قدس آنلاین- طی سالهای اخیر با رشد طلاق در زوجهای سالمند روبه رو هستیم؛ چنان که براساس آمارهای ارائه شده از سوی سازمان ثبت احوال، سال گذشته از ۱۸۱ هزار و ۴۹ مورد طلاق به ثبت رسیده که ۶۸۷۲ طلاق را مردان بالای ۶۰ سال و ۲۰۶۹ مورد را نیز زنان ۶۰ سال به بالا تشکیل میدادند.
*خداحافظ همدلی
زن به دادگاه آمده بود تا قید چهل سال زندگی مشترک را با مرد بزند. این گونه قرار بود دفتر یک زندگی شیرین که با لباس سفید و ثبت مهریه ۲۰۰ هزار تومانی پی ریزی شده بود، حال با موهایی سفید و روحی فرسوده بسته شود، اما چرا این ازدواجها به این وضعیت ختم میشوند؟
دکتر امان الله قرائی مقدم، آسیب شناس اجتماعی در این باره میگوید:در ازدواجها ما با سه دوره گرایش به طلاق روبه رو هستیم؛ نخست سالهای اولیه زندگی مشترک، سپس حدود۴۰ سالگی و سرانجام دوران سالمندی که فرزندان سر و سامان میگیرند. البته در هر دوره شرایط طلاق و طرف متقاضی آن نیز متفاوت است. چنان که در حدود ۴۰ سالگی این زنان هستند که رغبت بیشتری به طلاق از خود نشان میدهند.
وی ادامه میدهد: دلایل گوناگونی در بروز طلاق در سالمندی مؤثر است، چنان که در میانسالی بنابر ناکامی هایی که در زندگی مشترک دیده میشود، زوجین به دنبال طلاق هستند. البته چنانچه زنان فاصله سنی بیشتری با مرد داشته یا همسر چندم محسوب شوند، در این دوره زنها بیشتر به طلاق میاندیشند. همچنین اگر مردان در این سنین شرایط اقتصادی مطلوبی داشته باشند، به ازدواج مجدد حتی به بهای فروپاشی زندگی خود میاندیشند.
دکتر علی اصغر کیهاننیا، وکیل پایه یک دادگستری نیز در این باره میگوید: علتهای مرئی و نامرئی در بروز طلاق در زوجهای میانسال مؤثر است. چنان که از دلایل این امر میتوان به رنجیدگیهای پنهان مانده زوجین اشاره کرد که با گذشت سالها حل نشده است. بدین ترتیب به دردی مزمن تبدیل شده که با فراهم شدن فرصتی، حال خودنمایی میکند.
*چشم و همچشمی جهانیان برای جدایی
بنا بر شواهد، امروزه در جامعه جهانی شاهد رشد چشمگیر طلاق در سالمندان هستیم. چنان که طی یک دهه گذشته، آمار طلاق در سالمندان فرانسوی دو برابر شده است. همچنین بنابر گزارش انستیتو وکلای ایتالیا، براساس پروندههای موجود، درصد زوجهای متقاضی طلاق بیش از ۶۵ ساله در پنج سال اخیر از ۱۳ درصد به ۲۰ درصد افزایش یافته است.
دکتر قرائی مقدم در این باره خاطرنشان میکند: هم اکنون فردیت در جوامع بشری بیشتر مشهود است و افراد ترجیح میدهند به قیمت تنها زیستن به منافع فردی خود دست یابند. از این رو، به دنبال انتشار تشکیل وزارت تنهایی در انگلیس؛ به سیاستگذاران جامعه توصیه میکنم ما نیز با وجود مشکلات متعدد همانند افزایش گرایش به تجرد در جامعه، به این مقوله جدیتر باید توجه کنیم.
دکتر پروین ناظمی، روانشناس نیز میگوید: بر اساس تحولات حاصل شده در جهان که خانوادههای ما نیز بی تأثیر از آن نیستند، افراد تمایل چندانی به پذیرش هرگونه شرایط مسئولیتی ندارند. از این رو تا شرایط به کام آنها نباشد، به سادگی قید زندگی خانوادگی را زده و به تنها زیستن پناه میبرند. از این رو امروزه بسیار از افراد در مراکز مشاوره میشنویم که طلاق میگیرم راحت میشوم، مگر یک نفر چه نیازهایی دارد؟
*ردپای چالشهای فرهنگی
گرچه میتوان در بروز طلاق در زوجهای جوان عوامل اقتصادی را تعیین کننده دانست، اما در طلاقهای سنین سالمندی این عوامل فرهنگی هستند که چشمگیرتر خود نمایی میکنند.
