قدس آنلاین- مدتّی است به ذهن وقاد و نبوغآمیز مسئولان وزارت آموزش و پرورش، افکار عجیبی رسوخ میکند که اصرار دارند آن را اجرا و پیاده کنند و موجب بروز مشکلات عدیده برای مردم و دولت شوند.
این وزارتخانه میلیونها نوآموز و دانش آموز در مدارس ابتدایی و متوسطه و شاید حدود یکی دو میلیون پرسنل رسمی و قراردادی دارد؛ که اینها را به صورت احتمالی میگویم، به همین علت عده زیادی که زیر پوشش دارند، امر بر آنان مشتبه شد و که هر کاری آن خسرو کند، شیرین بود.
اخیراً اعلام شده که میخواهند با کاهش از تعطیلات سه ماه تابستانی، به جای سه ماه در تابستان، یک ماه در زمستان دانش آموزان را به تعطیلات غیرضروری و بیفایده اعزام دارند. به بهانه وارونگی هوا درست در بحبوحه آغاز سال تحصیلی، ۱۵ آذرماه تا ۱۵ دی ماه میلیونها دانش آموز را بیکار و علاف سرگردان کنند که یا در منازل مانده بیهوده وقت بگذرانند و چقدر مشکلات برای پدر و مادرانی که هر دو سر کار میروند، ایجاد خواهد شد یا اینکه کوچه گردی کنند و تمام مطالبی که آموختهاند از خاطرشان زدوده شود و وقتی دوباره به آموزشگاه باز میگردند، ناچار دروس را از نو آغاز کنند.
سالها پیش برنامه ریزان این وزارتخانه کوشیدند تاریخ ایران را دستکاری و تئوریزه کنند. نتیجه آن نوشتن تاریخهای آموزش و پرورش مغلوط و اشتباهی بود که دانش آموزان را از تاریخ بیزار کرد و هیچ کس کتابهای تاریخ آموزش و پرورش مدارس را جدی نگرفت؛ زیرا خواستند سلسلههای ایرانی را که به نظر حضرات برنامهریز همگی طاغوتی بودند، محو کنند. مطالب عجیبی سر هم کردند که مورد قبول دانش آموزان و حتی معلمان آنها نیست و متأسفانه جوانان و نوجوانان تاریخ را از ماهوارهها با شبکههای مجازی تماشا میکنند.
طرح دیگر وزارت آموزش و پرورش فکر عجیب تری است که به مخیله نه مفکره اولیای این وزارتخانه رسیده؛ میخواهند نام ایرانی و اصیل آموزش و پرورش را به وزارت تربیت رسمی و عمومی تغییر دهند.
در حالی که وظایف وزارتخانه مذکور فقط تربیت نیست و من نمیفهمم اولیای این وزارتخانه چرا این موضوع ساده را درک نمیکنند که تعلیم وظیفه اساسی این وزارتخانه است و من نمیدانم وزیر یا معاونان این وزارتخانه اخیراً به کدام کشور خارجی و احتمالاً یکی از مستعمرات پیشین سفر کردهاند که نام وزارتخانه آنجا را پرسیده و به آنان گفتهاند، تربیت رسمی و عمومی، که هم نام بدی است، هم به مردم ایران توهین میکنند که تربیت ندارند و باید تربیت شوند، شاید به این بهانه میخواهند تعلیم را به بخش خصوصی بدهند و بار مالیش را از دوش دولت بردارند.
وزارت آموزش و پرورش سالها پس از مشروطه تأسیس شد و نامی که بر آن نهادند وزارت «معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» (صنایع ظریفه= صنایع دستی= هنرهای زیبا= نقاشی- مجسمه سازی- عتیقات) بود در سال ۱۳۱۵ واژه «فرهنگ» جانشی آن شد در سال ۱۳۴۲ وزارت فرهنگ به آموزش و پرورش و وزارت علوم و آموزش عالی و فرهنگ و هنر تقسیم شد.
پس از انقلاب وزارت فرهنگ و هنر با وزارت اطلاعات و جهانگردی ادغام شد و نام وزارت ارشاد ملی را به تقلید از ارشاد ملی عصر عبدالناصر در مصر و ارشاد ملی در عراق عصر قاسم گذاشتند و جالب اینکه «اوقاف و خیریه» را بدان چسباندند. نام وزارت آموزش و پرورش بسیار زیبا و سنجیده است و عضو آموزش و پرورش از هم جدا نیست.
اولیای وزارت آموزش و پرورش به جای این کارهای تفریحی و تفننی باید به وظایف سنگین مهمتری برسند. از قبیل ویران کردن تمام مدارس کپری، آغلی، طویلهای، در هوای آزاد، زیر درخت در سراسر کشور بدون استثنا که این مایههای شرمساری ملت ایران که تصاویرش در فضای مجازی عرق شرم بر پیشانی هر ایرانی مینشاند، محو شود.
۲- همکاری با دانشگاه تربیت مدرس که جایگزین دانشسرای مقدماتی و عالی سابق شده و باید کادر آموزگار و دبیر برای هزاران دبستان و دبیرستان از آنجا تأمین شود که اداره کل بهداری آموزشگاهها با همکاری وزارت بهداشت و بازرسیها و معاینات پزشکی ماهانه از تمام دانش آموزان تجدید شود
۴- کنترل شهریههای کلان مدارس غیردولتی و حمایت از اولیای دانش آموزان
۵- رسیدگی به وضعیت اسفناک خودروهای حمل دانش آموزان
۶- نظارت و پذیرفتن مسئولیت بر انواع گردشهای علمی و تورها و حتی راهیان نور و کاستن از تعداد تلفات دانش آموزان و سختگیری در مورد انتخاب رانندگان اتوبوس هایی که دانش آموزان را به سفرهای مطالعاتی و غیره میبرند.
۷- سرعت در انتقالات کارکنان در اول سال که معلمان زن هر روز مجبور نباشند ۴۰-۳۰ کیلومتر از منزل خود به شهر دیگری بروند و یا ناچار به دور بودن از خانواده خود نباشند.
۸- در هر استان و هر شهرستان افراد خیری هستند که اگر اعتمادشان جلب شود، حاضرند در مدرسه سازی و رفع نیازهای مدارس یاری دهند. باید مساعدت این افراد جلب شود؛ مانند خیران مدرسه ساز که میلیاردها تومان به ساختن مدارس کمک کردهاند، نوع پروری تفقد و عنایات آنان را برانگیخت و از مردمان فقیر و تهیدست و کم بضاعت برای نام نویسی فرزندانشان در مدرسه به زور شهریه نستاند. در خصوص لباس نوآموزان و دانش آموزان نیز خانوادهها را در فشار نگذاشته و هر سال برای دانش آموزان بخصوص دختران، اولیا را مجبور نکنند مبالغ هنگفتی به خیاطیهای مخصوص دوخت لباس برای دانش آموزان بپردازند. سالهای سال دانش آموزان ابتدایی پسر پارچه کازرونی بافت ایران و دختران اورمک میپوشیدند و چقدر زیبا و ساده بود، بخصوص حس تجمل خواهی و تظاهر را از محیط مدارس دور میکرد.
نظر شما