قدس آنلاین- با وجود تمام بحثها و اسناد و مدارک ارائه شده در خطرات تراریخته برای سلامت مردم و محیط زیست، هنوز عدهای مُردد هستند که کدام درست میگویند؟ این تردید چند علت دارد:
۱.نداشتن اطلاعات کافی از تراریخته
۲.گرایش سیاسی یا جناحی به یک سو
۳.داشتن منفعت و سود
آن هایی که هنوز تردید دارند بهتر است به شاخصهای زیر توجه کنند شاید بتوانند به تصمیمی درست برسند:
۱.توسعه دهندگان تراریخته در جهان چه کسانی هستند؟
مونسانتو بزرگترین کمپانی تراریخته جهان است که ابتدا کارش تولید سلاح شیمیایی عامل نارنجی بر علیه ویتنامیها بود که پس از جنگ به تولید سموم شیمیایی و بذرهای تراریخته و حمایت بنیاد راکفلر روی آورد. پرونده مونسانتو آنقدر سیاه است که سال گذشته برای حفظ خود از نابودی به دلیل مخالفت مردم جهان در دل شرکت بزرگ شیمیایی بایر قرار گرفت. این سوابق سیاه هر انسان صادق در جست و جوی حقیقت را به تردید میاندازد که آیا واقعاً به دنبال خدمت به بشریت و رفع گرسنگی و فقر و توسعه کشاورزی سالم هستند یا تجارت و سلطه بر غذا به عنوان یک ابزار مهم کنترل جهان؟
۲.بررسی سوابق، گفتار و عملکرد سرکردگان تراریخته ایران:
بررسی اقدامات ۲۵ سال گذشته این افراد، هر انسان صادقی را در شناخت حقیقت یاری میکند. سرکرده اصلی تراریخته ایران و برخی افراد این حلقه در مرکز تحقیقات برنج فیلیپین (IRRI) تحصیل کردهاند که ۵۰ سال پیش توسط بنیاد راکفلر تأسیس و حمایت شده است. هدف این مرکز جذب و تربیت افرادی از کشورهای مختلف است. بررسی سوابق سرکرده تراریخته پاکستان یعنی یوسف ظفر در ۲۵ سال گذشته دقیقاً اجرای آرام پروژه تراریخته کردن پاکستان را نشان میدهد. پاکستان چهارمین تولید کننده بزرگ پنبه جهان است و با کمک و حمایت بنیاد راکفلر و تبلیغات و بزرگ کردن تبلیغاتی یوسف ظفر به عنوان دانشمند برجسته، برنده جایزه فلان، نفوذ تدریجی او در نهادهای تصمیمگیری پاکستان موفق شد پنبه تراریخته را در پاکستان چنان توسعه دهد که اینک ۹۲ درصد پنبه پاکستان تراریخته است و پس از ۱۶ سال نتیجه فاجعه بار آن با کاهش تولید و آفتهای مقاوم آشکار شده است.
نکته جالب اینکه سرکرده تراریخته ایران، دوست صمیمی یوسف ظفر است. این فرد نیز دقیقاً با همان سناریو برجسته سازی توخالی زمینه ورود در نهادهای تصمیم گیری نظام را ایجاد کردند که با غفلت نهادهای نظارتی و حمایت شدید برخی از جمله رئیس فعلی محیط زیست، ورود در مراکز مهم و تصمیم گیری اتفاق افتاد. او در جایگاه مدیر بودجه پژوهش کشور کنترل کامل بر دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی داشته و طبیعی است این مراکز از ترس قطع بودجه، مجبور به همکاری شده و زمینه تراریخته کردن کشور را کاملاً فراهم کردهاند.
۳.منافع شخصی به جای منافع ملی. فعالیتهای تجاری و انواع شرکتها و فعالیتهای شدید حزبی و سیاسی این افراد که با جست و جوی مختصر در اینترنت فهرست شرکتها و فعالیتهای تجاری آنها دست یافتنی است.
۴.اخلاق و رفتار افراد ملاک خوبی برای تشخیص حق از باطل است.
