قدس آنلاین- امروز اول ربیع الاول مصادف با واقعه تاریخی «لیله المبیت» است. در تاریخ اسلام شبی به نام «لیله المبیت» در فضیلت بزرگمرد تاریخ علی بن ابی طالب(علیهالسلام) ثبت شده که ایشان از جان خود برای نجات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از مکر و توطئه دشمنان گذشت و بر بستر ایشان منتظر تیغهای آخته کافران کینه توز ماند تا پیامبر به جای امنی برسد. این واقعه در آغاز هجرت پیامبر به مدینه اتفاق افتاد که بعدها منشأ محاسبه سال هجری قمری شد. پیرامون این موضوع با حجت الاسلام والمسلمین احمدصابری تولایی، عضو اتاق تبلیغ خراسان گفت و گویی داشتیم که در ادامه تقدیم میشود.
* آغاز هجرت پیامبر(صلیالله علیهوآله) در شبی اتفاق افتاد که «لیله المبیت» نامیده شد، جریان این هجرت چه بود؟
پیمان عقبه دوم در شب سیزدهم ذی الحجه سال سیزدهم بعثت میان پیامبر اسلام و اهل یثرب منعقد شد، پس از آن قرارداد و دعوت از پیامبر برای حضور در مدینه و حمایت از ایشان در برابر کفار، مسلمانان مکه که مبتلا به درد و رنج و سختی از سوی کفار بودند بار سفر بستند و در دستههای کوچک بتدریج به یثرب هجرت کردند. سران قریش که پس از مدتی به این جریان پی بردند، احساس خطر کرده و در پی چارهای در مکانی به نام «دارالندوه» به شور نشستند.
«دارالندوه» در کنار مسجدالحرام قرار داشت و توسط قصی بن کلاب از اجداد پیامبرگرامی اسلام که سیادت و بزرگی بر همه قبایل داشت، برای اداره امور مدیریتی بنا شده بود و از شروط حضور در آن برای شور و مشورت، سن بیش از چهل سال بود. قریش از هجرت پیامبر بیمناک بود، زیرا از پا گرفتن حکومت پیامبر در یثرب واهمه داشتند، بنابراین برای جلوگیری از آن در دارالندوه جمع شدند تا پیرامون این موضوع مشورت کنند و به نتیجهای برسند.
* در این نشست کافران چه گذشت؟
در این جلسه که اشراف قریش حضور داشتند هر کسی پیشنهادی نظیر زندان یا تبعید داشت که رد میشد و سرانجام به پیشنهاد ابوجهل رأی مثبت دادند. البته این جلسه خصوصی بود و سران قبایل و کسانی که با پیامبر خویشاوندی یا مراوده نزدیک داشتند و ممکن بود تصمیم جمعی دشمن را به گوش ایشان برسانند حضور نداشتند و گویی به صورت سری برگزار میشد که در نهایت تصمیم به قتل پیغمبر گرفتند.
در این مجلس به این نتیجه رسیدند که برای در امان ماندن از خونخواهی بنی هاشم و ایجاد مشکلات دیگر، قتل به نحوی باشد که همه قبایل شریک و دخیل باشند که در این صورت توانی برای قبیله پیامبر جهت مبارزه و خونخواهی نیست و مجبورند به گرفتن دیه روی آورند. بنابراین قرار شد از حدود چهل قبیله طرف مشورت، از هر کدام یک جوان دلیر انتخاب شود و در یک لحظه واحد به صورت شبانه به پیامبر حمله ور شوند و به خیال خام خود کار را تمام کنند.
