به گزارش قدس آنلاین به نقل از هفته نامه بیت المقدس؛ سیزدهم سپتامبر سالروز امضای توافقنامه اسلو بین سازمان آزادیبخش فلسطین و رژیم صهیونیستی است. توافقی که در سال 1993 بین یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین و اسحاق رابین، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی بسته شد. محور سازشکار فلسطینی با امضای این توافقنامه خون شهدای فلسطینی را زیر پای خود گذاشت. یادداشت حاضر با مروری بر مذاکرات انجامگرفته پیش از توافقنامه اسلو به تعهدات این معاهده اشاره میکند. بررسی مفاد این پیمان و پیامدهای آن بخشهای دیگر یادداشت پیش رو است.
مذاکرات توافقنامه اسلو در نروژ انجام گرفت و سرانجام در واشنگتن منعقد شد. در حقیقت مذاکرات این معاهده برای فرونشاندن نگرانی صهیونیستها از شروع انتفاضه نخست در سال 1987 کلید خورد. بر این اساس واشنگتن تمام تلاش خود را به کار بست تا با اعمال فشار علیه مردم فلسطین، وحشت رژیم صهیونیستی را رفع کند.
تشکیل اجلاس مادرید از 30 اکتبر 1991 در چارچوب خاموش کردن شعلههای انتفاضه نخست فلسطینیها از جمله اقدامات آغازین برای این موضوع بود. نشستهایی در ذیل اجلاس مادرید به مدت سه سال از 9 دسامبر 1991 تا 24 ژانویه 1994 نیز در واشنگتن برگزار شد. البته مذاکرات مخفیانه بین محور سازش فلسطینی و رژیم صهیونیستی غیر از این نشستها در نروژ انجام شد. بنیادی که در اسلو میزبان این مذاکرات بود که در بیستم آگوست 1993 به کار خود خاتمه داد. سرانجام سیزدهم سپتامبر 1993 توافق اسلو با حضور بیل کلینتون، رئیسجمهور وقت آمریکا بین مذاکرهکنندگان فلسطینی و رژیم صهیونیستی بسته شد. محمود عباس، شیمون پرز، وارن کریستوفر، وزیر امور خارجه وقت آمریکا و آندره کوزیرف از جانب روسیه از جمله امضاکنندگان دیگر این سند بودند.
توافقنامه اسلو مقرر کرده بود که تشکیلات خودگردان فلسطین به عنوان ساختار سیاسی مورد حمایت رژیم صهیونیستی و آمریکا تشکیل شود. همچنین عقبنشینی نیروهای واکنش سریع رژیم صهیونیستی از بخشهایی از خاک فلسطین از جمله غزه مورد توافق قرار گرفته بود؛ اما صهیونیستها به این موضوع پایبند نبودهاند. معاهده اسلو بیان کرده بود که موضوعاتی چون مهاجران فلسطینی ظرف پنج سال نهایی شود؛ اما نتیجه واقعی این توافق به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی بود. چارچوبی که آمریکاییها برای این مذاکرات تعریف کرده بودند، از ابتدا به نفع رژیم صهیونیستی بود؛ چراکه آغاز آن نیز بر اساس نگرانیهای این رژیم کلید خورد.
توافقات صورت گرفته در اسلو نشان میدهد که این معاهده به هیچوجه برای تأمین منافع مردم فلسطین نبوده است و میتوان تأکید کرد که نهتنها پیمان اسلو نفعی برای فلسطینیها در پی نداشته، بلکه حقوق آنها را نیز بهشدت نفی کرده است. توقف شهرکسازیهای صهیونیستها و آزادی اسرای فلسطینی از جمله تعهداتی بود که رژیم صهیونیستی در این توافقنامه پذیرفته بود؛ اما این رژیم به هیچکدام از آنها پایبند نبوده است. جنبش حماس و جهاد اسلامی ازجمله گروههای مبارز فلسطینی بودند که توافقنامه اسلو را به هیچوجه نپذیرفتند؛ چراکه آنها تأکید داشتند که حقوق فلسطینیها دراین معاهده موردغفلت واقع شده است.
توجه به مفاد این پیمان نشان میدهد که پذیرش تشکیل دو دولت مستقل آغازی بر رسمیت یافتن رژیم صهیونیستی از سوی محور سازش فلسطینی است. پیامدهای سلبی این نکته حائز اهمیت تاکنون قابلمشاهده است. رژیم صهیونیستی بر اساس این معاهده باید از مناطق اشغالشده در سال 1967 عقبنشینی میکرد؛ اما صهیونیستها نهتنها به این توافق پایبند نبودند، بلکه سلطه آنها بر این مناطق بیشتر شد.
پیامدهای این توافق اثبات میکند که این پیمان به صورت کاملاً یکطرفه به نفع رژیم صهیونیستی بسته شده است. دولت خودگردان که به دنبال این توافق شکل گرفت، کمتر از دو درصد اراضی فلسطینی را در اختیار گرفت. خودمختاری تشکیلات خودگردان در کرانه باختری نیز کمتر از هشتاد درصد مساحت آن را در برمیگرفت. این توافقنامه باعث شد سرزمین فلسطین به صورت تکههای گسسته از یکدیگر درآید. همچنین شهرکسازیهای رژیم صهیونیستی نیز علیرغم این معاهده گسترش پیدا کرد. این در حالی بود که بر اساس آن باید شهرکسازیها متوقف میشد. صهیونیستها در حال حاضر به اشغالگری خود در سرزمینهای فلسطینی تداوم میبخشند و همچنان بر گذرگاهها، ثروتهای طبیعی و مرزها سلطه دارند.
