زیارت اربعین، باب زیارت امام حسین (ع)
گشوده شدن باب زیارت به روی انسان یعنی اینکه انسان بتواند زائر شود و بعد هم بتواند امام را در مقاماتش زیارت بکند، احتیاج به یک مقدماتی دارد. مثلاً گشوده شدن باب زیارت امام حسین علیه السلام برای این که مردم بتوانند به زیارت برسند با زیارت اربعین اهل بیت است؛ یعنی اگر امام سجاد و این کاروان نروند و بعد در اربعین به زیارت امام حسین نیایند، شاید این باب زیارت برای مردم گشوده نمیشد. ما یک چیزی می گوییم و یک چیزی میشنویم خیلی مسئله از اینها رفیعتر است. در روایتی ابن قولویه در کامل الزیارات نقل کرده است که صفوان جمال که شتربان بود و گاهی شترهایش را به امام صادق (ع) کرایه میداد، نقل میکند که با امام صادق (ع) در حیره بودیم، ایشان فرمودند میآیید به زیارت سیدالشهدا (ع) برویم؟ من تعجب کردم و گفتم آقا مگر امام معصوم هم زیارت میرود؟ (امام معصوم کسی است که روح الهی در او تجلی کرده است. از امام صادق (ع) سؤال کردند: آقا علوم شما از کجاست؟ کتاب یا معلمی دارید که ما خبر نداریم؟ البته در روایات هست که کتابی در اختیارشان هست مثل صحف انبیاء، صحیفه فاطمیه، جعفر و امثال اینها. ولی حضرت فرمودند: «الامر اعظم و اوجب»، مسئله فراتر از اینها است. خداوند میفرماید: «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کنْتَ تَدْری مَا الْکتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا» (شوری/۵۲) پیامبر ما، ما کلمه روح را به شما ایحا کردیم یعنی با شما تکلم کردیم و آن کلمهای که به شما ایحا و القا شد، کلمه روح بود و همه مقامات ایمان و همه کتاب الهی در این کلمه است. امام صادق (ع) در ادامه فرمودند که آن کلمه روح بعد از نبی اکرم (ص) به امام منتقل میشود و همینطور به امامی بعد از امام. بنابراین آن کلمه روح در محضر امام است. لذا ملائکه در شب قدر فرود میآیند: «تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم»، حتی در روایات ملاحظه فرمودهاید هیچ ملکی برای هیچ امری هبوط نمیکند الا اینکه اول محضر امام میرود و اجازه میگیرد.) خوب به حضرت عرض کرد مگر شما هم زیارت میروید. حضرت یک تعبیر بسیار بلندی فرمودند که بزرگان باید معنی کنند، حضرت فرمودند خدای متعال در هر شب جمعه هبوط میکند به کربلا. این هبوط، هبوط جسمانی نیست. رحمت الهی در کربلا نازل میشود، کربلا غوغا میشود. لذا فرمود وقتی کربلا مهبط میشود، ملائکه و ۱۲۴ هزار پیامبر و اوصیاشان از سماوات میآیند. میدانید که آنها در سماوات غرق در نعمت هستند، «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُون» (آل عمران/۱۶۹) انبیا و اوصیا و شهدا بدون حجاب، رزق سماواتی دارند. آنوقت چه اتفاقی می افتد که آن سفره را رها میکنند و شب جمعه در کربلا سرازیر میشوند!؟ فرمود هر شب جمعه نبی اکرم (ص) تشریف میآورند ما هم می آییم...
یک سوالی صفوان کرده که شاید این طور است چون جور دیگر هم ممکن است خوانده شود که «تزور لقاء ربه؟» پس شما هر شب جمعه در کربلا یک ملاقات با خدایتان دارید و چنین سفرهای برای شما پهن میشود؟ حضرت فرمودند: ولی شما به زیارت سید الشهدا (ع) بروید، چون برای شما همه تجلیات از ورای زیارت سیدالشهدا (ع) است.
در روایات هست که وقتی ملائکه از مجلس امام حسین(ع) به عالم خودشان میروند، آن ملائکه بالا میبینند یک حقایقی با اینها هست که برای این عالم نیست؛ می گویند: کجا بودید؛ مکه نجف مدینه؟ می گویند: نه، مجلس روضه امام حسین بودیم؛ یعنی آن ملائکه از عالم بالا میآیند و فیض این مجلس را درک میکنند. در بعضی از نقلها هم آمده است که وقتی میرسند و مجلس تمام شده، به محل جلوس عزاداران امام حسین(ع) خودشان را متبرک میکنند.
