تحولات لبنان و فلسطین

منازعه چین و آمریکای تحت رهبری ترامپ در عرصه تجاری محدود به واشنگتن و پکن نخواهد ماند و شرکای تجاری آن­ها را نیز به صورت خواسته یا ناخواسته وارد این کارزار خواهد کرد.

مناز­عه اژدهای سرخ و بازهای حمایت­‌گرا

به گزارش قدس آنلاین، تصمیم دولت ترامپ مبنی برای آغاز تحقیقات در خصوص تأثیرات خسارت­‌بار اقدامات تجاری چین بر اقتصاد آمریکا منجر به واکنش شدید نسل جدید کمونیست­‌های پکن شده است. بر همگان محرز است که دونالد ترامپ و همراهانش در کاخ سفید سیاست اقتصادی «درهای بازِ» فرزندان مائو را به چالش کشیده­‌اند. آن­چه در این میان بیش از هر موضوع دیگری جلب نظر می­‌کند، اصرار رئیس­‌جمهوری آمریکا بر سیاست­‌های حمایت­‌گرایانه اقتصادی و مقاومت پکن در برابر این سیاست­‌ها است. به عبارت بهتر واشنگتن و پکن در دوران ریاست­ جمهوری دونالد ترامپ وارد منازعه اقتصادی تمام­ عیاری با یکدیگر خواهند شد. آن­چه تاکنون رخ داده، صرفاً مقدمات چنین منازعه­‌ای را فراهم کرده است.

در بیانیه اخیر وزارت بازرگانی چین علیه سیاست­‌های حمایت­‌گرایانه دولت ترامپ آمده است: «طرف آمریکایی اصول سازمان تجارت جهانی را نادیده گرفته و بر اساس قوانین داخلی خود تحقیقاتی را درباره چین آغاز کرده که اقدامی غیرمسئولانه است. اتهامات وارد شده به چین جانبدارانه­‌اند و طرف چینی نارضایتی خود را از این اقدام یک­جانبه و حمایت‌گرایانه اعلام می‌کند». در خصوص این بیانیه، ملاحظات و نکاتی وجود دارد که نمی­‌توان آن­ها را در توصیف و تشریح منازعه اقتصادی اخیر میان ایالات متحده آمریکا و چین نادیده انگاشت:

نخست این­که عدول ایالات متحده آمریکا از قوانین چندجانبه تجاری در نظام بین­‌الملل و اصرار بر حمایت­‌گرایی یک­جانبه اقتصادی، معلول نگاه خاص حاکم بر کاخ سفید است. یکجانبه­‌گرایی اقتصادی و تأسی به سیاست­‌های حمایت­‌گرایانه، دو شاخصه اصلی رویکرد اقتصادی دولت ترامپ در حوزه تجارت جهانی و اقتصاد بین­‌الملل محسوب می­‌شود. بدیهی است ترامپ نه­‌تنها در مقابل اتهام چینی­‌ها در خصوص حمایت­‌گرایی یک­جانبه موضع نخواهد گرفت، بلکه آن را به مثابه نقشه راه اقتصادی دولت خود از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ میلادی (و شاید ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴) تلقی می­‌کند. فراتر از آن ترامپ به خوبی می­‌داند اگر بتواند حمایت­‌گرایی یک­جانبه مدنظر خود را طی هشت سال حضور احتمالی در کاخ سفید نهادینه سازد، دولت­‌های آینده آمریکا کار بسیار سختی را در برهم زدن این ساختار نامنظم (ولی هوشمند) پیش­رو خواهند داشت. بنابراین اتهام «حمایت­‌گرایی» مقوله­‌ای نیست که بتواند ترامپ را به عقب­‌نشینی از سیاست­‌های اقتصادی خود در قبال پکن و دیگر بازیگران اقتصادی قدرتمند نظام بین­‌الملل وادار سازد.

