تحولات منطقه

۵ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۷
کد خبر: ۵۹۰۱۴۰

در هر دوره از تاریخ ایران یک یا دو طبقه خاص نازپرورده متنعم، مورد علاقه دولت‌ها بوده‌اند که چون به امتیازات زیادی دست یافته و صاحب ثروت و مکنت و املاک فراوان شده و دیگران رنج کشیده و آنان خورده‌اند، مورد غبطه و حسرت و کینه سایر طبقات قرار گرفته‌اند.

نومن کلاچر؛ طبقه ویژه!
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

قدس آنلاین-در هر دوره از تاریخ ایران یک یا دو طبقه خاص نازپرورده متنعم، مورد علاقه دولت‌ها بوده‌اند که چون به امتیازات زیادی دست یافته و صاحب ثروت و مکنت و املاک فراوان شده و دیگران رنج کشیده و آنان خورده‌اند، مورد غبطه و حسرت و کینه سایر طبقات قرار گرفته‌اند.

مثلاً در دوران ساسانیان هفت خانواده بزرگ چهار خاندان پارسی ساسانی به خانواده پارتی اشکانی تمام امور کشور در دستشان بوده و رعایای فراوان داشته به اضافه طبقات اشراف و اعیان و صاحبان مشاغل مهم کشوری و نگهبانان آتش و آتشکده‌ها که بیشتر املاک در دست ایشان بودند. دبیران یا کارکنان دولت، ارتشیاران، یعنی نظامیان بلند پایه بر طبقات زحمتکش مانند هوتخشان؛ یعنی صنعتگران و پیشه وران و تولید کنندگان شهری و واسترپوشان (کشاورزان) فرمان می‌رانده‌اند و آن دو طبقه زیرین هم کار می‌کرده‌اند و هم استثمار می‌شده‌اند و هم به جای آن پنج طبقه مالیات می‌داده‌اند. بار تمام تولید مصنوعات و نیز تولید آذوقه با آنان بوده و به تمام معنی طبقات مستضعف بوده‌اند. آن‌ها حق سواد خواندن و نوشتن نداشتند، وقتی به سربازی هم احضار می‌شدند، فقط پیاده نظام از صفوف ایشان تشکیل می‌شد و حق ورود به سواره نظام و نیل به درجات افسری را نداشته‌اند.

چند بار جنبش‌هایی در شمایل این طبقه بندی ظالمان اجتماعی انجام شد که طرفداران آن‌ها در زمان انوشیروان قتل عام شدند و عده‌ای به کشورهای دیگر مهاجرت کردند. عده‌ای به عربستان رفتند و به طوری که تحقیق شده، عده زیادی از کسانی که به پیامبر خدا(ص) ایمان آوردند از ایرانیان بودند که در صدر آن‌ها همان سلمان فارسی است. می‌دانید که اسلام در ایران با مقاومت رو به‌رو شد؛ آن هم نه از سوی مردم، بلکه بیشتر از سوی بزرگان و اسپهبدان و زمینداران.

 برای مردم که بارها حکومت، حقوق آنان را نقض کرده، حتی برای میوه‌های سردرختی آن‌ها مالیات وضع کرده بود و شخصی از طبقات پایین حق رفتن به طبقات بالا و حتی سوادآموزی را نداشت و دولت از همه مردم گزیت (همان جزیه) یا سرانه می‌گرفت. پایداری در برابر آیینی که پیامبر آن مساوات و برادری را تبلیغ می‌کرد، مفهومی نداشت. من نام عده زیادی از ایرانیان را که جزو اطرافیان پیامبر(ص) بودند و از جمله عده‌ای از نظامیان پادگان ایرانی مستقر در یمن را به دست آورده‌ام که بیشتر این ایرانیان کسانی بودند که از تغییر اوضاع و برقراری عدالت در ایران مأیوس بودند.

در تمام ادوار تاریخ ایران این طبقات عزیز کرده بوده‌اند که اعمال آنان مایه نارضایتی مردم شده و کار به جاهای باریک انجامیده است. حتی یورش سهمگین مغول به ایران به علت کارهای عجیب و غریب این نوخاستگان بوده است. مرحوم عبید زاکانی کتابی دارد به نام «اخلاق الاشراف».این کتاب خیلی شباهت دارد به کتاب «دکامرون» اثر «بوکاچیو» نویسنده ایتالیایی اوایل قرون جدید که مردم ایتالیا را نقد کرده است.

