قدس آنلاین- سالهاست که واژههایی همچون ایرانهراسی و اسلامهراسی به فضای سینما هم کشیده شدهاند و هالیوود بیشترین بهرهبرداری از این مفاهیم را کرده است. علاوه بر این، کم نیستند فیلمهایی که با این محوریت ساخته شدند؛ فیلمهایی همچون «۳۰۰»، «گلاب»، «صلحجو»، «آرگو»، «ظهور یک امپراطور»، «سپتامبرهای شیراز» و «غیرقابل تصور» تنها چند نمونه از این دست هستند.
فیلم سینمایی «آدمکش آمریکایی» (American Assassin) محصول ۲۰۱۷، یکی از تازهترینِ این نوع فیلمهاست که به کارگردانی مایکل کوئستا و با فیلمنامه وینس فلین ساخته شده است و بازیگران مطرحی همچون مایکل کیتون، دیلن اوبرایان، سنا لیثن و تیلور کیچ در آن نقشآفرینی میکنند.
داستان «آدمکش آمریکایی» درباره پسر جوانی به «میچ رپ» است. او و نامزدش در حال گذران تعطیلات در ساحل هستند که مورد حمله تروریستهای افراطی داعش قرار میگیرند و نامزد میچ در این حمله کشته میشود. سکانس بعدی، میچ را در حال تمرینات رزمی میبینیم که همزمان، با گروهک تروریستیِ عامل قتل نامزدش ارتباط برقرار کرده و با اطلاعاتی که از قرآن و تاریخ اسلام دارد، تمایل خود به همکاری با آنها را نشان میدهد. میچ به این گروهک داعشی نزدیک میشود و زمانی که قصد دارد سرکرده آنها را به قتل برساند، سازمان سیا وارد عمل شده و در یک حمله ضربتی اعضای این گروهک را به قتل میرسانند. در ادامه، میچ برای منهدمکردن گروهکهای تروریستی به سیا میپیوندد و زیر نظر «استن هارلی» با بازی مایکل کیتون آموزش میبیند.
در همین حین، روایت دیگری به فیلم اضافه میشود که خبر از ناپدیدشدن و سرقت مقداری پلوتونیوم از تجهیزات هستهای روسیه میدهد. از اینجا به بعد، دیگر نام ایران به میان میآید و جالب آنکه وزیر دفاع و فرمانده ارتش که مخالف برجام معرفی میشوند، مشتری اصلی این محموله هستند تا از آن برای ساخت بمب هستهای برای نابودی اسرائیل استفاده کنند.
چرخش فیلم از این نقطه مشخصاً روی ایران و مقامات نظامی آن است. حضور وزیر دفاع و فرمانده ارتش ایران برای بهدستآوردن بمب اتمی و اینکه آنها بارها وارد مذاکرات مختلفی میشوند، بیانگر آن است که فیلم بهشدت در تلاش است تا نشان دهد که ایران به دنبال استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای نیست و حتی سکانسی از فیلم اشاره میکند که نابودی اسرائیل برای ایران، رسالتی دینی و در راستای بهبودی زندگی بشریت است.
تمام تلاش فیلم در القای تصویری خشن، جنگطلب و تروریست از ایران است که به دنبال نابودی آمریکا و اسرائیل میباشد. فیلم برای مخاطب خود چنین تصویر میکند که ایران و مقامات نظامی آن برای جهان خطرناکند و اینجا باز همان کلیشه رایج فیلمهای آمریکایی و قهرمانهای ابدیاش این اجازه را به ایران نمیدهند که بمب را بر اساس اهداف خودشان منفجر کنند. ریچ، قهرمان فیلم، خود را به خطر میاندازد تا جلوی این را اتفاق بگیرد و باز هم شاهد این شعار همیشگی هالیوود هستیم که آمریکا ناجی جهان است. در پایان، نماینده ایرانی در قامت کاندیدای ریاستجمهوری به تصویر درمیآید. او به دنبال برنامه هستهای است و اعلام میکند که میخواهد آمریکا را نابود کند.
بویژه پس از برجام، ایران در اغلبِ چنین فیلمهایی دستاویز و سوژه مناسبی شده تا کشوری تروریست و در جستوجوی بمب هستهای برای نابودی جهان نشان داده شود. در این فیلمها ایران آماج هر گونه حملهای بوده و تصویری منفور از آن به نمایش درآمده است.
اما شاید بد نباشد که در اینجا اشارهای به سینمای داخلی خودمان هم بکنیم و این پرسش را از فیلمسازان و مسئولان فرهنگی داشته باشیم که آیا سکوت در برابر چنین هجمههایی جواب قانعکنندهای است؟ شاید باید مسئولان را بیش از فیلمسازان مورد خطاب این پرسش قرار داد زیرا تجربه نشان داده که بسیاری از فیلمسازان برای ساخت و نمایش آثار دینی و ملی خود با موانعی روبهرو شدند و همین آنها را دلسرد کرده است. اکنون این سؤال را از مسئولان میپرسیم که شما چه امکانی برای فیلمسازان خود در بهتصویرکشیدن ایرانی خلاف آنچه در هالیوود معرفی میشود، فراهم کردهاید؟
نظر شما