نکته دوم این­که ترامپ منازعه اقتصادی جدید خود با پکن را با تکیه بر نقض احتمالی قوانین مالکیت معنوی و دیگر مسائل مربوط به فناوری آغاز کرده است. ترامپ به جای دستکاری نرخ ارز، ایجاد موانع اداری و بوروکراتیک، وضع قوانین ضد دامپینگ، اختصاص یارانه­‌های مستقیم به شرکت­‌های داخلی آمریکا، تعیین سهمیه­‌های وارداتی و از همه مهم­تر وضع تعرفه‌های گمرکی، نقطه آشکارسازِ تقابل اقتصادی خود با پکن را بر کم­‌هزینه­‌ترین مولفخ ممکن یعنی تکیه بر مقوله مالکیت معنوی (ازجمله تکیه بر نظام­‌های پیچیده ملی ثبت اختراع) متمرکز ساخته است. صورت این مسئله تا حدودی پیچیده است: واقعیت امر این است که رئیس­‌جمهوری آمریکا قصد دارد از واژگانی مانند مالکیت معنوی و مشتقات آن در حوزه اختراع و تجارت به­‌عنوان پوششی برای اعمال سیاست­‌های حمایت­‌گرایانه در سطح ملی استفاده کند. ترامپ جهت تکمیل این روند، در آینده­‌ای نزدیک قوانین بوروکراتیک اداری را نیز در تقابل با واردات کالاهای چینی تقویت خواهد کرد. به­‌عبارت بهتر، هدف کوتاه­‌مدت ترامپ ایجاد موانع بوروکراتیک در مسیر واردات کالاهای چینی است. با این حال ترامپ سایر مؤلفه­‌های حمایت­‌گرایی (مواردی که به آن­ها اشاره شد) را نیز در قبال پکن تقویت خواهد کرد.

نکته سوم به وضع تعرفه­‌های گمرکی علیه کالاهای چینی بازمی­‌گردد. دولت دونالد ترامپ در این حوزه نیز افزایش تعرفه­‌های تجاری بر برخی کالاهای وارداتی از چین را در دستورکار قرار داده است. در یکی از تازه­‌ترین موارد، کمیسیون تجارت بین­‌المللی آمریکا تصمیم گرفته است از این پس تعرفه ماشین­‌های لباسشویی­ وارداتی از چین را افزایش دهد. این کمیسیون در راستای تقویت تولید داخلی در آمریکا تصمیم گرفته است به شرکت­‌های تولیدی و صادرکننده ماشین لباسشویی یارانه­‌های صنعتی اعطا کند تا آن­ها کالاهای خود را با قیمتی پایین­‌تر روانه بازار نمایند. آن­چه مسلم است ترامپ در حال وضع تعرفه­‌های تنبیهی بر واردات برخی کالاهای چینی است که این روند در آینده نیز ادامه خواهد داشت. به عنوان مثال تعرفه تنبیهی بر واردات ماشین لباسشویی از چین حدود ۳۲ تا ۵۲ درصد است. ارزش صادرات ماشین­‌های لباسشویی از چین به ایالات متحده آمریکا تنها در سال ۲۰۱۵ میلادی رقمی معادل یک میلیارد و صد میلیون دلار بوده است. این به معنای زمین­‌گیر شدن صادرکنندگان ماشین لباسشویی چینی به ایالات متحده آمریکا خواهد بود.

البته هنوز مشخص نیست اعطای یارانه­‌های صنعتی به کارخانجات و تولیدکنندگان داخلی در آمریکا بتواند منجر به کاهش قیمت این کالا و از آن مهم­تر، افزایش کیفیت آن شود و اساساً انتقادی که به حمایت­‌گرایی وارد می­‌شود، همین موضوع است. بر این اساس، ایجاد موانع گمرکی و وضع تعرفه­‌های تنبیهی برای ورود کالاها می­‌تواند در بلندمدت به زیان مصرف­‌کنندگان و حتی دولت تمام شود. چنین صنایعی به علت عدم رقابت با کالاهای مصرفی وارداتی، عملاً انگیزه­‌ای جهت افزایش کیفیت کالای تولیدی خود ندارند و رقابت شکل‌‌گرفته در بازار داخلی نیز معمولاً رقابتی پویا نیست. بدیهی است مقولاتی مانند «تحقیقات»، «مشتری­‌مداری» و... و. نیز در این معادلهْ محل چندانی از اعراب نخواهد داشت. این قاعده در خصوص وضع تعرفه­‌های تنبیهی بر کالاهای چینی نیز صادق است.

