تحولات منطقه

اصغر فردی می‌گوید: خیلی‌ها از گرایش مرحوم شهریار به انقلاب اسلامی ناراضی و ناراحت بودند و هستند؛ در حالی که اگر بزرگترین شاعر فرانسه همراه و همدل انقلاب کبیر این کشور بود، اشعار او را بر ورق زر می‌نوشتند، آن هم همزمان با سرایش شعر نه پس از ۳۰ سال.

چرا ۳۰ سال جلوی انتشار اشعار انقلابی شهریار گرفته شد؟
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار، در سال ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد. پدرش «حاج میرآقا بهجت تبریزی» نام داشت که در تبریز وکیل بود. شهریار پس از پایان دوره راهنمایی در تبریز، در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل از تبریز عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. او شاعری با قریحه‌‌ای توانا و زبانی فاخر بود که گاه مایه رشک هم‌عصران نیز می‌شد.

شهریار در شعر علاوه بر تأمل و مطالعه شاعران و سرآمدان ادب فارسی، از مطالعه اشعار سرایندگان ترک‌زبان و آذری نیز غفلت نکرد؛ همین موضوع سبب شد تا شاعری در آذبایجان ظهور کند که نه تنها در شعر فارسی که در ادبیات ترکی نیز آغازگر سبکی جدید باشد. اولین دفتر شعر او در سال ۱۳۱۰ با مقدمه ملک‌الشعرای بهار و پژمان بختیاری منتشر شد. شهریار پس از آن منظومه «حیدر بابایه سلام» را در سال ۱۳۳۰ منتشر کرد و با این اثر در ادبیات آذری ماندگار شد. هرچند کلیات شهریار در سال‌های گذشته بارها منتشر شده و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است، اما بخشی از سروده‌های او به دلایل مختلف به چاپ نرسیده‌اند؛ از جمله این موارد مجموعه اشعار انقلابی اوست که گفته می‌شود امسال برای نخستین‌بار پس از ۳۰ سال به زیور طبع آراسته شده است. کتاب «شهریار و انقلاب ملت» چندی پیش از سوی بنیاد شهریار منتشر شد. این اثر، چنانکه از عنوان آن پیداست، دربردارنده سروده‌های شهریار با موضوع انقلاب اسلامی است.

«شهریار و انقلاب ملت» در ۸۰۰ صفحه به چاپ رسیده و علاوه بر اشعار، دربردارنده دستخط‌های شاعر و همچنین تصویری از شهریار در لباس روحانی است. از دیگر ویژگی‌های این اثر، نقل رؤیای معروف آیت‌الله مرعشی نجفی طی نامه ممهور به سجع و مُهر آن مرجع فقید و اختصاص فصلی مجزا به طرح بیانات مقام معظم رهبری درباره این شاعر است.

اصغر فردی، از شاگردان شهریار که مقدمه‌ای مفصل بر این اثر نوشته، معتقد است شهریار با همه دارایی‌اش از انقلاب دفاع کرد. او هرماه نیمی از حقوق ماهیانه‌اش را به ستاد بازسازی مناطق جنگی ارسال می‌کرد. علاوه بر این دست کمک‌های مادی، شهریار شهرتی داشت که آن شهرت را برای انقلاب قربانی و خرج کرد. فردی همچنین در گفت‌وگوی تفصیلی با تسنیم، به چرایی عدم انتشار سروده‌های انقلابی شهریار طی سه دهه گذشته می‌پردازد و می‌گوید: طی سال‌های اخیر کلیات استاد با شمارگان بالا به فروش می‌رود، به خصوص پس از پخش سریال «شهریار» میزان استقبال از آثار استاد بیشتر هم شد، اما کماکان شعرهای انقلابی استاد در این آثار منتشر نمی‌شد. خیلی‌ها از گرایش مرحوم شهریار به انقلاب اسلامی ناراضی و ناراحت بودند و هستند. اگر بزرگترین نویسنده فرانسه همراه و همدل انقلاب کبیر این کشور بود و در جهت همدلی با آن انقلاب یک دیوان شعر نوشته بود، شعرهای او را چه می‌کردند؟ بر ورق زر می‌نوشتند و با میلیون‌ها تیراژ دست به دست می‌گرداند. همزمان با سرایش شعر این کار را می‌کردند، نه اینکه ۳۰ سال اشعار انقلابی او را منتشر نکنند و غفلت کنند.