جایگاه ویژه زیارت اربعین
دو تا از ابوابی که از وادی ولایت امام سجاد گشوده شده است و ادامه عاشورا و آن حرکت اصلاحی سیدالشهدا (ع) است، یکی باب زیارت و یکی باب بکاء است، در باب زیارت شاید (من نسبت نمیدهم) امام سجاد، اهل بیت را بعد از یک اربعین سیر دادن به زیارت بردند. زیارت، اربعینیه میخواهد و حرم امام که حمام نیست آدم سرش را بیندازد زیر و برود تو بلکه یک اربعینی میخواهد. گاهی ما غفلت میکنیم از این نکته که امام سجاد، امام کاروان بود، امام سجاد قلوب را در این مسیر رهبری و سرپرستی میکرد. هنگامی که ایشان اهل بیت را به کربلا برد، بابالزیاره باز شد، شد زیاره الاربعین. چه اتفاقی در این زیارت افتاد و این اهل بیت چه چیزی از امام حسین در این زیارت دریافت کردند؟ تعجب نکنید که مگر برای امام معصوم هم در زیارت کردن نصیبی هست؟
من نمیدانم منظور از لقاء معصوم در روایت صفوان چیست؟ چه لقائی بین اهل بیت و خدای متعال در زیارت اربعین واقع شد، که باب زیارت سیدالشهدا به سوی کائنات گشوده شد. و الا باب الزیاره امام حسین(ع) که به این سادگی گشوده نمیشود. همینطوری که کسی نمیتواند به زیارت امام حسین برود!؟ آن پیش قراولانی که باب زیارت را باز کردند و این درها باز شد و باز ماند، این بزرگواران بودند. به نظر میآید با اذن حضرت در دوره کنونی در امر زیارت، تصرف و انفتاح حقیقی در حال واقع شدن است.
هرچند همه زیارتها فوق العاده هستند اما در بین زیارات، زیارت اربعین از جایگاه ویژهای برخوردار است و این تعجب آور است که تعداد روایات درباره زیارت اربعین اندک است اما با این حال زیارت اربعین قرنهاست که سیره مستمره بزرگان شیعه بوده است. پس دعوت، حقیقت و توجهی خاص در میان است. برخی می گویند عزاداری امام حسین (ع) از روز عاشورا شروع میشود. ولی دقیقاً عکس این است. یعنی از اول محرم شروع میشود. هیچ کس هم نمیتواند این زمان را تغییر دهد. حتی اگر همگی تصمیم بگیریم که عزاداری محرم را از شب دهم تا نوزدهم برگزار کنیم، باز هم نمیتوانیم. چرا که امام رضا (ع) فرمودند: «محرم که وارد میشد کسی بر لب پدر من لبخند نمیدید». آغاز محرم، آغاز مصیبت و عاشورا نقطه اوج مصیبت بود. این حقیقت را نمیتوان تغییر داد. چون تحول حال امام زمان (ع) است که ایام را شکل میدهد چرا که فرمود: «الَلَّهمَّ إنَّ شِیعَتنَا مِنّا خُلِقُوا مِن فاضِل طِینتِنا» (۲۲) و در روایتی دیگر آمده است: «یفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» (۲۳). اربعین و محوریت آن و تجلی امام در این سیر ـ که این زیارت به شفاعت حضرت است ـ در اوقات دیگر دیده نمیشود. البته منظور از دیده نشدن این است که مظاهرش دیده نمیشود چرا که ما چشم باطن نداریم. یعنی آن چیزی که باید از ما امتحان گرفته شود این است که ما حول امام (ع) جمع شویم و همه چیز همچون قبیله، عشیره، نزاعهای قومی و مانند این موارد کنار گذاشته شود. گاهی بین قبایل عرب نزاعهای خیلی سنگینی وجود دارد اما در اربعین فراموش میشود. خیلی عجیب است که در ایام زیارت اربعین، رئیس قبیله خادم میشود. آن هم خادمی با تواضع که در او جز خشوع نمیبینید. این تجلی امام حسین (ع) است. همین آدم پس از ایام اربعین خادم نیست همانگونه که قبل از آن خادم نبوده است.
