قدس آنلاین- واقعاً چه اتفاقی میافتد که برخی برای نجات، پیشقدم میشوند و عدهای ویرانگری را انتخاب میکنند؟
خبر را که میخوانم، متعجب و حیران میمانم. آخر همهشان اهل یک خطهاند. هم آنها که برای نجات آخرین گوزنها تقلّا میکنند و هم شکارچیان طبیعتستیز و خودخواه.
در روزهای گذشته شاهد دو خبر متفاوت در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی بودیم؛ تلاش کمپینی که از چهاردانگهایها و دودانگهایهای مازندران برای حفاظت از گوزنها دعوت به همکاری میکنند و میخواهند در صورت مشاهده گروههای طبیعتگرد و افراد متفرقه، محترمانه پیشقدم شوند و از رفت و آمدشان به ارتفاعات جلوگیری کنند و دلایل حساسیت و نرفتن به آن نقاط را در این ایام برایشان توضیح بدهند و اگر به گروهی مشکوک شدند، موضوع را به اطلاع محیط زیست برسانند.
و خبر دوم تلاش و تقلای متخلفانی برای ارضای بلندپروازی و اسکناس اندوزی، اسلحه را خوب میشناسند و تعقیب و گریز و کشتار را.
حاضر به یراق میشوند برای شکار. میروند آنجا که قلاده پلنگی با تولهاش برای نوشیدن آب به چشمه «لب سنگ شهید آباد» میآید. به منطقه جنگلی که صدای شلیکها، کندن پوست قلادهها و آتش زدنهای دیوانهوارشان - دیرتر- تنِ استان را بلرزاند. و تنِ حیات وحش را.
آدمهای سنگدل و بیقانونی که ردپای اقدام بیرحمانهشان را برجای میگذارند. لاشهها و جمجمهها و گلولهها را. و به خیال خودشان میروند، پلنگ فروشی کنند.
چقدر حکایت این بشر دو پا، عجیب است. حکایت خوبها و بدها. اما کاش در این خبر بیشتر تعمق کنیم و برای نجات محیط زیست و فرهنگ کشور یک سرباز وظیفه شناس باشیم. انسانی که گوزن و پلنگ و مرال و قوچ و قو را قربانی خواسته هایش نمیکند. آیندگان و چرخه بقا را محترم میشمارد و نسلکشی به راه نمیاندازد؛ چون میداند انقراض حیوانات، تاوان سختی دارد. انقراض حیوانات مقدمهای برای انقراض نسل بشر است و کاش آدمهای بیفکری که طبیعت و گونههای ارزشمند را پایمال طمع و نادانی خود میکنند، هرچه زودتر این واقعیت را میفهمیدند.
بیتردید اخباری از این دست - نجات و کشتار حیوانات - وقتی تکانمان خواهد داد که از درون، یک محیطبان باشیم؛ و از خاطر نبریم، وقتی پلنگها میمیرند و حالِ محیط زیست رو به وخامت میرود که آدمها یادشان برود نفَس گونههای طبیعت به مویی بند است.
نظر شما