* گفتید جلسه سرّی بود، پس پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) چگونه از نقشه شوم کافران آگاه شد که تصمیم به هجرت گرفت؟
آگاهی پیامبر از جریان دشمن توسط فرشته وحی اتفاق افتاد که آیه ۳۰ سوره انفال را بر ایشان قرائت و ایشان را از نقشه مشرکان آگاه و دستور خداوند را مبنی بر بستن بار سفر و هجرت به سوی مدینه ابلاغ کرد. خداوند در این آیه میفرماید: «به یاد آور هنگامی که کافران از در مکر وارد شده و تصمیم گرفتند که تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند، آنان مکر میورزند، خدا نیز مکر آنان را خنثی میسازد، خداوند از همه چاره جوتر است. »
* از شب حادثه یا همان لیله المبیت بگویید.
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) پس از اطلاع از توطئه دشمن و نقشه قتل، تصمیم گرفت پیش از آمدن مشرکان، هجرت خود به یثرب را آغاز کند، اما برای اینکه دشمن گمان کند او در خانه است و در این فاصله کمین در اطراف خانه تا اقدام به قتل از محل حادثه دور شود، لازم بود کسی به جای ایشان در رختخواب بماند تا دشمن تصور کند پیامبر است.
پیامبر جریان نزول آیه و تصمیم کفار را به امام علی(علیهالسلام) گفت و از او پرسید آیا در جای من میخوابی که من از این مکان دور شوم؟ امام بی درنگ پرسید آیا در این صورت شما از گزند دشمن سالم میمانید؟ وقتی با پاسخ مثبت پیامبر روبه رو شد تبسم کرد و سجده شکر به جای آورد و خطاب به ایشان گفت: «آنچه را که مأمور شدهای انجام ده که چشم، گوش و قلبم فدای تو باد! به هر چه میخواهی فرمانم بده که همانند دستیار شما هستم، همانگونه که مقصود شماست در آن وارد میشوم و موفقیتم تنها از ناحیه خداست. » در تاریخ آمده در این هنگام پیامبر و امام یکدیگر را در آغوش گرفته و گریسته و از هم جدا شدند.
* پس از قبول خطر از سوی امام علی(علیهالسلام) جریان چگونه گذشت؟
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) علی(علیهالسلام) را در جای خود گذاشت و همان پارچه سبزی که همیشه روی خود میکشید را به روی امام انداخت و قصد خروج از خانه کرد که برای مخفی ماندن از دید مشرکان آیه ۹ سوره یاسین را قرائت کرد.
دشمن که قصد حمله در نیمه شب را داشت از ابتدای شب در اطراف منزل پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) حاضر بود و در نیمه شب ابوجهل از ترس شماتت عرب نسبت به حمله شبانه به خانه عموزادگانش و عدم حفظ حرمت آنان و ترساندن زنان و فرزندان گفت، بهتر است سپیده صبح کار را تمام کنیم.
دشمن به گمان حضور پیامبر در بستر با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم برد که علی(علیهالسلام) را در خوابگاه ایشان دید، عصبانی شده و پرسیدند محمد] صلیاللهعلیهوآله [کجاست؟ امام فرمود «مگر او را به من سپرده بودید که از من میخواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند. » در اینجا دو نقل وجود دارد که به سوی امام حمله ور شده و پس از آزار و اذیت و شکنجه و ساعتی زندان ایشان را آزاد و به جست وجوی پیامبر پرداختند و در نقلی دیگر دارد که حضرت به محض حمله از بستر بلند شد و بی درنگ با ترفندی شمشیر خالدبن ولید را که پیشتاز آنان بود گرفت و اقدام به دفاع از خود کرد و پس از مکالمهای پیرامون پیامبر گفتند ما به قصد تو نیامدیم و به جست وجوی پیامبر خارج شدند.
* امام علی(علیهالسلام) که این خطر را به جان پذیرفت ممکن بود کشته شود، چگونه این جان نثاری را قبول کرد؟
امکان درگیری با چندین مرد جنگی و کشته شدن بالا بود، اما این اقدام را، که به فضیلتی تاریخی برای امام بدل شد، باید در ایمان و اعتقاد و بزرگی ایشان جست وجو کرد که به محض درخواست پیامبر آنچه برای امام مهم بود حفظ جان ایشان بود، بنابراین پرسید آیا تو سلامت میمانی که پس از یقین به این قضیه، از سلامت و حفظ جان خود نپرسید.