زیارت اربعین حضرت سیدالشهدا محور الفت اجتماعی
الفتهایی که بین انسانها و جوامع برقرار میشود، عوامل مختلفی میتواند داشته باشد. گاهی اوقات ریشه الفت یک نیاز مشترک مادی است؛ کما این که در علوم اجتماعی وقتی شکل گیری جوامع بشری را میخواهند تحلیل بکنند از جوامع ساده و جوامع پیچیده و صنعتی و فرا صنعتی امروز همین طور تحلیل میکنند. میگویند: نیازهای مشترکی انسانها داشتند و همچنین خطرات و تهدیدات مشترک و میل به بهره برداری بیشتر از طبیعت؛ این عواملی که در درون انسان بوده اینها را دور هم گرد آورده و آرام آرام تجمعها شکل گرفته و نیازهای غریزی موجب پیدایش خانواده شده است؛ کمکم افراد و فرزندان دور هم جمع شدند؛ قبیلهها و عشایر و زندگیهای روستایی شکل گرفته و زندگیهای روستایی به زندگیهای شهری با روابط پیچیدهتر منتهی شدند.
پس ریشهاش را نگاه بکنید آن چیزی که مبدأ پیدایش الفتهای اجتماعی و ساماندهیها و قرارها و قانونهاست، عمدتاً نیازهای مادی است؛ ولی آیا واقعاً الفت به همین جا برمی گردد یا میشود یک الفتهای پایدار حول یک سلسله معارف دیگری شکل بگیرد!؟
انبیا هم محور الفت بودند ولی الفتی که ایجاد میکردند بر محوری بیش از نیازهای طبیعی انسانها بوده و به انسانها یک درکی به اندازه قدر و اندازه خودشان از عوالم غیب و توحید میدادند و کم کم فرهنگ و ملت و دینی میآمده که ارتقاء ظرفیت در انسانها ایجاد میکرده و مدار الفتشان را رفعت میبخشیده و الفتشان بر محور فقط منافع مادی نبوده که همین منافع مادی منشأ درگیری هم بشود.
الفت پایدار جز بر محور اله حقیقی شکل نمیگیرد. همیشه محور الفتها آلهه هستند، معبودها هستند که ما را دور هم جمع میکنند. هر وقت معبودهایمان با هم فرق کرد با هم سر معبودهایمان درگیر میشویم. فرض کنید اگر معبود ما امکانات مادی شد، سر این معبود با هم دیگر درگیر میشویم. نکته مهم این است که این معبودها هیچ کدام ظرفیت ایجاد الفت را ندارند. نه معبودها نه پرچمداران. برای رسیدن به یک اهدافی معبودهایی را انتخاب میکنند و دور هم جمع میشوند و بعد دولتها و قدرتهایی شکل میگیرند و انسانهایی محور میشوند. نه آن آلهه و نه این اولیا نمیتوانند محور یک وحدت پایدار بشوند، الا این که برگردد به خدای متعال. اله حقیقی میتواند محور وحدت حقیقی شود. کما این که از نظر قرآن وحدت حقیقی عالم و الفتی که در کل کائنات است به وحدت اله برمی گردد «لَوْ کانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» (انبیاء/۲۲)؛ یعنی اگر عالمین دو اله داشت حتماً در عالم فساد میشد و بین عوامل درگیری پیدا میشد. آن چیزی که همه عالم را به یک الفت و هماهنگی رسانده اله واحد است. پس الفت میتواند بر محور عوامل مختلفی شکل بگیرد. آن الفتی که پایدار است و ماندنی است الفت بر محور توحید و بر محور ائمه حق است، الفت بر محور ائمه حق ایجاد میشود که در زیارت جامعه به آن اشاره شده «وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ»؛ یعنی تفرقها با شما به ائتلاف میرسند. در جای جای قرآن و در خطب نهج البلاغه آمده که خدای متعال بر محور نبی اکرم(ص) یک الفت عظیم ایجاد کرد. میشود الفت بر محور یک پیغمبر واقع شود.