پیامدهای پیمان اسلو در ابعاد اقتصادی نیز محل تأمل است. تدابیر امنیتی صهیونیستها باعث شد که بیکاری در میان کارگران فلسطینی افزایش یابد. بهگونهای که طبق آمارهای موجود میزان بیکاری حدود پنجاه درصد شد که نسبت به پیش از زمان انعقاد توافقنامه اسلو افزایش چشمگیری داشته است. بهطور ملموس درآمد فلسطینیها در کرانه باختری و نوار غزه پس از انعقاد این پیمان کاهش قابلتوجهی را نشان میدهد که حجم آن حدود 30 درصد است.
پیامدهای توافقنامه اسلو تنها به ابعاد سیاسی و اقتصادی محدود نمیشود، بلکه در ابعاد امنیتی وایدئولوژیک نیز تأثیرگذار بوده است. در حقیقت پذیرش مذاکره با رژیم صهیونیستی از سوی محور سازش فلسطینی آرمان فلسطین و آزادسازی تمام این سرزمین را زیر سؤال برد. زمانی که مذاکرهکنندگان فلسطینی پای مذاکره با صهیونیستها نشستند، این موضوع بدین معنا بود که آنها اولاً مشروعیت این رژیم را پذیرفتند، ثانیاً حقوق فلسطینیها را زیر پای خود گذاشتند. هرگونه مذاکرهای با رژیم صهیونیستی خیانت در حقوق فلسطینیها محسوب میشود؛ لذاانجام مذاکرات و حصول توافق اسلو کاملاً برخلاف خواسته و اراده مردم فلسطین است. رژیم صهیونیستی با هویت جعلی شکل گرفته است؛ لذا فلسفه وجودی این رژیم نشان میدهد که نمیتوان هیچگونه هویت رسمی برای آن در نظر گرفت. تأثیرات پیمان اسلو در ابعاد امنیتی نیز همچنان پابرجا است. دستگیریها و به شهادت رساندن فلسطینیها همچنان ادامه دارد و رژیم صهیونیستی این جنایات خود را متوقف نکرده است.
برخی از کشورهای حامی فلسطین نیز به دنبال توافقنامه اسلو رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناختند و مناسبات گسترده با این رژیم برقرار کردند. این موضوع ضربه بزرگی به آرمان فلسطین در جهان اسلام وارد ساخت و در جبهه بندی کشورهای اسلامی و حامی فلسطین علیه رژیم صهیونیستی رخنه ایجاد کرد.
مأموریت یافتن تشکیلات خودگردان فلسطین از سوی رژیم صهیونیستی و آمریکا موضوع تأسفباری است که به دنبال پیمان اسلو به وقوع پیوست. آمریکاییها در چارچوب توافقنامه اسلو بازی را بهنوعی مدیریت کردند که امنیت رژیم صهیونیستی را به دست خود فلسطینیها تأمین کنند. خیانتی بزرگتر از اقدام محور سازشکار فلسطین در این پیمان وجود ندارد که با توافق خود با رژیم صهیونیستی به عنوان بازوی صهیونیستها عمل کرد.
شکلگیری تشکیلات خودگردان فلسطین چالشهای امنیتی رژیم صهیونیستی را کاسته است و به عنوان سیستم امنیتی این رژیم اقدام میکند. کار ویژه اصلی تشیکلات خودگردان سرکوب مقاومت فلسطینیها است که به این ترتیب این تشکیلات مبارزات فلسطینیها را پیش از صهیونیستها سرکوب میکند. معنای واقعی این اقدام خودزنی محور سازشکار محسوب میشود که نهتنها در مقابل جنایات رژیم صهیونیستی واکنشی نشان نمیدهد، بلکه هموار کننده مسیر صهیونیستها برای انجام این جنایتها است. بر این اساس تشکیلات خودگردان جایگاه خود را در بین مردم فلسطین از دست داده است و گروههای فلسطینی در مقابل خیانتهای آن ایستادگی میکنند.
به نظر میرسد چالشهای کنونی در مناسبات رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان فلسطین نشان میدهد که آمریکا و رژیم صهیونیستی به از دست رفتن جایگاه تشکیلات خودگردان در بین مردم فلسطین واقف شدهاند؛ چراکه عملیات گروههای فلسطینی اکنون مناطق تحت کنترل تشکیلات خودگردان فلسطین را نیز در برمیگیرد. این موضوع نشان میدهد که ابومازن و تشکیلات خودگردان کار ویژه پیشین خود را از دست داده است. تداوم وضعیت کنونی موجب میشود که واشنگتن و تلآویو در ساختار سیاسی تشکیلات خودگردان تجدیدنظر کنند؛ اما بیشک گروههای مبارز فلسطینی دیگر اجازه نخواهند داد که پیمان اسلو تکرار شودوآن را به تاریخ خواهند سپرد./
انتهای پیام
رامین ولیزاده میدانی
هفته نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.
نظر شما