نکته چهارم به تأثیر اعمال سیاست­‌های حمایت­‌گرایانه یک­جانبه بر تراز تجاریِ هر دو کشور آمریکا و چین مربوط می­‌شود. هم­‌اکنون از دو کشوری سخن می­‌گوییم که ارزش مبادلات تجاری آن­ها در سال به بیش از ۶۰۰ میلیارد دلار می­‌رسد. در چنین شرایطی تقابل تجاری واشنگتن و پکن و کاهش حجم صادرات هر دو کشور به یکدیگر، بر تراز تجاری هر دوی آن­ها تأثیر خواهد گذاشت. اصلی­‌ترین دغدغه دونالد ترامپ افزایش میزان صادرات ایالات متحده آمریکا (نسبت به واردات این کشور) است. کسری تراز تجاری (کمتر ‏‏بودن ارزش ‏‏صادرات ‏نسبت ‏به واردات) در ایالات متحده ‏در سال ۲۰۱۶ تا حد زیادی افزایش پیدا کرد. ‏وزارت بازرگانی ایالات متحده تأکید کرده به دلیل عدم وجود توازن صادرات و واردات آمریکا با چین و اتحادیه اروپا، کسری تجاری این کشور در سال گذشته افزایش یافته است. مروری بر آمار و ارقام موجود، چرایی تقابل اقتصادی ایالات متحده آمریکا و چین را بیشتر عیان می­‌سازد.

در بخش مبادلات کالا (در سال ۲۰۱۶ میلادی)، کسری تجاری ایالات متحده آمریکا بیشتر ناشی از مبادله با چین بوده که رقم آن ۳۴۷ میلیارد دلار بوده است. عدم توازن در حجم صادرات و واردات به چین سبب شده است ترامپ در صدد برآید تا چین را به عنوان نخستین کشور در سیاست رقابت­‌گرایی یک­جانبه خود حذف نماید. این در حالی­ است که در سال ۲۰۱۶ میلادی کسری تجاری آمریکا در قبال اتحادیه اروپا حدود ۱۴۶ میلیارد دلار بوده است. همان­گونه که مشاهده می­‌شود، این رقم حدود ۲۰۰ میلیارد دلار از چین کمتر است. بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران مسائل اقتصادی در آمریکا معتقدند یکی از اصلی­‌ترین دلایل لفاظی­‌های اخیر ترامپ علیه پکن، انتشار همین آمار از سوی وزارت بازرگانی ایالات متحده بوده است.

به طور کلی، ارزش کسری مبادلات ‏تجاری آمریکا با دیگر کشورهای جهان در سال ۲۰۱۶ به ‏‏۵۰۲ میلیارد و ۲۰۰ ‏میلیون دلار رسید که پیش­‌بینی می­‌شود این میزان در سال ۲۰۱۷ میلادی تا حدودی تحت­ تأثیر سیاست­‌گذاری­‌های کوتاه­‌مدت اقتصادی ترامپ کاهش یابد.

درست در چنین شرایطی ترامپ سعی دارد کسری تجاری ایالات متحده را کاهش دهد و پیامد عملکرد وی در کوتاه­‌مدت، افزایش کسری تجاری چین خواهد بود زیرا با کاهش واردات آمریکا از چین، از میزان صادرات پکن در بازارهای جهانی کاسته خواهد شد. با این حال در درازمدت، آفات اندیشه حمایت­‌گرایی ترامپ می­‌تواند دامن­گیر اقتصاد داخلی ایالات متحده آمریکا نیز بشود. در چنین شرایطی شاهد بروز التهاب مزمن و دامنه­‌داری در حوزه اقتصاد داخلی و بین­‌المللی آمریکا خواهیم بود. فراتر از آن، ملاحظه دیگری نیز در خصوص مناسبات اقتصادی ایالات متحده و چین وجود دارد که دونالد ترامپ به طور کامل از آن غفلت کرده است: مطابق شواهد و مستندات موجود در حوزه اقتصاد و تجارت بین­‌الملل، چینی­‌ها حدود یک تریلیون دلار از بدهی‌های خارجی آمریکا را در تملک خود دارند. همچنین چین بزرگ­ترین خریدار مزایده­‌های وزارت خزانه­‌داری ایالات متحده آمریکا در طول سال­‌های اخیر بوده است و بی­‌دلیل نیست که افرادی مانند هیلاری کلینتون ـ نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست­‌جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا ـ نسبت به تقابل تجاری با چین هشدار داده­‌اند. بسیاری از اقتصاددانان آمریکایی از چین به عنوان «بانکدار آمریکا» یاد می­‌کنند. در چنین شرایطی، تقابل تمام­‌عیار اقتصادی دولت جدید آمریکا با پکن می­‌تواند در قالب یک خودزنیِ تجاری و اقتصادی مورد تفسیر قرار گیرد.

