قدس آنلاین- صدور بخشنامه لغو حکم ۵۰۰۰ محکوم به اعدام و بررسی دوباره پرونده ۱۰ هزار قاچاقچی، اقدامی درست و منطقی به جای معدوم کردن هزاران شهروند به گمراهی کشیده شده و آرام کردن اذهان عمومی جهانیان بود.
یک مقام ارشد گفته است، مجازات باید با جرم توازن داشته باشد، با یک قاچاقچی کلان که تفنگ و تیربار هم در دست حمل میکند و افسر یا پلیس نیروی انتظامی را به رگبار میبندد و میکشد، باید به گونهای دیگر رفتار کرد و با خرده پای مفلوکی که او را اجیر میکنند تا خرده فروشی کند، نوعی دیگر.
در فیلم «بادیگارد» صحنهای بود که جوان لات و لوتی موادمخدر را به دختران دانشآموز عرضه میکرد و به محض اینکه خانم مدیر دبیرستان او را راند و دختران را مورد سرزنش قرار داد و خواست به پلیس تلفن کند، دو گردن کلفت با بازوهای عضلانی آمدند و قصد داشتند او را کتک بزنند که شوهر مدیر دبیرستان به کمک همسرش آمد و او را هم پرت کردند و او برخاست و به علت کارکشتگی و تبحر در کاراته هر دو را لت و پار و وادار به فرار کرد.
باندهای قاچاقچی متنفذ و گردن کلفت امروز فراوانند و اگر موضوع مجازات حذف شود مواد مخدر میلیونها جوان افسرده، رنجور و دل پژمرده ایرانی را به اعتیاد کشانده و سبب نابودی ملت ایران خواهد شد.
لعنت بر آن کسانی که حدود ۹۶ سال پیش برای افزایش عایدات دولت از فروش تریاک، اداره انحصار تریاک را در ایران تأسیس کردند. مردم را به استعمال شیره و تریاک تشویق کردند و این سم کشنده و کثیف را که امروز مشتقات فراوانی از آن چون هرویین و مرفین و کوکایین و موادصنعتی چون شیشه و گل به جان نوجوانان و جوانان افتاده است، در ایران انتشار دادند.
در سال ۱۳۳۹ که در ترکیه کودتا شد، در تهران شایعاتی رواج یافت که مبارزه با کشت تریاک در ایران به خاطر امتیازی بوده که غرب میخواسته به ترکیه بدهد و تریاک آن کشور را که از تریاک ایران کم میآورده، رواج دهد. میگفتند: عدناس مندرس نخست وزیر ترکیه از حزب دموکرات که ارتش به رهبری ارتشبد جمال گورسل کودتا کرده، وی را از مقام خود عزل کرده و به زندان «یاسی آدا» در جزیرهای نزدیک استانبول فرستاده بود که در آنجا به اتهام فساد مالی، سلب آزادیها و ایجاد اختناق (عجب جرایمی- اردوغان آن زمان کجا بود) محاکمه و محکوم به اعدام شد در دفاعیات خود گفته، اقتصاد ترکیه را رونق دادم، کاری کردم که آمریکا دولت همسایه ایران را وادار کرد کشت تریاک را ممنوع کند و آن امتیاز را به ترکیه داد.
به هر ترتیب، با ممنوعیت کشت تریاک و جمع کردن بساط تریاک و شیره کشی در قهوهخانهها، نه تنها بساط موادمخدر در ایران برچیده نشد، بلکه از سال ۱۳۳۶ مردم شاهد بودند که هرویین و کوکایین و مرفین به صورت گرد کشیدنی و استعمال از طریق تزریق جایگزین آن شد و مرگ هنرمند معروف استاد ابوالحسن صبا، خواننده جوان محبوب داریوش رفیعی و... به اعتیاد شدید آنها نسبت داده شد.
منوچهر ریاحی نطنزی سرمایهدار، شکارچی و باجناق شاپور غلامرضا در خاطرات خود نوشته است که والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی خواهر شاه مزارع وسیع تریاک در خانلق داشت.
منابع سفارت انگلیس در سال ۱۳۲۹ از قول نخست وزیر رزم آرا گزارش دادهاند، خواهرشاه او را وادار میکرده محصولات تریاک و گندم او را به صورت مجانی با کامیونهای ارتش از خانلق به تهران بیاورد تا به قاچاقچیان فروخته شود.
