به گزارش قدس آنلاین، تئوری پایان تاریخ «فرانسیس فوکویاما» در سال ۱۹۸۹ مطرح و در سال۱۹۹۲ در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان (The End of History and the Last Man) تشریح شد. بر مبنای این نظریه، امروزه نظام لیبرال دموکراسی به ویژه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمده است که همهٔ کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند. آخرین حد تلاشها و مبارزات ایدئولوژیهای مختلف در نهایت در قالب ایدئولوژی لیبرال دموکراسی سر برآورده است. بنابراین این تصور وجود دارد که نظام سیاسی بهتر و مناسبتری که بتواند جایگزین این نظام شود، وجود ندارد.
در همین مصاحبه ای با پروفسور «مایکل بارنت» استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه «جرج واشنگتن» آمریکا انجام شده است.
بارنت از نظریهپردازان بزرگ مکتب سازهانگاری است و در زمینه سازمانهای بینالمللی، تئوری روابط بینالملل و سیاست خاورمیانه تحقیقاتی داشته است. وی سابقه تدریس در دانشگاه «مینهسوتا»، کالج «مک آلستر»، کالج «ولزلی» و موسسه مطالعات بینالملل ژنو را دارد. «بارنت» عضو شورای روابط خارجی آمریکاست.
*«فرانسیس فوکویاما» نظریهپرداز برجسته معاصر، زمانی مدافع سرسخت نظام سرمایهداری لیبرال بود حال آنکه در سال میلادی ۲۰۱۴، برای نشان دادن تغییر فکری خود، کتاب «نظم و زوال سیاسی» را نوشت. وی به تحولاتی چون انتخاباتهای ریاست جمهوری آمریکا و ظهور خانوادههایی چون «بوش» و «کلینتون» در عرصه سیاسی کشور، به عنوان نشانههایی از زوال سیاسی آمریکا استناد کرد که در نهایت موجب سرخوردگی رایدهندگان از دموکراسی آمریکایی شد. نظر شما در اینباره چیست؟
به باور من، نظام دموکراتیک بر مبنای بسیاری از دلایل مطرح شده از سوی فوکویاما، در حال زوال است. شاهد افزایش سطوح (مختلف) نابرابری هستیم و تحت چنین شرایطی، سرپا نگه داشتن یک نظام دموکراتیک پویا دشوار است.
ما در عصری طلایی بهسر میبریم و چنین دورههایی تقریباً همیشه با زوال همراه هستند و حتی در مواقعی که این اتفاق هم نیفتد، در واقع به سایهای از آن نظام دموکراتیک تبدیل میشوند. از آن بیشتر، موضوع کاهش اقتدار مطرح است- کاهش اقتدار مؤسسات دولتی که دائماً خود را به دردسر انداختهاند. اعتماد کمی نسبت به آنها وجود دارد و دولت ترامپ هم آنها را مضحکه کرده است.
همچنین با زوال رسانههای سنتی روبرو هستیم. هرگز به دنبال آن نبودهام که آنها را مصون از خطا جلوه دهم، اما دستکم آنها زمینهساز ایجاد شرایط برای یک بحث مشترک بودند. چنددستگی اخبار فقط تاکیدی بر چنددستگی جامعه است.
این را هم میدانیم که بسیاری از جوامع به این دلیل به این نقطه میرسند که گروههای ذینفع به طور چشمگیری بر منافع عموم مردم مسلط میشوند و همین است که میبینیم در واقع این شرکتهای بزرگ هستند که بر آمریکا حکمرانی میکنند. علاوهبراین، شاهد تعدی به حق رای مردم فقیر و بهحاشیهراندهشده نیز هستیم.
*رقابت میان نخبگان شمال شرق آمریکا و پوپولیستهای جنوب این کشور که به ظهور ترامپ منجر شد، حاکی از آن است که شعارهای سنتی احزاب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا، دیگر خریداری ندارد. با توجه به بحث فوکویاما، آیا این به منزله زوال سیاسی آمریکا است؟
نتیجهگیری در این حوزه امر راحتی است. قدمت این نوع رقابت به بیش از نیم قرن و شاید حتی بیشتر به دوره پیش از آغاز جنگ داخلی آمریکا برمیگردد. سطح مشخصی از تفرقه و جدال در یک نظام دموکراتیک تظاهر میکند و از نقطهنظر ضعف و قدرت، این یکی از ویژگیهای این نظام است.
مسئله اصلی وجود این نوع بحثوجدلها نیست، بلکه مسئله این است که آیا جامعه مدنی به حدی از انسجام رسیده است که توانایی هضم چنین درگیریهایی را داشته باشد.
*آیا ظهور و تقویت احزاب راست افراطی در کشورهایی چون اتریش، آلمان و فرانسه به معنای این نیست که اروپا نباید به تداوم محبوبیت لیبرال دموکراسی خوشبین باشد؟ مسئلهای که فوکویاما آن را پایان تاریخ میدانست!
تنها زمان مشخص میکند آیا ما اکنون در نقطه عطف (تغییر) ایستادهایم یا فقط وارد یک نوع چرخه اعتراضی شدهایم. اینجا باز هم سوال اصلی این است که آیا طبقه متوسط تاب تحمل (این روند را) خواهد داشت.
ظهور احزاب راست افراطی نوعی کیفرخواست علیه نظام (دموکراتیک) و بدبینی و دشمنی تلقی میشود که از مدتها پیش نسبت به آنهایی که جزء این نظام نیستند، وجود داشته است. اما این ایده که جامعه اروپایی به آنهایی که خارج از حلقه این نظام هستند، روی خوش نشان داده است، بیشتر به افسانه شباهت دارد و اگر هم حقیقت داشته باشد، برای دورهای محدود به ویژه سالهای بعد از جنگ جهانی دوم دوام داشته است. اما تاریخچه اروپای مدرن خلاف این را القا میکند.
*رقیب نظم لیبرال دموکراسی در حال حاضر و آینده چیست؟
تقابل جویی واضح از جانب اقتدارگرایی لیبرال خواهد بود که از بابت حق رای و آزادیهای مدنی شبیه دموکراسی است حالآنکه در آن شاهد افزایش تمرکز قدرت در دستان جمع محدودی از نخبگان سیاسی و اقتصادی خواهیم بود که با هدف اعمال قوانین خود، به ابزارهای ضد دموکراتیک متنوعی متوسل خواهند شد.
اما، انواع بسیار متفاوتی از رژیمهای اقتدارگرا وجود دارند و با توجه به نوع رژیمی که ممکن است روی کار بیاید، نتیجهگیری سریع (رسیدن به هدف) با مقاومت همراه خواهد بود.
نظر شما