سؤال اینجاست که آیا میشود بر محور یک پیغمبر و یک دین یک الفت عظیم شکل بگیرد؟
در علوم اجتماعی گاهی اوقات می گویند وضعیت طبیعی و جغرافیایی محور پیوندهای اجتماعی خاص میشود. من بیش از این عرض میکنم؛ در زیارت اربعین این جمعیتی که زیارت میروند از کشورهای مختلف هستند. در عراق این رحله و این کوچ آیا مبدأ یک الفت اجتماعی میشود یا نه؟ آیا واقعاً یک انس و الفت و محبتی پیدا میشود؟ آنهایی که رفتهاند و نرفتهاند میدانند این انس و الفت کم کم از این رحله و کوچ تبدیل به یک الفت اجتماعی میشود و حول این الفت، جامعه شکل میگیرد. حالا سؤال میکنم این انس و الفتی که بین زائرین و مجاورین و بین صاحب خانهها و مسافران در ایام زیارت اربعین در این کوچ و مسافرت اتفاق می افتد این الفت بر محور چیست؟ آیا الفتشان بر محور رنگ است؟ زبان است؟ جغرافیاست؟ نژاد است؟ بر محور یک ولی خداست. بر محور سیدالشهدا(ع) است؛ یعنی محبت سیدالشهدا علیه السلام میتواند محور این الفت شود. یک کم عمیقتر نگاه کنیم و از بالا ببینیم، این تجلی سیدالشهدا(ع) در قلوب است که اینها را حول هم جمع میکند. من به ذهنم میآید اربعین یک تجلی از عصر ظهور و یک تجلی از امام است؛ یعنی نشان میدهد وقتی امام در روابط اجتماعی در عصر ظهور تجلی بکند چه اتفاقی می افتد؟ پس این الفت تجلی امام است. الفت حول الامام است؛ یعنی بر محور محبت امام یا به تعبیر دیگر بر محور ولایت امام است. بر محور شئون امام یک اتفاقی می افتد و این الفت میتواند تبدیل به یک الفت پایدار اجتماعی شود. شما اگر آثارش را پیجویی کرده و پایش علمی بکنید خواهید دید این سفر اربعین چقدر در الفت عمومی جامعه مؤمنین و به خصوص جامعه محبین سیدالشهدا علیه السلام و شیعیان حضرت مؤثر است. چه نوع الفت ماندگار ایجاد میکند.
در کربلا در زیارت اربعین انسان احساس میکند که همه همدیگر را دوست دارند و آن تعلقات ریخته است. رئیس یک عشیره که در عشیره نمیتوان به او گفت که بالای چشمت ابرو است، پای زائران را میشوید و التماس میکنند که لباسهایتان را به من بدهید که بشویم و خستگی آنها را در میکند. یعنی همه حول الامام هستند. این رابطه محبت آمیز حول امام، باید دائمی بشود و اتفاقاً شده است. درعراق و ایران جامعهٔ شیعی حول امام شکل گرفته است. امام باید محور تشکل اجتماعی باشد و همه روابط ما حول امام شکل بگیرد. یکی ازعواملی که حجابها را کنار میگذارد و ما میتوانیم رابطه حقیقیمان را ببینیم و با هم احساس تباین نکنیم، زیارت الامام است. وقتی روابط ظلمانی کنار میرود آن وقت با زیارت روابط حول امام احیاء میشود.
در سراسر این سیر، ظهوری از امام (ع) وجود دارد. مظاهر این ظهور ظاهراً در زیارتهای دیگر نیست. نه این شور و هیجان هست، نه این فداکاری و نه این از خودگذشتگیها و رنگ باختن عواملی مانند ملیت، قومیت، ثروت، مکنت، ریاست و عشیره. خادم بودن و مخدوم بودن همه رها میشود. به همین دلیل است که هرکس در اربعین به کربلا میرود احساس میکند که همه زائرین و خادمین، برادر هستند. دو جامعه که دشمن آنها را هشت سال با هم درگیر کرده است با هم احساس برادری میکنند. در حالی که اگر یک خون از قبیلهای میریختند سالها با هم نزاع میکردند. ولی اینجا هشت سال با هم جنگیدهاند و بیش از دویست هزار شهید از ایران و کشتههای فراوانی از آنها برجای مانده است. این دو جامعه با هم دشمن بودهاند. ولی چه چیزی این جراحتها را به احسان تبدیل کرده است؟ اصلاً نمیتوان اربعین و زیارت امام حسین (ع) را درک کرد. زیارت امام حسین (ع) و بعد اربعین به معنی حقیقی کلمه این دشمنی را به الفت تبدیل کرده و مرزهای جغرافیایی به تدریج کمرنگ میشود و تجمع شیعی حول امام (ع) شکل میگیرد.
