دیروز در منطقهای که زندگی میکنیم، آب قطع شد. تا عصر آب ذخیره شده هم تمام شد و عصر ما بودیم و ظرفهای نشسته جمع شده در ظرفشویی آشپزخانه. در ساعتهای اولیه قطع آب چون آبی برای خوردن و کارهای ضروری ذخیره شده بود، وضعیت نگران کننده نبود اما با رسیدن به ساعتهای پایانی روز و نیاز به پختن شام و شستن ظرفهای کثیف شده در وقت ناهار و... کم کم این پرسش در ذهنم شکل گرفت که اگر امشب آب وصل نشود، برای فردا چه باید کرد؟ بعد این پرسش به ذهنم رسید که اگر دو روز آب به شهر نرسد، مردم چه میکنند؟ حتی فکر کردن به این مسئله هم ترسناک است؛ چون آب در یک جمله همان زندگی است و اگر آب نباشد زندگی نیز نخواهد بود. با این همه با وصل شدن آب همه این فکرهای نگران کننده هم تمام شد! درست مثل وقتی که در جادهای در حال رانندگی هستیم و با تصادفی روبه رو میشویم که در آن چند جنازه را از لابه لای آهن پارهها بیرون کشیدهاند. در آن لحظه تصمیم میگیریم پدال گاز را کمتر فشار دهیم اما ۲۰ دقیقه بعد همه چیز یادمان میرود.
حالا و در ادامه بشنوید که «کلانتری» رئیس سازمان حفاظت محیط زیست گفته است: «در هیچ جای دنیا دیده نمیشود که منابع تجدید شونده آبی ۸۸ میلیارد مترمکعب و مصرف آن ۹۷ میلیارد مترمکعب باشد، یعنی حدود ۱۱۰ درصد استحصال از منابع آبی در کشور انجام میشود در حالی که سقف آن ۴۰ درصد از منابع تجدید شونده آبی است.»
بعد از خواندن این اظهار نظر به خودم یادآوری کردم که فاجعه شاخ و دم ندارد، اما گویا هنوز گرمیم و متوجه نیستیم که هم آب کم داریم و هم اینکه از همین مقدار کم نیز درست استفاده نمیکنیم.
نظر شما