قدس آنلاین- یکی از والاترین عوامل تحوّلی درمانی فرد، خودباوری و حس خوب انجام کارها توسط خود است. بدون تردید این گونه افراد به دلیل داشتن تصویری مثبت از خود، از بسیاری جهات با کسانی که دارای این ویژگی نیستند، تفاوت میکنند، زیرا روح پر تلاش آنان همواره اُفقهای دوردست را کنکاش میکنند و اهداف بالاتری را نشانه میروند، در تصمیم گیریهای خود هرگز شتابزده عمل نمیکنند و تصمیمات خود را بر محور عقلانیت و اصول پذیرفته شده بنا میکنند، به همین دلیل فشار روانی کمتری را تجربه میکنند و چون افق پیش رو را با عقلانیت مدیریت کردهاند، نسبت به پیشامدهای احتمالی کمتر هیجانی میشوند و بر خود کنترل بیشتری دارند، کمتر احساس درماندگی میکنند و به نظر میرسد، برای پذیرش مشکلات و حل آنها آمادهتر هستند.
این حالت که در روح و جان آدمی ریشه دارد، از انسان شخصیتی شکست ناپذیر میسازد که در برابر وسوسهها و تردیدها و بی عدالتیها سازش ناپذیر است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: «المؤمن نفسه اصلب من الصلد؛ نفس مؤمن از سنگ خارا سختتر است. »
انسانهایی که از این نعمت الهی کمتر برخوردار هستند، افرادی مستعد تباهی میشوند، زیرا نداشتن خودباوری و وابسته بودن به اطرافیان در هنگام تصمیم گیریهای زندگی، آدمی را آرام آرام از استقلال روحی و روانی محروم و او را از درون، ذلیل دیگران میکند. اتفاقاً گرفتاریهای انسان هم از همین نقطه آغاز میشود، زیرا گردنکشیها، خودمحوری ها، غرورها، حتی ظلمها و بی عدالتیها و نفاقها همه به سبب همین احساس حقارتی است که این گونه افراد در درون خود دارند.
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نَفسِهِ؛ هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر به خاطر ذلتی که در درون خود مییابد. »
و همچنین مولی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرماید: «نِفاقُ المَرءِ مِن ذُلٍّ یَجِدُهُ فی نَفسِه. نفاق و دورویی هر انسانی به خاطر ذلّتی است که در درون خود میبیند. »
چه زیبا امام علی(علیه السلام) ریشه نفاق را در ذلّت درونی و حقارت نفسانی معرفی میکند و میفرماید که تا انسان احساس حقارت نکند؛ گرفتار نفاق، تکبر و ظلم نمیشود.
اگر در سخنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده است که هیچ مؤمنی حق ندارد خود را خوار سازد. «لا یحلّ لمؤمن أن یذلّ نفسه»، به این دلیل است که اگر حصار ارزشمند عزت مؤمن و اعتماد به نفس مؤمن فرو ریزد، او گرفتار پوچی و بی هویتی و در نهایت اضطراب و پریشانی میشود و همین امر سبب میگردد دیگران برای او تصمیم بگیرند. نکته مهم اینجاست که این پریشانی و اضطراب روحی به سرعت در زندگی انسان بروز و ظهور پیدا میکند و به عنوان مهمترین ریشه اختلافات در زندگی خودنمایی خواهد کرد.
البته استقلال و اتکای به نفس گاهی مانند لبه شمشیر عمل میکند؛ زیرا اگر این اعتماد به نفس در روح و جان انسان درست مدیریت نشود و بر اثر بیتوجهی، به خودمحوری تبدیل گردد، خود عامل تشنج و اضطرابهای دیگری خواهد شد. امام سجاد(علیهالسلام) در این باره میفرماید: «بارخدایا! مرا در میان دیدگاه مردم بالا نبر مگر آنکه پیش از آن به همان اندازه مرا در نزد خودم کوچک کرده باشی. و عزت ظاهری در من ایجاد نکن، مگر آنکه در درون خودم، مرا به همان اندازه ذلیل کرده باشی. »
این سخنان یک پیام ارزشمند را در وجود انسان زنده میکند. بر این اساس، آنچه میتواند بخش عظیمی از آرامش در زندگی را تأمین کند، افکار پایدار و توأم با تدبیر و تدبُّر برخاسته از عقلانیت است. این افکار پایدار میتواند روح خوداتکایی را در انسان افزایش دهد؛ زیرا منشأ خودتلقینی است و همین امر استقلال روحی انسان را دربر خواهد داشت. ثمره ارزشمند افکار پایدار و خود تلقینی، طراحی و برنامه ریزی صحیح را به دنبال خواهد داشت و همین امر شهد شیرین استقلال در فکر را به دنبال خواهد آورد.
بنا بر این درمی یابیم که تا چه اندازه میتوانیم آرامش زندگی خودمان را از رهگذر اعتماد به نفس یا خودباوری تأمین کنیم.
نظر شما