مشروح گفت‌وگو با فردی به این شرح است:

آقای فردی، اخیراً اثری با عنوان «شهریار و انقلاب ملت» از سوی بنیاد شهریار منتشر و رونمایی شد. در معرفی این اثر آمده که کتاب حاضر تلاش دارد تا سروده‌های انقلابی شهریار را پس از ۳۰ سال منتشر کند. تاکنون بارها سروده‌های شهریار منتشر شده و مورد استقبال عموم هم قرار گرفته است. مجموعه حاضر با آثاری که پیش‌تر منتشر شده چه تفاوتی دارد و تلاش دارد تا چه خلأهایی را پر کند؟

سال ۷۱ مجموعه‌ای با عنوان «شهریار و انقلاب اسلامی» را منتشر کردم، قبل و بعد از این اثر در مجموعه‌ای اشعار انقلابی شهریار منتشر نشد. آن زمان هم بنده بر حسب مشاهده غفلت این اثر را منتشر کردم. من در حوزه نشر فعالیت نمی‌کنم، ناشر باید همه شعرها را چاپ می‌کرد، اما این کار را نکردند. شعرهای استاد آماده بود و خانواده شاعر با ناشری قرارداد داشتند و امتیاز نشر اثر استاد به آنها واگذار شده بود، اما هربار که کلیات استاد شهریار چاپ می‌شد می‌دیدیم که سروده‌های انقلابی استاد شهریار محذوف است، انشاالله که در این عمدی نبوده است.می‌گفتیم سراغ نگرفته‌اند. به همین دلیل دفتری را با همکاری انتشارات الهدی در ۳۵۰ صفحه چاپ کردیم به این امید که توجه ناشر به این دسته از شعرها هم جلب شود.

۲۰ سال هم گذشت و ما منتظر ماندیم تا ببنیم که شعرهای انقلابی استاد چاپ شود، اما شعرهای استاد باز هم چاپ نشد. طی سال‌های اخیر کلیات استاد با شمارگان بالا به فروش می‌رود، به خصوص پس از پخش سریال «شهریار» میزان استقبال از آثار استاد بیشتر هم شد، اما کماکان شعرهای انقلابی استاد در این آثار منتشر نمی‌شد. خیلی‌ها از گرایش مرحوم شهریار به انقلاب اسلامی ناراضی و ناراحت بودند و هستند. به عنوان مثال، انتخاب تقارن روز شعر و ادب با روز درگذشت استاد شهریار موجب ناراحتی برخی شد و می‌گفتند که این چه اتفاقی است؟ آیا نباید یک روز در تقویم را با یک مناسبت در نظر می‌گرفتیم؟ روز شعر و ادب را که نمی‌توان به صورت تصادفی انتخاب کرد، بلکه باید مناسبتی باشد تا این اتفاق بیفتد؛ به همین دلیل روز ۲۷ شهریور انتخاب شد. چقدر هیاهو برای این موضوع برخاست. همه این‌ هیاهوها معلوم بود برای چیست. اگر شهریار هم مانند دیگران می‌گفت که «دهانت را می‌بویند/ مبادا که گفته باشی دوستت دارم...» یا می‌گفت «آنَک قصابانند بر گذرگاه‌ها مستقر؛ با کنده و ساطوری خون آلود...»، کسی حرفی نمی‌زد.

