قدس آنلاین - رقیه توسلی: در سرم جنگ است عزیزم. وقف فکر کردن شده ام. وقف اخباری که می آیند اما نمی روند. لیست کوتاهش را برایت تایپ می کنم.
هوا گرم است یادمان باشد به پرنده ها با کف دستی آب، زندگی ببخشیم. به جملاتی که حسین وحدانی در سرم انداخته: «شما یک آدم اورجینال به من نشان بده. یک زیبای غیرپروتزی و غیر ژورنالی. یک عکاس، یک نقاش، یک نویسنده که چشمش به بغل دستی اش نباشد. یک فیلمساز که فرهادی و کیارستمی را رج نزند.»
به الله لطیف بعباده. به جاروبرقی که در جشنواره هدیه گرفته ام و هربار سرخ و معذّب می شوم با چراهای صحیح عزیزانم!
و این بیت که؛ دلی را به نگاهی و صدایی بنوازی / از عمر حساب است، هر روز دگر هیچ. به شهید مدافع حرم حججی و ژنرال قاسم سلیمانی.
به پریزیدنت موبلالی که دنیا را مبهوت افکارش کرده. به آلن دوباتن و کتاب جستارهایی در باب عشق. به خنداننده شویی که هرچه خط قرمز و دل و قاعده را گذاشته وسط برای به اصطلاح خنداندن!
به معاشرینی که در میهمانی، گوشی بازی شان تمام نمی شود. به ماست و شیری که لاکتوزشان، ناله ام را درآورده.
به گلایه جانباز حاج یونس حبیبی و نمایندگانی که سلفی بازی شان، ایران را معروف کرده بسی. به مهریه های پایین که خیلی این روزها جسارت و دلسپردگی می خواهد بخدا...
و در پایان اینکه؛ منهای دغدغه های شخصی ام که حتماً حوصله سر بر است؛ ساراجان! حوض نقاشی من این روزها، پُر ماهی ست...
نظر شما