قدس آنلاین- تاریخ خواندنی و تحلیل کردنی است؛ اگر بخوانی و تحلیل نکنی برایت تحلیل میکنند؛ آنهم کسانی که در پس تحلیلهایشان هزاران غرض و منفعت سیاسی، حزبی، گروهی و حتی فردی است.
وقتی کار به عاشورا میرسد، بیشتر باید بخوانی و تحلیل کنی، زیرا ریشههای آرمانی مکتب اینجاست و حالا در هیاهوی سیاست و کیاست، عدهای منفعتشان در تحلیل غلط از این حادثه است؛ امروز عدهای در تکاپو هستند تا «حسین» در مسلخ را به عنوان حسین در پای میز مذاکره معرفی کنند؛ حال آنکه مذاکره جامهای مشترک است که به رنگهای گوناگون تلوّن پیدا میکند، گاه رنگ ذلت دارد و زمانی لعاب عزت، بستگی دارد این جامه بر اندام چه کسی بنشیند.
اصل مذاکره در میان همه عقلا پذیرفته شده، اما در این میان سه نکته اساسی قابل توجه است که بدون توجه به آنها مذاکره نکردن بهتر از مذاکره کردن است:
۱.مذاکره با چه کسی
نکتهای که در مذاکره مطرح است، سنخیت حداقلی طرفین مذاکره کننده است؛ یعنی طرفین باید در یک یا چند مسئله وجه اشتراکی داشته باشند تا آن وجه اشتراک توسعه یافته و وجوه افتراق را پوشش دهد تا امکان رسیدن به توافق وجود داشته باشد و اگر غیر از این باشد، طرفین بر چه پایهای میتوانند مفاهمه داشته باشند، وقتی تمام گزارههایشان با هم تباین کلی دارد؟ وجود مقدس سیدالشهدا(علیهالسلام) دقیقاً به همین لزوم سنخیت اشاره میکند و در زمانی که والی مدینه از ایشان بیعت با یزید را مطالبه میکند حضرت بیدرنگ نداشتن وجه اشتراک را به رخ کشیده و میفرمایند: «ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جایگاه رفیع رفت و آمد فرشتگانیم... در حالی که یزیدمردی است، فاسق، میگسار، قاتل بیگناهان؛ او کسی است که آشکارا مرتکب فسق و فجور میشود. بنابراین، هرگز شخصی همانند من، با مردی همانند وی بیعت نخواهد کرد. »
نکته دوم؛ اینکه طرف مذاکره باید اهلیت حداقلی برای موضوع مذاکره داشته باشد؛ مثلاً اگر قرار است حکومتی در مذاکره واگذار بشود، فرد باید حداقلهای حکومت را داشته باشد و چون یزید فاقد حداقلها بود، امام حسین(علیهالسلام) مذاکره را با فرستادههای او رد کردند و فقط به تبیین مسئله بسنده نموده، فرمودند: «هنگامی که امّت اسلامی به زمامداری مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسولخدا(صلیالله علیه وآله) شنیدم که میفرمود: خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است! »
۲. مذاکره در چه شرایطی
دومین نکته اساسی این است که در سیره مذاکراتی سیدالشهدا(علیهالسلام) با چه شرایطی باید پای میز مذاکره نشست؟ آنچه مسلًم است، مذاکره جز در شرایط برابر نتیجه مطلوب نخواهد داد و سیدالشهدا(علیهالسلام) به خاطر این شرایط نابرابر در مقابل تمام گزینههای روی میز، شهادت را برگزیده و فرمودند: «همان حرامزاده پسر حرامزاده مرا مخیر کرده است بین پذیرش ذلت یا تکهتکه شدن و هیهات که من ردای ذلت بپوشم. »
در واقع امام حسین(علیهالسلام) با این جمله خود، تن دادن به مذاکراتی که در دنیای سیاست امروز به «سیاست چماق و هویج» مشهور شده است «نه» فرموده و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دادند.
۳. مذاکره با چه زبانی
سومین نکته در سیره مذاکراتی سیدالشهدا(علیهالسلام) زبان مذاکره است؛ در تمام گفتوگوهایی که در عاشورا مطرح است، هیچگاه زبان کُرنش در دستور کار حضرت قرار نگرفت و حتی آن زمان که با عمرسعد به صحبت میپردازند بیش از آنکه کلام به مذاکره شبیه باشد به نهیب برای بیداری شبیه است، حضرت در گفت و گویی با عمرسعد به او فرمودند: «وای بر تو، ای پسر سعد، آیا از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست، هراس نداری؟ آیا با من می جنگی در حالی که می دانی من پسر چه کسی هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکی تو به خداست...».
آنچه در زبان امام مشاهده میشود به همه چیز شبیه است الّا مذاکره. و باید بیان کرد، گفتوگوهای امام در عاشورا بیشتر ناظر به هدایت، ارشاد و اصلاح افراد است و آنچه این روزها توسط برخی به امام حسین(علیهالسلام) به عنوان مذاکره نسبت داده میشود، حتی مشترک لفظی هم نیست و شاید بهتر باشد بگوییم دروغی است که به امام نسبت داده شده است.
نظر شما