قدس آنلاین- بی شک، ثمره و محصول نهایی آزاداندیشی، فراهم شدن زمینه پاسخگویی به نیازهای روز جامعه و نظام اسلامی است، بنابراین، تبدیل آزاداندیشی به عرف رایج علمی در حوزههای علمیه ضرورتی انکارناپذیر است.
رهبر معظم انقلاب در سفر سال۸۹ به شهر مقدس قم و دیدار با طلاب و روحانیون تأکید بسیاری بر ضرورت تعمیق و گسترش آزاداندیشی در حوزههای علمیه و از جمله حوزه علمیه قم داشتند.
در مقوله آزاداندیشی با عنایت به مفهوم آزادی بهصورت عام، منظور و مراد این است که افراد و صاحبنظرانی بیایند درباره موضوع یا موضوعاتی صحبت کرده و برای اینکه به حقایق و معارفی دست یابند، خود را باید از موانعی رها کنند.
در واقع، در اینجا سه عنصر مطرح میشود، یعنی هم عامل آزادی و هم موانع آزادی که ممکن است نرمافزاری باشد یا سختافزاری و البته رسیدن به هدف که عنصر سوم است و اینجا منظور همان حقایق میباشد و هدف نهایی از آزاداندیشی این است که ما یک مشکل و نیاز را برطرف کنیم.
البته باید توجه داشت، اندیشه به معنای دقیق کلمه اصلاً محدود نمیشود، زیرا یک چیز عینی و ظاهری نیست که حالا ما به آن اشاره کرده و مثلاً بگوییم اینجا محدود شده یا نشده است، اما وقتی با فضای آکادمیک و رسمی دانش روبه رو هستیم، میبینیم که خیلی از عوامل همین آزاداندیشی را محدود میسازد.
در حوزه، بحثی وجود دارد؛ بیش از آنکه آزاداندیشی وضعیت نهادی داشته باشد، وضعیت شخصی دارد، بدان معنا که عمده آزاداندیشیها که در حوزه ما وجود داشته است عمدتاً شخصی بودهاند، یعنی نهاد حوزه بهعنوان یک نهاد آموزشی و تعلیمی باید شرایطی را تمهید بکند که ما بتوانیم به این سمتوسو حرکت بکنیم که نیازهای جدید و بهروز را با فضای تضارب آرا پاسخ دهیم. از این حیث، به نظر میرسد، حوزه ما بهصورت نهادی به این سمتوسو حرکت نکرده، چه بهعنوان یک سازمان و ساختار و چه بهعنوان یک نهاد.
بنابراین، برای اینکه مطالبه رهبر معظم انقلاب محقق شود، ما باید کاری کنیم که مسئله آزاداندیشی در حوزه به صورت نهادی دنبال شود بدان معنا که به عرف رایج جامعه علمی ما در حوزههای علمیه تبدیل شود که اگر این گونه شد، بیگمان بسیاری از مشکلات نیز از میان خواهد رفت.
البته، من با لحاظ شخصی بودن آزاداندیشی در حوزهها از آن دفاع میکنم، اما بحث این است که برای مثال فردی همچون ملاصدرا که آمده و در یک فضایی اندیشهای را خلق کرده آیا حوزهها نقشی در تأیید و حمایت از وی داشتهاند یا خیر؟ یعنی اگر اصلاً ناامنی برای یک محقق و یک اندیشمند و صاحبنظری که حرفی برای گفتن دارد، ایجاد بشود، نهاد میآید از آن حمایت کند یا نه.
اگر بخواهیم در این ارتباط مثالی بزنیم، یک مدرسه علمیه را در نظر بگیرید. در یک کلاس، اگر طلبه ما یک پرسشی دارد باید این پرسش باید اولاً توجه شود، یعنی خوب شنیده شده و بعد از آن، خوب پاسخ داده شود و پرسش سرکوب نشود تا زمینه شکل گیری گفت وگوی علمی فراهم شود.
به باور بنده، ما گفتنمان خوب است، اما شنیدنمان خوب نیست، ضمن آنکه به هرحال آزاداندیشی یک چیز شخصی نیست، یعنی ما نمیخواهیم شخصی باشد که من در خانهام بنشینم فکر کنم، دیگر آزاد هستم از همه قیود و اصلاً به هیچکسی هم کاری ندارم، بلکه ما میخواهیم این، ثمره اجتماعی داشته باشد و یک مشکل اجتماعی را حل و نیاز جامعه را برطرف سازد.
اگر ما بتوانیم آزاداندیشی را به صورت نهادی در حوزه تبیین و جا بیندازیم، بی شک ثمره و محصول این امر به اسلامی سازی و بومی سازی کمک بسیاری میکند و این تحول در علوم انسانی در نهایت به پاسخگویی به نیازهای جامعه و نظام اسلامی میانجامد که رهبر معظم انقلاب نیز همین را از ما میخواهند.
در خصوص بحث کرسیهای نظریه پردازی و آزاداندیشی نیز تأکید رهبر معظم انقلاب و مطالبه ایشان، کاملاً روشن است، بنابراین ما باید فارغ از تشریفات اداری و غیراداری زمینه و شرایط تحقق این موضوع را به خوبی فراهم کنیم وگرنه اکتفا کردن به شعارها و بسنده کردن به همایشها و نشستهای صرف، چاره کار نبوده و نخواهد بود.
* عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
نظر شما