شهریار با آبرویش برای حمایت از انقلاب جلو آمد، با همه چیزش. هر ماه نصف حقوقش را به بنیاد بازسازی مناطق جنگی می‌داد. به وکیلی به نام آقای هریسچی وکالت داده بود که نصف حقوق هرماه را لدی‌الوصول به این بنیاد واریز کند. یکی از آقایان فرمودند که شهریار بی‌هزینه‌ترین شاعر بود، من گفتم برعکس، او هم برای انقلاب هزینه مادی پرداخت کرد و نصف حقوقش را هر ماه برای بازسازی واریز می‌کرد و هم از نظر معنوی این حمایت را انجام داد. نصف حقوق در هر ماه در طول چند سال رقم قابل توجهی می‌شود.

شهریار آدم نامشهوری نبود که در پناه کنگره شعر و ادب و رسانه‌ها مشهور شود، شهریار شهرتی داشت که آن شهرت را برای انقلاب قربانی و خرج کرد. او با همان شهرت آمد و گفت که از این انقلاب حمایت می‌کنم. آن وقت به چه صورت گفت که من از این انقلاب حمایت می‌کنم؟ الفاظ درجات دارد. در برنامه‌‌ای رادیویی از او پرسیدند که به نظر شما، به عنوان بزرگترین غزل‌سرای معاصر، بهترین غزل چیست؟ گفت غزل «خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار». در آخر برنامه مجری دوباره این سوال را تکرار می‌کند، که استاد باز همین جواب را می‌دهد.

مصادیق فرهنگی کشور چقدر باید فراست داشته باشد تا از این ظرفیت‌ها استفاده کند. ما می‌دانیم که انقلاب اسلامی، نظامی ایدئولوژیک و اعتقادی مبتنی بر عقیده است، نه مبتنی بر اقتصاد. نظام‌های ایدئولوژیک، سیستم‌های تبلیغاتی گسترده و کلان و فربهی دارند. مثلاً اتحاد جماهیر شوروی یک بنگاه انتشاراتی به نام پروگرس داشت. وقتی کتابی وارد پروگرس می‌شد، به ۲۰۰ زبان ترجمه و در اشل‌های مختلف منتشر می‌شد. اگر کتابی دارای گرایش‌های رئالیسم سوسیالیستی بود، با کاغذ گلاسه به چاپ می‌رسید یا اگر کتابی از داستایفسکی بود، با کاغذ کاهی منتشر می‌شد، اگر کار ماکسیم گورکی بود، به ۳۰۰ زبان ترجمه می‌شد یا... . اگر انقلاب کبیر فرانسه یک نویسنده ملی و بزرگترین نویسنده معاصرش را داشت که همدل و همراه آن انقلاب بود و در جهت همدلی با آن انقلاب یک دیوان شعر نوشته بود، شعرهای او را چه می‌کردند؟ بر ورق زر می‌نوشتند و با میلیون‌ها تیراژ دست به دست می‌گرداندند. همزمان با سرایش شعر این کار را می‌کردند، نه اینکه ۳۰ سال اشعار انقلابی او را منتشر نکنند و غفلت کنند. فرض کنید ویکتورهوگو همراه با انقلاب کبیر بوده و یک کتاب هم برای انقلاب کبیر نوشته باشد. فرانسوی‌ها با این اثر چه کار می‌کردند؟

امسال قریب به ۳۰ سال از درگذشت استاد گذشت و ما دیدیم که مسئولان فرهنگی، او و اشعارش را نادیده گرفتند. اصلاً انگار شهریاری نبوده یا او اصلاً بزرگترین شاعر ملی این مملکت نیست که نه تنها برای انقلاب که حتی برای نهادها و مؤسسات انقلابی هم شعر گفته است. من به عنوان فرزند و شاعر انقلاب مثلاً برای بنیاد مسکن شعر نمی‌گویم، اما ببینید که شهریار چه ایثاری کرد که حتی برای نهادهایی مانند کمیته انقلاب، بنیاد مسکن، نهضت سوادآموزی و ... هم شعر گفت. چرا؟ چون او به انقلاب اسلامی عقیده داشت. او باور داشت که این انقلاب ادامه حرکت انبیاست.

