدا کرد.
کلامی که سرتاسر لبریز است از معارف توحیدی و بیان اینکه آگاهی و معرفت، بدون معرفت و ولایت امام(علیهالسلام) محقّق نخواهد شد؛ زیرا فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَأنَا مِنْ شُرُوطِهَا»
آری، باید خدا را از طریق امام(علیهالسلام) که طریق بهسوی خداست شناخت و هیچ راه دیگری، مصون از اشتباه و خطا نیست:
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
خطر قول به جبر و تفویض و قول به وحدت وجود و اقوال باطل دیگر همه در پیش است که فقط با تمسّک به ثقلین قرآن و عترت، میتوان از این خطرات نجات یافت.
اگر بخواهیم همه عمرمان را صرف شرح این یک روایت عالم آل محمد صلی الله علیه و آله کنیم، باز هم وقت کم خواهیم آورد و اگر انسان، همه زبانهای گویا و با معرفت عالم را در دهان داشته باشد و هزاران هزار ساعت بگوید و سخنرانی کند، باز هم شرح این روایت نتوان گفت.
به هر حال، جهات عظمت وجود مقدّس امام علی بن موسی الرضا(علیهالسلام)، بسیار و همه مایه برکت، سعادت و افتخار است؛ باید به ولایت آن حضرت افتخار نماییم و خود را در هر نقطه دنیا که هستیم مبلّغ آموزهها و تعالیم نورانی مکتب اهلالبیت(علیهمالسلام) بویژه معارف والای رضوی بدانیم.
نظر شما