اربعین؛ مشارکت اجتماعی در زیارت
مشارکت سطوحی دارد، اولین مرحله مشارکت، مشارکت قلبی است، در امر به معروف می گویند اولین مرحله امر به معروف، امر به معروف قلبی است، یعنی قلبت معروف را دوست بدارد، اولین مرحله نهی از منکر، نهی از منکر قلبی است که قلب از منکر بدش بیاید. ممکن است کسی به همین اندازه در عبادت دیگران شریک باشد. مثلاً دیگران به صحنه جهاد و قتال میروند و من ترس داشتم و نرفتم ولی وقتی از رشادت مؤمنین در مسیر دفاع از سید الشهدا (ع) خبردار میشوم، لذت میبرم. همین مقدار و به همین اندازه شراکت رخ میدهد؛ یعنی معروف را بفهمم و آن فعل و فاعل آن را دوست بدارم. یا مثلاً کسی اهل مسجد نیست ولی وقتی مردم از مسجد بیرون میآیند و سجادههایشان دستشان است لذت میبرد.
نقل شده است که جابر روز اربعین به زیارت سیدالشهدا رفت. در آنجا به عطیه میگوید که ما در ثواب با شهدای کربلا شریک هستیم. عطیه گفت چه میگویی درحالیکه اینها زن و بچههایشان بی سرپرست شدند و چنین و چنان شدند! چطور ما شریک هستیم؟ جابر از رسول خدا (ص) نقل میکند که از حبیبم شنیدم کسی که عمل قومی را دوست بدارد با آنها شریک است.
کسانی که با این کاروان زائرین نرفتهاند، دلشان با آنها باشد. و وسعت نیت داشته باشند. نیت غیر از هوس است. یعنی نیت داشته باشید که اگر مقدور شد سال آینده در میان زائران اربعین باشید. از الان برنامه ریزی کنید. موانع را رفع کنید، در ضمن حضور امام حسین (ع) دائم است و همه عالم تحت پوشش خلیفةالله است.
حضور جوارحی
اصل زیارت حضور در محضر امام و تجدید عهد با امام است چه از دور، چه از نزدیک. مفاد زیارتنامه، مفاد عهدنامه است. این عهدنامه که در زیارت اربعین است خیلی لطیف است. مقامات امام، شهود امام و مقامات امام. بعد هم عباراتی است که ما را به رجعت امام میرساند که «امری لامرکم سلم ونصرتی لکم معدة» و ما را به نصرت و یاری و انتظار میرساند. یعنی ما شهادت میدهیم که این جریان شما در ظهور ائمه و رجعت ادامهدار میباشد. هدف ما از انتظار، این است که قلب تسلیم باشد و دنبال رأی امام باشد. تمام یاریمان، برای امام آماده باشد. و بعد هم «فمعکم معکم» پس ما باید به دو تا معیت برسیم: معیت در ظاهر و باطن و معیت دوره فعلی و دوره رجعت. معیت در پیروزی و رجعت و ظهور آنها و نیز معیت دورهای که دوران غربت امام است.
در روایت وارد شده بعد از اینکه دو ساعت از روز اربعین بالا آمد یعنی بین صبح و ظهر، امام حسین (ع) را با زیارتی که از امام صادق (ع) نقل شده زیارت کنید.
زیارت اربعین، تجلی اقامه توحید و ولایت
در واقع چون این واقعه یک تجلی از حقیقت ولایت و امامت ظاهر میشود و همه در این فضا تنفس میکنند که خلقها و انگیزه ها را عوض میکند. امنیت ایجاد میکند و نگاهها را عوض میکند. و البته عدهای در همین فضا میمانند و عدهای موقتی هستند. یعنی بعضیها وقتی فضای اربعین به آنها میخورد همیشه مشتاق میمانند. به بعضی از زائرین امام حسین (ع) می گویند: که شما تا قیامت تضمین شدهاید و به بعضیها می گویند: تا الان پاک شدهاید، ولی خودتان مراقب باشید. گویا از وادی ایمن بیرون آمدهاند و باید خودشان حواسشان را جمع کنند. ولی عدهای هم در این خلق میمانند و دائم اهل جود و تواضع هستند.