بدون شک اقتصاد مبتنی بر سیاست درهای باز در مقابل اقتصاد حمایت­‌گرایانه ترامپ قرار دارد. چین از سال ۱۸۹۹ سیاست درهای باز (open door policy) را به منظور توسعه اقتصادی خود به کار گرفته است. در سیاست درهای باز از لحاظ تجاری، کشوری نسبت به کشورهای دیگر امتیاز انحصاری یا خاصی ندارد. این رویکرد، درست در تقابل با تفکر انحصارگرایانه اقتصادی (مبتنی بر حمایت­‌گرایی یک­جانبه) قرار دارد. حمایت­‌گرایی یک­جانبه نه­‌تنها نافی سیاست درهای باز است، بلکه اصول اقتصاد لیبرالیستی را نیز مستقیماً مورد هدف قرار می­‌دهد.

در نهایت این­که اتخاذ سیاست حمایت­‌گرایی یک­جانبه اقتصادی از سوی دولت ترامپ از یک سو مقابله به مثل چینی­‌ها و از سوی دیگر، یک جنگ ویرانگر اقتصادی را میان پکن و واشنگتن به دنبال خواهد داشت. بسیاری از اقتصاددانان آمریکایی نسبت به تقابل اقتصادی میان «بازهای حمایت­‌گرا» و «اژدهای سرخ» هشدار می­‌دهند. محصول این جنگ اقتصادی طولانی و دامنه­‌دار، تضعیف اقتصاد هر دو کشور خواهد بود. بسیاری از اقتصاددانان آمریکایی معتقدند ترامپ بدون این که زمینه لازم را برای بازگشت صنایع برون­‌سپاری شده در خارج از مرزهای آمریکا به داخل خاک این کشور ایجاد کرده باشد، دست به جنگ اقتصادی با چین زده است. از این رو سیاست حمایت­‌گرایی ترامپ نمی­‌تواند تأثیری بر تقویت صنایع داخلی و در نتیجه، جبران کسری تجاری این کشور داشته باشد. آلن تنسون، تاجر معروف آمریکایی که در رقابت­‌های انتخابات ریاست­‌جمهوری سال گذشته به حمایت از ترامپ برخاسته بود، هم­‌اکنون قویاً تأکید دارد وضع تعرفه­‌های تنبیهی ۴۵ درصدی (مطابق وعده­‌های انتخاباتی ترامپ) برای کالاهای چینی تأثیری ندارد و برعکس، مداخله ناشیانه­‌ای در اقتصاد ایالات متحده آمریکا خواهد بود.

چرخه انتقادی بسیاری از اقتصاددانان آمریکایی نسبت به رویکرد حمایت­‌گرایانه دونالد ترامپ در قبال چین چندان پیچیده نیست: همه این اقتصاددانان از یک منازعه جدی و به عبارتی گویاتر، جنگ اقتصادی میان ایالات متحده آمریکا و چین خبر می­‌دهند که بدون شک این جنگ در عرصه فکری نیز وارد فاز تازه­‌ای خواهد شد. منازعه­‌ای که میان واشنگتن و پکن با استناد به سیاست یک­جانبه­‌گرایی ترامپ ایجاد شده است، می­‌تواند موجب بازتعریف اندیشه­‌های اقتصادی هر دو کشور گردد. «ظهور حمایت­‌گرایی نوین» یا «بازتعریف سیاست درهای باز» می­‌تواند محصول عینی این منازعه باشد. از سوی دیگر، چین و ایالات متحده آمریکا احتمالاً هر دو در این منازعه اقتصادی از ابزارها و روش­‌هایی بهره خواهند برد که در تناقض با خط قرمزهای اقتصادی آن­ها طی سال­‌های اخیر (پس از گذار به هزاره سوم) بوده است. در چنین شرایطی شاهد قبض و بسط ساختار اقتصادی و تجاری هر دو کشور خواهیم بود. نباید فراموش کرد بسیاری از تجدید نظرطلبی­‌ها در حوزه اقتصاد و تجارت، در زمان منازعات بین­‌المللی رخ داده است نه در مقطع حاکمیت ثبات بر بازارهای بین­‌المللی. سرانجام این­که، منازعه اژدهای سرخ و جمهوری­‌خواهان یا همان بازهای حمایت­‌گرا (که با مخالفت بسیاری از جمهوری­‌خواهان سنتی مواجه­اند) محدود به واشنگتن و پکن نخواهد ماند و شرکای تجاری آن­ها را نیز به صورت خواسته یا ناخواسته وارد این کارزار خواهد کرد.

منبع: مجله عصر اندیشه

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.