الآن شاعرانی هستند که نان انقلاب را می‌خورند و بدون سکه جایی نمی‌روند، ببینید که این‌ها اصلاً برای انقلاب شعر می‌گویند؟ نه، چرا؟ چون نان ندارد برایشان. ترجیح می‌دهند ترانه بگویند که پول بگیرند، مشهور شوند، پاپ شوند؛ چون شعر انقلاب گفتن هزینه دارد، کتک می‌خورد و  متلک می‌شنود. چرا متلک بشنود؟ همه شعرای انقلاب از نظر کمّی از ابتدای انقلاب الی یومنا هذا، اندازه یک پیرمرد که ۹ سال از عمرش مقارن با انقلاب بود، شعر نگفته‌اند. این از نظر کمّی است. از نظر کیفی که سروده‌های استاد شهریار یک سر و گردن بالاتر از اشعار دیگر شاعران بود. استاد اگر هذیان تب‌آلود هم می‌گفت، از شاهکارهای بسیاری از شاعران که مدال هم گرفته‌اند و رؤسای مراکز مختلف هم هستند، بهتر بود. 

کتاب «شهریار و انقلاب ملت» ۸۰۰ صفحه است. ما مراسم تقدیماتی برای این اثر برگزار و نمایندگان استان آذربایجان را برای شرکت در مراسم دعوت کردیم. آذربایجانی که حیدربابا حیدربابا می‌گوید و سنگش را به سینه می‌زند. برای بیش از ۳۰ نماینده کارت دعوت فرستادیم،‌ اما یک‌نفر هم نیامد. امتیازی نیست، خبری نیست، نانی نیست... اما حجت‌الاسلام آل هاشم،‌ نماینده مقام معظم رهبری در استان یک روز پیش از برگزاری مراسم به تهران آمد تا مبادا اتفاقی بیفتد و در روز مراسم حضور نداشته باشد. 

«شهریار و انقلاب ملت» ۲۰۰ صفحه مقدمه دارد که به قلم بنده نوشته شده است. در این مقدمه توضیح داده‌ام که چرا شهریار به انقلاب اسلامی گرایش داشت. در افواه هزار حرف درباره شهریار وجود دارد، بخصوص با این فیلم گندیده‌ای که درباره او ساخته‌اند. قصد داشتیم که در حجم تأثیر و دایره نفوذ یک کتاب، افکار را تنویر کنیم و به پرسش‌های اذهان پاسخ دهیم. مثلاً می‌گفتند که شهریار معتاد بود و به دلیل همین اعتیاد فلان شعر را گفته است. من  بعد از نیمه اول دهه ۵۰ تا آخرین روزهای حیات در خدمت او بودم. یک‌‌بار هم چنین چیزی از استاد ندیده‌ام. این‌ها از مظلومیت‌های استاد شهریار است. شهریار شهوتی و هوسی نداشت، نه مدیر کل بود که بخواهد معاون وزیر شود، نه سناتور بود که بترسد بعد از انقلاب اعدامش نکنند، او حاجتی نداشت، یک پیرمرد ۸۰ ساله چه حاجتی داشت که بخواهد بخاطر آن از انقلاب حمایت کند؟

در این مقدمه گرایشات دینی و الهی شهریار را از ابتدای جوانی نشان دادیم. اولین سروده استاد این بود: «من گنه‌کار شدم، وای به من/ مردم‌آزار شدم، وای به من». اولین شعری که او در هفت سالگی گفت، رگه‌های دینی و عشق ربوبی و ربانی دارد. همچنین در بخش دیگری از این مقدمه، یهود‌شناسی و صهیونیسم‌شناسی شهریار را توضیح دادیم تا به مرحله آشنایی شهریار با امام خمینی(ره) و نهضت امام(ره) از ۱۵ خرداد رسیدیم. 

