قدس آنلاین- در میان تصاویر فضای مجازی ناگهان صدای ناهنجار و تصاویر زشت عجیبی توجهم را جلب کرد؛ دیدم از مجموعه تنازع بقا فیلم گرگی در آمریکا را دزدیده به عنوان نماد قومیت مردمی از ایران جا زدهاند.
کلیپی دیدم در مذمت زبان و ادبیات فارسی و ناگهان به جای شیر ایران تصویر گرگ درنده خونخواری را دیدم و خائنی نمک به حرام که با صدایی زننده، زشت و کریه میگفت زبان فارسی لهجه سی و سوم زبان عربی است و فلان زبان اصیلترین زبان جهان. با چه لحن کینه توزانه و بیادبانه و بیشرمی جلف و رکیک.
همان تصویر گرگ تکانم داد. انسان باید چقدر خبیث و زشت خو و درنده طبع باشد که گرگ درنده را به عنوان نماد خود برگزیند. گرگی که طبع و سرشتش درندگی و سبعیت است و بارها از دهقانان نواحی سردسیر، بویژه آذربایجان شنیدهایم گرگی که شبانگاه هنگامی که همه خواب بودهاند به آغلی وارد شده بدون ضرورت و بر طبق سرشت حیوانیت درنده خویش ۴۰-۳۰ گوسفند را پاره کرده و به هر کدام نیش دندان یا چنگ و چنگالی فرو کرده و آنها را کشته است.
چقدر فرومایگی میخواهد که به گهر فرومایهای گرگ را نماد قومی آریایی، اصیل، یکتاپرست و وطن دوست که بارها پوزه رومیان و بیزانسیهای یورشگر را به خاک مالیده و بیش از صد بار ترکان عثمانی به سرکردگی سلاطینی چون سلطان سلیم و سلطان سلیمان و سلطان احمد را با مذلت و خواری و خفت از خاک آذربایجان راندهاند؛ تا جایی که سلطان سلیمان با عجز و لابه از شاه تهماسب درخواست میکند ۴۰۰۰ اسب در اختیار او و فرماندهان و سپاهیانش بگذارد تا بتوانند پس از ۶ روز اشغال که تبریز را تخلیه میکنند، به استانبول بازگردند.
اولامه، سلطان خائنی بود که چون به علت اختلاس مالی مورد غضب شاه طهماسب اول قرار گرفت به استانبول گریخت و خائنانه به سلطان سلیمان پسر سلطان سلیم پیشنهاد لشکرکشی به ایران داد. سلطان سلیمان با ۴۰ هزار سپاهی ینی چری و عجمی اوغلان راهی ایران شد.
شاه تهماسب در برابر او سیاست زمین سوخته را در پیش گرفت؛ یعنی آن طور که در کتاب عالم آرای شاه تهماسب که ایرج افشار آن را تنقیح کرده و به چاپ رسانده، آمده است: ۱۴۰ سپاهی عثمانی حبهای گندم و جو برای خوردن و یک گوسفند برای ذبح کردن نیافتند و مردم غیرتمند آذربایجان تمام خواربار ایالت را پنهان کردند و علیقی برای هزاران رأس اسبان دشمن باقی نماند.
بیماری مشمشه بر اسبان افتاد. گرسنگی، سپاهیان ترک را که در فصل زمستان وارد تبریز شده بودند به علاوه سرمای شدید زمستان به جان آورد. سر به شورش برداشتند و چون خبر محاصره شهر تبریز به وسیله ایرانیان که کم کم از اطراف میرسیدند به گوش سلطان سلیمان رسید و شهر تبریز نیز علیه ترکان عثمانی قیام کرد، سلطان پس از ۶ شبانه روز اقامت در تبریز فرار را بر قرار ترجیح داد و پلکانی بر بام ارک تبریز گذاشتند و او از آن به پایین آمد و سوار اسبی شد و با عدهای از سرداران خود گریخت.
چون رسانه رادیو و تلویزیون کوتاهی میکند و چون صحبت از فداکاریهای ملت ایران برای حفظ استقلال و حاکمیت خویش در جایی نمیشود گرک صفتان عامل بیگانه، فرصتی به دست آوردهاند و در فضای مجازی ژاژخایی میکنند.
این بیگانه پرستانی که این روزها در فضای مجازی زوزه تجزیه میکشند، خیال میکنند ملت ایران زیر فشار گرانی و افزایش مالیاتها و انواع عوارض و مصوبات فرساینده که دولت و مجلس همگام آن هر روز وضع میکند به خواب گران رفته و مشکل تأمین معاش، احساسات میهن دوستی این ملت را از میان برده است.
تجزیه طلبان متکی و مستظهر(پشتیبانی شده) به تزاریسم روس در جنگ اول جهانی و فرقه دموکرات دست نشانده شوروی در دوران اشغال ایران در جنگ جهانی دوم که تمام استانهای شمالی ایران زیر چکمه سربازان شوروی و دست نشاندگان آنان در باکو بود، نتوانستند آذربایجان را از مام وطن جدا کنند. صمدخان شجاع السلطنه و پیشهوری و صادق پادگان و بیریا و کاویانی چه توانستند بکنند که این روزها شما میتوانید انجام دهید؟
دلم سوخت که باز بوی مشمئز کننده تجزیه طلبی هوا را متعفن کرده است، دیدم باز توطئه چکیسیتهای استالین در شهریور ۱۳۲۰ برای تجزیه آذربایجان آتروپاتکان باستانی گاهواره ایرانیت و سرزمین آتش فروزان و مهد آتشکده آذر گشسب و زادگاه زرتشت را جنبش خلقی جا زدهاند. باز با استفاده از سر و صداهای اخیر؛ بیگانه پرستان بیشرم به قیل و قال پرداختهاند. باز بیدانشان آنچه را که در نشستهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ و ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴ شهر تسیاندلی ایالت کاختی جمهوری گرجستان افشا شد و زیر خاکستر زمان و کم حافظگی مردم پوشاندهاند و دم از آذربایجان جنوبی میزنند.
دیدم خواب آلودگی وزارت امور خارجه و بطالت و کاهلی رسانه ملی دارد غائله آفرین میشود. گریهام گرفت که این وطنفروشان تصویر بابک خرم دین پهلوان ایران دوست و ستارخان و باقرخان پیشوایان و رهبران بزرگ و متهور مشروطه را که جانشان را برای ایران میدادند در کلیپ جا داده از قول آنان شعار میدهند از آن دو قهرمان ملی به گونهای نام میبرند که جسارت به مقام و ساحت آن دو اسطوره غیرتمندی و وطنپرستی است. واقعاً ستارخان و باقرخان خواهان تجزیه ایران بودهاند.
دیدم، نابکاران از نارضایی مردم فرصت جسته به میدان جستهاند و اره به دست گرفته بر درخت نشسته شاخ میبرند. شرمتان باد.
دیدم در حالی که گرانی و تبعیض و کاسبکاری و نبود توجه به طبقات زحمتکش موجب خشم و غلیان مردم شده است، جاسوسان و مزدوران فرصت جسته برای تجزیه ایران دندان تیز کردهاند.
دیدم چه آسان میتوان خلط مبحث کرد و شعار عوضی داد و بر طرحهای بیگانگان برای تجزیه ایران زر ورق چسباند.
دیدم چه مصیبتی داریم با نافهمانی که ایران دوستی را گناه میدانند و به عوامل بیوطن و خودفروش مجال ژاژخایی میدهند.
نظر شما