سرلشکر یحیی افتخارزاده میگوید، برادران هفت کچلان که در تهران شیره کشخانههای بزرگی داشتند، تحت حمایت والاحضرت بودند و وقتی او سرهنگ و رئیس اداره مبارزه با موادمخدر بود و بساط آنان را جمع کرد، از دفتر والاحضرت به او تلفن زدند که کاری به آنها نداشته باشد.
اما او در مصاحبه مطبوعاتی تمام عملیات جمعآوری شیره کشخانهها در جنوب تهران را تشریح کرده و برنامه را به دادسرا ارسال داشته بود.
همچنین او در خاطراتش مینویسد، یک وزیر کابینه دکتر اقبال از پاریس در چمدان خود هرویین به تهران میآورد که کشف یک محموله سبب وادار شدن بیسر و صدای او به استعفا شد و باز مینویسد، کشف محموله هرویین متعلق به آقای احمد شفیق مصری شوهر والاحضرت اشرف در فرودگاه که شاه هم ابتدا از این کار حمایت کرده، ولی با فشار اشرف حمایت خود را پس گرفته بود، اما به برکناری یک سرتیپ ارتشی مأمور خدمت در شهربانی، از مقام ریاست شهربانی کل کشور شد و به جای او سرلشکر نعمتالله نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی را رئیس شهربانی کل کشور کردند.
به هر ترتیب، دربار و مقامهای بالای کشور از موادمخدر حمایت میکردند. در خاطرات علم - وزیر دربار شاهنشاهی- و در اسناد موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، اسناد رسوایی امیر هوشنگ دولو قاجار پیشخدمت مخصوص شاه آورده شده، که در خانه خود بساط تریاک کشی داشت و یک بار خودرو حامل ۵۰ کیلو تریاک او که از املاکش از اصفهان به تهران میآوردند در جاده تصادف کرد و راننده و همسر راننده او کشته شدند و او دست به دامان علم و ارتشبد اویسی شد که پرونده کشف محموله را لاپوشانی کنند و تریاکها را به دست او برسانند.
همچنین ماجرای کشف تریاک در چمدان او در سال ۱۳۴۹، بازداشتش به وسیله پلیس فرودگاه ژنو و فراری دادن او به وسیله شاه با هواپیمای سلطنتی کاملاً برملا شده است.
در سال ۱۳۴۸ مجازات تیرباران قاچاقچیان به وسیله دادگاههای نظامی از تصویب گذشت. تا سال ۱۳۵۶ حدود ۳۰۰ قاچاقچی تیرباران و خانوادههای آنان بیسرپرست شدند و تریاک افغانستان که به ایران قاچاق میشد، جای تریاک کشت ایران را گرفت. سرانجام بینتیجه بودن اعدام قاچاقچیان به اثبات رسید، در دوران حکومت اسلامی قاچاقچیان بزرگ و کوچک زیادی محکوم به اعدام شدند. شمار اعدامها به قدری بالا رفت که سوء شهرتی برای دولت ایران ایجاد کرد.
وقتی بخشنامه ایران که مبتنی بر تصویب قانون منطقی مجلس شورای اسلامی است ابلاغ شد که قرار بوده ۵۰۰۰ نفر به دار آویخته شوند، چرا؟ آیا منطقی است ایران با مجازات اعدام قاچاقچی ۵ گرم موادمخدر در دنیا شهرت سوء یابد؟
این گونه قوانین چقدر باید سفت و سخت و بیروح باشند که تفاوت میان قاچاقچی مافیایی و خرده بر و خرده فروش معتاد بدبخت را تشخیص ندهند، به راستی با خانوادههای بیسرپرست آنان چه کردهاید؟
جایی خواندم، قرار است محلی را در حسنآباد به اسکان قاچاقچیان و معتادان اختصاص دهند و آنان را بازپروری کنند و کار و حرفهای یادشان بدهند که در بازگشت به جامعه دوباره به اعتیاد روی نیاورند. باید مرزها را بست و محکم کرد و اجازه ورود موادمخدر نداد. باید کمیته ضربت در هر کلانتری تشکیل داد و مواد فروش را گرفت. باید کشاورزی و باغداری در حسن آباد به راه انداخت و مزارع غلات و حبوبات و صیفی جات و زندان را به صورت مزرعه درآورد. باید این ۵۰۰۰ تن و آن ۱۰ هزار تن را به جاده زندگی بازگرداند و موادکشی را از آنان دور ساخت و با مهربانی و سختگیری توأم، زهر کشنده اعتیاد را از جانشان دور ساخت.
نظر شما