از دلایلی که نشان میهد سرکردگان تراریخته خالی از ویژگیهای دانشمندان برجسته و حق گو هستند بیاخلاقی، به هم زدن جلسات سخنرانی، سفسطه، سند سازی، تخریب و ترور شخصیت است. آن هایی که مناظرات و مصاحبهها و مقالات این افراد، بخصوص حلقه مرکزی را دیدهاند، حتماً شاهد این ویژگیها بودهاند تا حدی که حتی منتقدان را تروریست نامیده اند!
۵. تخریب منتقدان و مخالفان
این روش را سرکردگان تراریخته ایران از کمپانیهای تراریخته جهانی آموختهاند که: هر سند و مدرک علمی و تحقیقاتی و هر بحث علمی مستند که منتقدان و مخالفان ارائه کردند براحتی و بدون توجه به سندیت آن انکار کنید. بگویید جعلی است، غلط است، اشتباه است، ساختگی است، معتبر نیست، به طرف بگویید اطلاعاتت کم است، سوادت کافی نیست، مدرکت قلابی است، برچسب فناوری هراس و فناوری ستیز بزنید، مخالف توسعه و پیشرفت کشور هستند، مدافع سم فروشها هستند و... خلاصه آن قدر به منتقدان حمله کنید تا اعتبار خود را در خطر ببینند.
۶.ساکت کردن دانشمندان منتقد
با هر روشی که بتوانند دانشمندان منتقد و مخالف را ساکت میکنند. اول با تطمیع، وارد کردن در شرکتهای تجاری، بودجه پژوهشی، پست و مقام و... اگر قبول نکردند با فشار تهدید، تخریب، توهین، آبروریزی، ایزوله کردن در محل کار، مراجعه به رئیس و همکاران در محل کار و بدگویی و تخریب و حتی قطع بودجه پژوهشی، شکایت و دادگاهی کردن و خلاصه از هر روش غیر اخلاقی استفاده میکنند تا دانشمندان منتقد ساکت و از عرصه خارج شوند چیزی که شاهد آن هستیم.
اما در مقابل دانشمندان منتقد: اولاً واقعاً دانشمندند و محقق و اهل علم و معرفت و صادق. چون اهداف سیاسی ندارند، نه به دنبال پست و مقام هستند و نه بد اخلاقند و کجرفتار و نه دهها شرکت و تجارت دارند و فقط یک هدف دارند دفاع از حق و سلامت جامعه.
۷.اصل آخر قاعده دفع ضرر
هر چیزی که در سلامت آن ابهام و تردید وجود دارد و ممکن است به انسان ضرر بزند حتی اگر قطعی هم نشده باشد، ولی احتمالش باشد، باید واردات و کشت و مصرف آن ممنوع شود. با همین استدلال همه مراجع از جمله رهبر انقلاب فتوا دادهاند: اگر تراریخته احتمال ضرر دارد، مجاز نیست. بسیاری از کشورهای پیشرفته و معتدل بر اساس اصل کلیدی «احتیاط» پروتکل ایمنی زیستی همینکار را کردهاند، مانند سوئیس و ۳۷ کشور دیگر.
طبیعی است با این همه اسناد و مباحثات و در مخاطرات تراریخته عقل حکم میکند همان کاری که کشور سوئیس و دهها کشور پیشرفته کردهاند انجام شود. اینچه عجلهای است که سران تراریخته عزم کردهاند برنج و پنبه و سایر محصولات را به طور گسترده در کشور کشت و وارد کنند، اگر واردات هست باید برچسب زده شود تا مردم حق انتخاب داشته باشند.
بنابراین تصمیم عاقلانه و خردمندانه این است که به مدت پنج سال واردات، کشت و مصرف تراریخته را به کشور ممنوع کنیم و در این پنج سال تحقیق و توسعه بشدت ادامه یابد که دچار عقب ماندگی علمی نشویم و در عین حال ارزیابی خطر شود و دنیا را هم رصد کنید، آنها چه میکنند تا پنج سال بعد تصمیمی خردمندانه به نفع کشور و ملت گرفته شود.
نظر شما