دکتر کیهان نیا، پژوهشگر حوزه خانواده با تأیید این مسئله اظهار میکند: مردان ایرانی بر همین اساس به دنبال تنوع طلبی و طراوت طلبی هستند، از این رو خود را مجاز میدانند در طول زندگی مشترک روابط موازی دیگر را نیز تجربه کنند. از این رو، به دنبال همین رویه در دوره سالمندی شاهد بروز طلاق در خانوادهها هستیم. همچنین در حال حاضر از دلایل رشد طلاق در زوجهای سالمند افزایش جمعیت نوکیسه و نو خاسته است. چنان که مردان نوکیسه خود را محق میدانند با تغییر وضعیت اقتصادی، همسری مناسب و درخور شأن خود داشته باشند. البته در این قضیه، مصرفی شدن برخی زنان نیز نقش داشته است، چنان که این گروه ترجیح میدهند به صورت مختلف رابطهای فرازناشویی با مردان متأهل داشته باشند. همچنین از آنجا که به طور کلی قبح طلاق در جامعه ما ریخته است، دیگر زوجین محدودیتی برای این موضوع در خود حس نمیکنند و از بروز آن ناخشنود نیستند. نکته دیگر اینکه با افزایش میزان تحصیلات، رشد توانمندیها و ادراک طرفین انتظارات همسران از یکدیگر نیز تغییر کرده است. چنان که حال زنی که جایگاه علمی و شغلی دارد، مانند نسلهای گذشته نسبت به هر وضعیت و شرایطی تمکین نمیکند و این قضیه سبب جدایی میشود.
وی همچنین میافزاید: گرچه بنا برباورهای فرهنگی و اجتماعی ما، ازدواج برای پیری و کوری خوب است، اما به دلیل بروز اختلافاتی با ریشه اقتصادی نیز طلاق هایی رخ میدهد. چنان که زنها انتظار دارند با گذشت چنددهه زندگی مشترک و تمول مرد، حال بخشی از اموال مرد به عنوان پشتوانه وی در نظر گرفته شود و چنانچه به این نیت نرسند، به جدایی میاندیشند.
دکتر ناظمی نیز معتقد است: درجامعه ما دیدگاه هایی تغییر کرده، اما نه به تناسب شرایط چنان که شرایط همانند گذشته است. در صورتی که بدون تحول در وضعیت خود نمیتوان انتظار تغییر مؤثری داشت. از همین رو، وقتی افراد نمیتوانند نگرش خود را با شرایط تطبیق دهند، دستخوش تعارض میشوند.
وی تصریح میکند:گرچه من مخالف بهره مندی از فناوریهای جدید نیستم، اما از آنجا که ما همیشه در برابر ورود ابزار و تجهیزات برنامه ریزی روشن و کارآمدی نداریم، ورود فضای مجازی به زندگیها نیز سبب شده بنیان خانواده رو به سستی برود. در این زمینه میتوان به اظهارنظرهای بی پایه، انگ زدن و برچسب زدنهای جنسیتی اشاره کرد که سبب بی اعتمادی زوجین به هم میشود.
این مشاور خانواده با تأکید بر ضعف در اخلاقیات در جامعه و روابط همسری میگوید: الگوهایی که درجامعه و به اشکال گوناگون از همسران مطلوب ارائه میشود الگوهایی واقعی نیستند. از این رو شاهد مقایسههای کذایی همسران با الگوهای کلیشهای و غیر واقعی هستیم. این درحالی است که شرایط جامعه نیز به گونهای نیست که زوجها به دنبال رفع مشکلات و کاهش سوء تفاهم در روابط خود باشند، حال آنکه در جوامع غربی که پیش از این پرچمدار رشد طلاق بودند، امروزه بر اجرای راهکارهایی برای پایداری زندگی مشترک تأکید میشود.
*انفجار هولناک طلاق
بنابر آنچه گفته شد، این پرسش مطرح میشود که آیا طلاق در سالمندی همانند دوران جوانی برای خانواده آسیب زا خواهد بود؟
دکتر ناظمی با اشاره به پیامدهای انکارناپذیر طلاق بر زندگی زوجهای سالمند و فرزندان آنها میگوید: بنابر ریشههای فرهنگی، وقتی مردی محق و مجاز است که با وجود چندین دهه فاصله سنی با زنی جوان ازدواج کند، به طور حتم وقتی طلاقی رخ میدهد باز هم این زن است که ناگزیر باید فشارها و دشواریهای افزونتری را تجربه کند. البته اگر زنها به حدی از توانمندی رسیده باشند که با هوشمندی بدانند چرا جدا میشوند و قرار است پس از جدایی چه کنند، شاید این آسیبها کمتر باشد، اما اغلب زنها چنین شرایطی ندارند.
دکتر قرائی مقدم، آسیب شناس اجتماعی نیز تأکید میکند: طلاق در هر دورهای بر خانواده و همسران آثار فرسایشی و تخریبی دارد، حتی افرادی که برای طلاق جدی هستند از آسیبها بی نصیب نخواهند بود. به نظرم فروپاشی هریک خانواده چنان آثار مخربی بر جامعه دارد که گویی انفجار عظیمی واقع شده و پیامدهای آن گریبان حجم بسیاری از افراد جامعه را میگیرد، زیرا خانواده ستون جامعه محسوب میشود، بنابراین نمیتوان آثار آن را تنها بر زندگی دو فرد خلاصه کرد.
نظر شما