پس اربعین تجلی از اقامه حقیقت توحید و ولایت به وسیله زیارت است. همان طور که در حج داریم که تا وقتی این حج برپاست شما محفوظ هستید. و وقتی حج تعطیل شد، دینتان در معرض خطر قرار میگیرد. حج فقط عمل نیست بلکه اقامه توحید است. در روایت داریم که اگر پول نبود، امام باید پول بدهد تا عدهای به حج بروند تا حج تعطیل نشود. چون اقامه است و فرق این دو مثل نماز خواندن و مسجد ساختن است. مسجد ساختن اقامه نماز است. زیارت اقامه ولایت است. هم درخود انسان هم در محیط اجتماعی و هم در جامعه بشری. زیارت اربعین بستر اقامه حقیقت ولایت در جامعه شیعه و جوامع پیرامون است. حتی درمقیاس جامعه جهانی. و شما این را با کارناوالهای جریان باطل مقایسه کنید و فرق اینها را دریابید.
اربعین، زیارت مشتاقین
برای زیارت اربعین سه ویژگی ذکر کردند و گفتند: زیارت اربعین مصداق زیارت مشتاقین است که فضائل و ثوابهای بزرگی در روایات برای آن نقل شده است. ویژگی دوم و سوم این زیارت نیز این است که این زیارت، اقامه فرهنگ اهل بیت و جلوهای از عصر ظهور است. ایشان در توضیح این دو ویژگی افزودند: بین اقامه، اشاعه و عمل فرق است. چنان که گاهی فرد، خودش نماز میخواند؛ گاهی مسجد میسازد و گاهی، فرهنگ نماز خوانی را ایجاد میکند و دیگران را نماز خوان میکند. زیارت و بخصوص زیارت اربعین، اقامه فرهنگ ولایت اهل بیت علیهم السلام است که در آن، مؤمنین عهدهای ازلی خود را تجدید میکنند. زیارت اربعین، جلوهای از عصر ظهور است که در آن نمونههایی از اخلاق و فداکاریهای حول معصوم شکل میگیرد.
مقام زائرین متفاوت است و هر کدام در یک وادی زیارت میکنند. ولایت یک وادی نامتناهی است و وقتی وارد میشوی، تمامش وادی ایمن و صراط الی الله است و هر درجهای مقامی دارد. این گویای این است که اگر کسی در شوق امام حسین (ع) زیارت برود، میتواند به این مقام برسد. مشتاقین میتوانند این برکات را در زیارت امام حسین (ع) به دست آورند.
اما زیارت اربعین یکی از جلوههای زیارت مشتاقین است. یعنی همه کسانی که اربعین به کربلا میروند، قرض، فقر، بیماری و حتی جهنم و بهشت را در نظر ندارند بلکه مقصدشان خود امام حسین (ع) است. کسانی که در اربعین به زیارت کربلا میروند، خواب و غذا برای خودشان در نظر نمیگیرند. آنها دنبال امام حسین (ع) هستند. در این صحنهها اشتیاق به امام حسین (ع) میجوشد. هم این زائرین مشتاق هستند و هم کسانی که از این زائرین پذیرایی میکنند. گاهی یکسال زحمت میکشند که بتوانند یک روز از زائرین امام حسین (ع) پذیرایی کنند. در این پذیرایی همه حول محور امام جمع شدهاند و همه تعلقات دیگر رنگ میبازد. مثل نژاد و رنگ و عرب و عجم بودن و... و. فرد پذیرایی کننده شأن خودش را فراموش میکند. گاهی او رئیس یک قبیله است ولی شئون خودش را کنار میگذارد و پای زائر را میشوید و خدمات میدهد. پس کسانی هم که پذیرایی میکنند دنبال چیزی نیستند و فقط دنبال شوق به امام حسین(ع) هستند. زائر هم در این مکانها احساس غربت نمیکند و آنجا را مثل منزل خودش میداند.
این اربعین تجلی اربعین اهل بیت است. اهل بیت یک چله از کربلا رفتند و هر لحظه اشتیاق و شوق و معرفتشان به امام حسین (ع) بیشتر شده بود. تمام افراد کاروان که از کربلا میرفتند عارف به مقامات امام حسین(ع) بودند. بلاهای کربلا به شام و کوفه و بازگشت را طی کردند و هر لحظه مشتاقتر شدند. و با اشتیاق به کربلا آمدند. و زیارت مشتاقین حاصل شد.