پس از این جریان زمانی که پیامبر در راه مدینه بود، آیه ۲۰۷ سوره بقره نازل شد که شیعه و بزرگان اهل سنت همه بر این اتفاق نظر دارند که در شأن و فضیلت امام علی(علیهالسلام) نازل شده است. در این آیه خدا میفرماید: «بعضی از مردم، جان خود را در برابر خشنودیهای خدا میفروشند و خدا نسبت به بندگان رئوف است. »
* دشمن که به جست وجوی پیامبر بود، چه کرد؟
در روایتی نقل شده از شخصی به نام «ابو کرز» از قبیله خزاعه که در شناختن رد پای افراد مهارت داشت، خواستند رد پای پیامبر را بیابد که او آنها را به جایی برد که ابوبکر به آن حضرت ملحق شده بود و چنین گفت که در اینجا ابی قحافه یا پسرش نیز به او ملحق شده! پس از آن مسیر را ادامه داد تا به غار ثور رسیدند، اما به خواست خدا عنکبوتی بر ورودی غار تار تنیده بود و کبکی هم لانه ساخته و تخم گذاشته بود، در حالی که پیامبر و ابوبکر در درون غار مخفی شده بودند، بنابراین با خود گفتند این نشان میدهد درون غار نرفتهاند و جای دیگر باید به دنبالش باشیم!
پس از سه روز پیامبر از غار بیرون آمد و چوپانی به نام «ابن اریقط» را دید، از او قول گرفت ضمن اینکه این دیدار فاش نشود فقط علی(علیهالسلام) را از جایگاه او آگاه سازد و پیغامی مبنی بر نیاز به مرکب و غذا را به او برساند. سفارش هم کرد که امانات مردم را به آنها بازگرداند و به همراه فاطمه همسرش، فاطمه مادرش و فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب به سوی مدینه حرکت کند.
«ابن اریقط» پیامبر را از راه کوهها و بیراهه تا مکانی رساند که پس از اطمینان از عدم تعقیب دشمن به راه اصلی آمدند و در مکانی استراحت کردند که داستان معجزه شیرگوسفند «ام معبد» نیز پیش آمد و پس از آن به راه ادامه دادند تا به «قبا» رسیدند، چند روزی در آنجا ماندند تا امام و همراهانش به وی ملحق شده و پس از آن در میان استقبال گرم مردم یثرب وارد این شهر شدند.
* در پایان بفرمایید از این ماجرا چه درسی میتوان گرفت؟
ولایت پذیری، خطر پذیری در راه دین و اعتقاد، ایمان راسخ، ایثار و جانفشانی، همگی از پیامهای این جریان به جامعه است که برخی خوب درس آموختهاند و امروز در میان مدافعان حرم میبینیم که جان خود را در راه هدف و اعتقاد و ایمان خود فدا میکنند.
در این جریان نصرت و یاری الهی را هم میبینیم که با وجود توطئه و دشمنی مخفیانه دشمن، پیامبر را از این هدف شوم آگاه میکند. خداوند در آیه ۴۰ سوره توبه میفرماید: «خداوند میفرماید اگر شما پیامبر را کمک نکنید، من او را کمک میکنم. » همین جریان نمونه کمک و یاری خدا به پیامبر است که او را آگاه میکند و پس از آن امام ایشان را یاری داد تا جان پیامبر حفظ شود.
این میرساند که اگر مردم کمک نکنند، خدا کمک میکند و از سوی دیگر کمک کنندگان به رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) جایگاه ویژهای دارند. افرادی که طبق فرمایش قرآن جان خود را با خدا معامله میکنند. ان شاء الله ما هم از یاری کنندگان دین خدا و رسول خدا باشیم.
نظر شما