کتاب «شهریار و انقلاب ملت» چند محسنه دارد. باید زمانی از برخی تیرگی‌ها و مکدرات روی پرتره استاد پرده برداشته و زدوده می‌شد. شایعه‌ها درباره زندگی استاد زیاد بود. مثلاً می‌گفتند که شهریار ترم آخر بود و عاشق شد و تحصیل طب را ترک کرد. این‌ها همه شایعاتی است که مردم درباره زندگی شهریار ساخته‌اند، اما شهریار علاقه‌ای نداشت به این شایعات بپردازد و اصلاح کند. می‌گفت مهم نیست. در این مقدمه توضیح دادیم که استاد شهریار، طبیب بود و مطب هم داشت، مدرک تحصیلی‌اش ناقص نبود، دیپلم هم داشت، اما طی ستیزه‌ای که با پسر عموی رضا شاه، چراغعلی خان پهلوی داشت به خراسان و نیشابور تبعید شد. اما شهریار برگشت و یک واحد باقی‌مانده را گذراند و دیپلمش را دریافت کرد. این چراغعلی خان پهلوی آدم پستی بود که با سفلیس از دنیا رفت. او پیشکار ولیعهد و معاون وزیر دربار دوره رضا شاه بود. بارها به شورای شهر نامه نوشته‌ایم که همه آثار طاغوت را از این شهر زدوده‌اید الا نام این مردک را از یک خیابان. هنوز چهارراه امیراکرم در تهران هست و نامش تغییر نکرده است. از دیگر شایعاتی که درباره شهریار ساخته‌اند، رؤیای آقا نجفی(آیت‌الله مرعشی نجفی) است که در منابع با اقوال مختلف نقل شده است. ما در کتاب «شهریار و انقلاب ملت» به همه این موضوعات پرداخته‌ایم.

در صحبت‌های شما این مطرح شد که شهریار با همه دارایی‌اش از انقلاب حمایت کرد. گذشته از حمایت مادی، او با آبرو و شهرتش وارد این میدان شد. در واقع او نیت خالصی در این راه داشت. او با این نوع نگرش به انقلاب و با توجه به نقش شهریار در ادبیات معاصر و در میان مخاطبان فارسی‌زبان و آذری‌زبان، چه تأثیری بر شعر انقلاب گذاشت؟

استاد با آن مصاحبه‌ای که با رادیو داشت و من قبلاً به آن اشاره کردم، در واقع یک‌نوع حکم به شاعران دادند و توصیه کردند که ما باید دنبال این انقلاب باشیم. آنهایی که دلشان آماده پذیرش هدایت بود و مثل من که یا عاشق استاد بودند، این توصیه را توجه کردند. حکم شهریار به گروش امثال من به انقلاب کافی بود و ما دیگر مکلف شدیم. امثال من خیلی زیاد بودند که تحلیلی از انقلاب نداشتند. مرحوم اوستا متدین و معتقد به امام(ره) بود. از سال‌ها پیش نام امام(ره) را در کتابش ذکر کرده بود. اوستا تعریف می‌کرد که من به این می‌اندیشیدم که نویسندگان و شاعرانی از جبهه روشنفکری که مقابل جبهه انقلاب بود، حمایت می‌کردند اما جبهه انقلاب از این جهت خالی بود؛ به طوری که نمی‌توانستیم بگوییم که ما هم یک جریان هستیم. تا وقتی که شهریار به حمایت از انقلاب ندا داد، در این زمان ما قوت قلب گرفتیم و با گشاده‌رویی و استحکام قدم، پا پیش گذاشتیم، چون بالاتر از شهریار شاعری نبود، وقتی او جذب انقلاب می‌شود، قوت قلبی به سایر هنرمندان و شاعران می‌دهد.

منبع: خبرگزاری تسنیم

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.