یک تجلی از زیارت مشتاقین در اربعین واقع میشود. هرچه به سمت ظهور نزدیکتر میشویم این تجلی پررنگتر و فراگیرتر خواهد شد. این تلقی پیش میآید که اربعین نمونهای از عالم ظهور است. که در عصر ظهور، همه حول امامشان جمع میشوند و مشترک المال هستند و توکل در آنها موج می زند. مالی در مقابل امامشان ندارند. یعنی دست در جیب هم میکنند که شما این را در اربعین میبینید. امنیت و تأمین رزق وجود دارد مثل دوره ظهور که یک نفر تنها از شهری به راه می افتد و احساس ترس نمیکند. لذا ذکر شده است که وقتی حضرت مهدی ظهور میکند ممکن است که بانویی ظرفی از جواهرات، با خودش از این طرف عالم به آن طرف عالم حمل کند و احساس خطر نکند.
داریم که وقتی دستور داده شد که مسلمانان از مکه به مدینه بروند، مسلمانان نگران بودند. این آیه نازل شد که «وَ کأَینْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یرْزُقُها وَ إِیاکم» (عنکبوت/۶۰) چهارپایان و پرندگان غذایشان را با خودشان حمل نمیکنند. خدا روزی آنها را میدهد و تمام آنها سیر برمی گردند. این توکل است. شما در اربعین جلوهای از توکل را میبینید که فردی به تنهایی راه میافتد و کسی هم گرسنه نمیماند و همه پذیرایی میشوند. کسی بیش از نیاز برنمی دارد. فداکاری و ایثار میکنند.
سلم قلبی، نتیجه زیارت اربعین
در باب برخی از فقرات زیارت اربعین میتوان گفت: زائر وقتی در این زیارت شهادت میدهد، این شهادت بدین معنا است که در محضر خدای متعال به شهود نسبت به مقامات معصوم رسیده و این امر را با حقیقت وجودش معتقد میشود. نتیجه زیارت اربعین نیز آن چنان که در انتهای این زیارت آمده است تسلیم قلب، تبعیت محض رأی انسان و آماده بودن نصرت زائر برای پیروزی حضرت است. یعنی انسان باید به جایی برسد که هیچ رأیی در برابر امر معصوم نداشته باشد. کسی که در عرض معصوم رأیی دارد؛ در برابر معصوم، برای خود دستگاه و دعوتی نیز میسازد. همه این آمادگیها بر اساس آخرین عبارات زیارت اربعین انسان را به دو همراهی با معصوم میرساند، همراهی در ظاهر و همراهی در باطن. یعنی انسان هم باید در زمان غیبت امام معصوم، با امام باشد و هم در زمان ظهور ولایت امام، امام را یاری و همراهی کند.
گردهمایی اربعین؛ آینده نگری امام معصوم
شما نسبت به سیدالشهدا واضح میبینید که آیا سیدالشهدا واقعاً با ابن زیاد میجنگید؟ ابن زیاد چه کسی است که سیدالشهدا به میدان او بیاید؟ آیا با شمر میجنگید؟ یا سیدالشهدا یک جریان عظیم تاریخی به راه انداخته که این جریان منتهی به ظهور میشود. حالا ما الان میبینیم که یک موج آن همین مجالس است؛ یک موجش جریان اربعینی است که شما میبینید؛ این جریان اربعین یک جریان هزار و ۴۰۰ ساله پشت سر دارد. لذا که دشمن نه میتواند جلویش را بگیرد و نه میتواند مثلش را بیافریند. امام هم وقتی میآید در میدان یک کار عظیم میکند. این نیست که امام حسین زمان خودش را میدید و ابن زیاد را؛ بلکه امام حسین همه تاریخ را میبیند و تصرف میکند برای اینکه انسدادی که با جریان سقیفه و بنی امیه در تاریخ بشر پیش آمده این انسداد را بازگو کند؛ زیرا مسیر حرکت حق منسد شده است و حضرت این انسداد تاریخی را باز میکنند.
اینگونه نیست که شما خیال کنید امام حسین مثلاً یک جنگی کنار نهر فرات سال ۶۱ انجام داده و تصادفاً در حال حاضر موجش جهان را گرفته است. کار امام کاری بود که همه آنچه که شما میبینید به دنبال عاشورا اتفاق افتاده است امام میدید.