در دوران صفویه از طایفه قزلباش روملو، شاملو، استاجلو، تکه لو- ورساق، صوفیه قراباغ، افشار، قاجار، ورساق عزیز کرده بودند و مردم را استثمار می‌کردند و آزارشان می‌دادند و حتی حمزه میرزا پسر شاه محمد صفوی و نیز خیرالنساء خانم از سادات مرعشی مادر شاه عباس را کشتند که شاه عباس روزی دستور سرکوب آنان را داد و رؤسایشان را کشت و از شرشان راحت شد و سپاه جدید شاهسون و غلامان را تشکیل داد و توپخانه و اسلحه گرم را در ایران رواج داد؛ زیرا آنان آن قدر خودپسند و مغرور بودند که اسلحه آتشین توپخانه را نمی‌پسندیدند و در جنگ‌های عثمانی با ایران که ترک‌ها بی محابا از توپخانه و شمخال و تفنگ استفاده می‌کردند، هزاران ایرانی را می‌کشتند، این آقایان تفنگ و شمخال (تفنگی سنگین که روی سه پایه نصب می‌شد) و توپ را نجس و خارجی می‌دانستند.

در زمان افشاریه اتکای نادرشاه به افشارها بود. کریم خان زند هم مردی مهربان و سلیم و مردم دوست و نپوتیست بود. نپوتیست یعنی فامیل باز. یعنی برادران متعدد و پسرعموها و فامیل‌های خود را به مناصب مهم می‌گماشت، اما وقتی او در سال ۱۱۹۳ه. ق بر اثر بیماری مُرد، همان برادرها، پسرعموها، خویشاوندان، پسرش ابوالفتح خان را از تخت سلطنت به زیر کشانده، کور کردند و همه به جان هم افتادند و ۱۷ سال چنان مردم را به آشوب کشاندند که خواجه آغامحمدخان قاجار سرانجام ریشه دولت زندیه را کند و لطفعلی خان زند پسر جعفرخان را به دست خود کشت.

قاجاریان نیز قوم و خویش پرست بودند، تمام چهار ایالت بزرگ ایران و ۴۵ ولایت در انحصار آنان بود.

پهلوی‌ها که زمام امور را در دست گرفتند، قزاق‌های قزاقخانه که ۱۵۰۰ تا حداکثر ۱۸۰۰ نفرشان در کودتای مانند آب خوردن سوم حوت ۱۲۹۹ شرکت کرده بودند، املاک وسیعی را از آن خود کردند. مناصب و مقامات را بین خود پخش کردند و من سال‌های آخر سلطنت محمدرضا شاه را به یاد دارم و خوانده‌ام که تمام امتیاز تأسیس قمارخانه‌ها را به عده‌ای از افسران ناخوشنام داده بودند که قمارهای کلان در آن جا می‌شد. زمین‌های پهناوری در مازندران و گرگان به نظامیان که شاه آنان را چاکران خود می‌دانست، بخشیده و تیمسار سرلشکر بازنشسته منصور مزین که نسبتی هم به خاندان پهلوی داشت در سراسر گرگان و مازندران به نام نماینده مخصوص و تام الاختیار شاهنشاه پدر مردم را می‌سوزاند و آه مردم را به آسمان برده بود.

در نظام جمهوری اسلامی طبقات ویژه طبعاً نباید مفهوم و معنی داشته باشد، اما باز هم عده‌ای هستند که توقع دارند مرتباً در لحاف پر قو خوابیده و مملکت و دولت آن‌ها را باد بزند.

آنان خواهان امتیازات ویژه‌ای هستند. می‌خواهند حقوق کلان و بدون کار و خدمت دریافت کنند. از صبح تا شام پیشنهادها و حرف‌های غیر منطقی و غیر ضروری شان به اجرا درآید. خانواده‌ها و بستگانشان به مصادر مهم برسند و نمایندگان مجلس از میان خویشاوندان حضرات انتخاب شوند. در تمام امور تخصصی وارد شوند، بدون آنکه معرفت آن را داشته باشند. این گروه بودجه‌های کلان خیره کننده طلب می‌کنند و متأسفانه مطالعات اجتماعی و بین‌المللی نمی‌کنند و از اوضاع جهان بی‌خبرند.

بهتر است طبقه ویژه گان امروز مشکلات سیاسی و بین المللی و اقتصادی کشور را درک کرده تا حدودی از توقعات زیاده از حد خود بکاهند و با مشکلات و مصایب مردم همدردی کنند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.