وقتی امام سجاد در قتله گاه فرمودند که مگر این بدن ولی خدا نیست که مقابل آفتاب است (زیرا آنها بدن کشتههای خودشان را دفن کردند و بدن امام زمین مانده بود) البته امام سجاد میدانست اما زینب کبری تسلیت میدادند و فرمودند: پسر برادرم این گونه نمیماند اینجا زیارتگاه میشود؛ رفت و آمد میشود؛ یعنی زینب کبری امروز را واقعاً میدیدند. پس این طور نیست که یک امامی که به میدان میآید نمیداند چه اتفاقاتی دارد در عالم می افتد و فعلش یک فعل محدود است. هم امام فعلش نامحدود است و هم نقشه دشمن نقشههای بزرگی است. امام با یک دشمن بزرگ روبرو است که شیطنت میکند و پیچیده عمل میکند.
زیارت اربعین، زمینه سازی برای ظهور
اربعین ظرفیت تبدیل شدن به یک نقطه کانونی را دارد و تا کنون این ظرفیت را نشان داده است. البته باید توجه داشت که این ظرفیتهای تاریخی در مراحل مختلف ظهور پیدا میکنند و باید مرحله تاریخیاش فرابرسد. فرض کنید کعبه پیش از اسلام هم بوده ولی بعد از اسلام موقعیت ویژهای پیدا میکند. در زمان حضرت ابراهیم (ع) نیز موقعیت داشته که قرآن فرموده: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکةَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعالَمینَ» (آل عمران/۹۶) ولی باید در دین نبی اکرم (ص) ضرب شود تا به موقعیت حقیقی خودش برسد. ما وقتی میخواهیم نسبت به این گونه حوادث تصمیم بگیریم باید متناسب با ظرفیت حقیقی آن برنامه ریزی کنیم. در غیر این صورت از آن حقیقت پیش می افتیم و حادثه خراب میشود. یعنی آن دست باطنی که مسئله را پیش میبرد ـ در عین اینکه ظرفیت حقیقی در اربعین است ـ اگر متناسب با این مرحله شناسایی نشود، برنامه ریزیها از آن سبقت میگیرند. سپس به نتیجه معکوس میرسد. البته هدف ما دولت مستعجل هم نیست. حضرت اگر فردا بیایند عالم را با یک تصرف متحول میکنند شاید هم مصلحت ندانند و بعداً بیایند. به هر حال حضرت کار خودشان را میکنند. ما باید به اندازهای که از آن طرف راه باز میشود برنامه ریزی کنیم. برنامه ریزیها باید به این نکته معطوف شوند که قلوب متوجه شوند، بصیرت ایجاد شود، حرکتها ایجاد شود و نسلها و ادیان و خرده فرهنگها باید ساماندهی و سازماندهی شوند. البته متناسب با انفتاحی که از آن طرف ایجاد میشود. چون ما برنامه ریزی نمیکنیم و از آن طرف برنامه ریزی میشود.
برای مثال ما در ظهور حضرت چه نقشی داریم!؟ این خود حضرت هستند که ظهور میکنند. ظهور یعنی ظهور حقیقت آن کلمه غیبی. البته ما باید خودمان را آماده کنیم و اقدامات ما باید متناسب با تجلیات آن طرف باشد. اصلاً معنی علائم ظهور همین است. یعنی ما باید بفهمیم که در کدام موقف هستیم تا خود را متناسب با آن موقف و برای حوادث بزرگ مهیا کنیم. چون اصل حوادث بزرگ از آن طرف شکل میگیرد و ما باید متناسب با گشایشی که از آن طرف شکل میگیرد عمل نماییم. به نظر میآید این روزها حضرت علائمی را نشان میدهند و گشایشی در حال اتفاق افتادن است. ما باید از علائمی که حضرت میدهند موقعیت را بفهمیم و عقب نیفتیم. ممکن است الآن ظرفیت شریک کردن ادیان دیگر را در زیارت اربعین نداشته باشیم ولی ظرفیت یکدست کردن جامعه شیعه و ایجاد همدلی و همفکری حول اربعین را داریم. یعنی زیارت اربعین را به سفری تبدیل کنیم که نقطه مقابل گردشگری غربی باشد. گردشگری بستر توسعه است که در دنیا نمونههایی برای آن معیّن کردهاند که همان شهرهای اصلی دنیای غرب هستند. ما عوض آن زیارت را داریم که بستر تحقق جامعه مهدوی است. باید دید بستر این کار چقدر آماده است تا به همان اندازه زیارت را در مقابل گردشگری سامان داد.
* ویژه نامه روایت امروز روزنامه قدس
نظر شما