تحولات لبنان و فلسطین

۲۷ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۶
کد خبر: 593435

وضعیت تاکسیرانی در تهران به شهادت مناظری که هر روز در خیابان‌ها می‌بینم و خود من به دلیل اینکه چند سالی است از اتومبیلرانی دست کشیده‌ام و از تاکسی آژانس استفاده می‌کنم، شاهد عینی هزاران مسافر کنار خیابان مانده و استغاثه کن برای سوار شدن به تاکسی هستم که به سال‌های دهه اول قرن بیستم و نیز به سال‌های دهه ۱۳۲۵ تا ۳۵ ه.ش شباهت دارد.

قدس آنلاین-وضعیت تاکسیرانی در تهران به شهادت مناظری که هر روز در خیابان‌ها می‌بینم و خود من به دلیل اینکه چند سالی است از اتومبیلرانی دست کشیده‌ام و از تاکسی آژانس استفاده می‌کنم، شاهد عینی هزاران مسافر کنار خیابان مانده و استغاثه کن برای سوار شدن به تاکسی هستم که به سال‌های دهه اول قرن بیستم و نیز به سال‌های دهه ۱۳۲۵ تا ۳۵ ه. ش شباهت دارد. تاکسی‌ها نه می‌توانند از تاکسیمتری که ۴۰، ۵۰ هزار تومان به زور آن‌ها را به تاکسیرانان تحمیل کرده‌اند، استفاده کنند و نه پول خُرد برای پس دادن مابقی کرایه مسافر دارند. بیشتر تاکسی‌ها جز خطی‌ها دربستی کار می‌کنند و بعضی که چند مسافر با هم سوار می‌کنند، با مسافران کنار می‌آیند.

وضعیت تاکسیرانی در تهران هیچ شباهتی به کشورهای دیگر ندارد. تاکسیرانی در ترکیه به مراتب در نظم تردد، مرتب‌تر از تهران است. در مانیل پایتخت فیلیپین ۴۱ سال پیش شاهد بودند صدا زدن تاکسی را آلودگی صوتی می‌انگاشتند و برای تاکسی گرفتن، هیس، هیس می‌گفتند و تاکسی می‌ایستاد و تاکسی متر را به حرکت درمی‌آورد. شنیدم در هند و پاکستان و بنگلادش تاکسیرانی مانند تهران است والا این وضعیتی که تاکسی‌های تهران دارند، در هیچ شهر پیشرفته دنیا نیست.

حالا صحبت از پرداخت الکترونیک کرایه تاکسی است. نمی‌دانم کدام شیرپاک خورده‌ای این خواب را دیده است که سودی عاید مؤسسات یا شرکت‌های الکترونیکی کند. در کشورهایی که بسیاری از مردمانش با کارهای الکترونیکی آشنایی ندارند، گویا تنها مشکل موجود درگیر کردن راننده‌ها با محاسبات الکترونیکی است. در روزنامه جام جم خواندم انحصار پرداخت الکترونیکی را به یک شرکت خاص داده‌اند.

گویا نشسته‌اند و حساب کرده‌اند حدود ۸۰ هزار تاکسی در شهر مشغول کردند و روزانه ۱۸ میلیون سفر در این شهر انجام می‌شود، ۴ میلیون سفر به تاکسی‌های تهران تعلق دارند. نشسته‌اند و حساب کرده‌اند در این گردش میلیاردی اول در شهر تهران چرا فلان شرکت که به فلان نورچشمی تعلق دارد حق و حسابی گیر عده‌ای نیاید.

من چند سال پیش در شرکتی کار می‌کردم که بخشی از آن به واردات خودرو می‌پرداخت. مردی ژولیده و ژنده پوش با چهره زردک که زار می‌زد اهل مواد است، به آنجا می‌آمد و بیهوده، بیکار، معطل و سرگردان می‌نشست، دلم می‌سوخت که این طرف چرا این راه به این دوری را می‌پیماید و به شرکت آمده و به کناری می‌رود و روی صندلی می‌لمد. نه کاری بلد بود، نه چیزی می‌نوشت، فقط چای می‌خورد و سیگار می‌کشید و گاهی تلفن حرف می‌زد.

سال‌ها گذشت. یکی از بستگان که مهندس جوانی بود و شرکتی راه اندازی کرده بود، از من درخواست کرد سفارش کنم یک دستگاه اتومبیل خارجی وارداتی را به او بفروشند. با آن شرکت که سال‌ها بود در آنجا کار نمی‌کردم تماس گرفتم. گفتند اتومبیل وارداتی بنا به دلایلی وارد نمی‌شود و اگر سهمیه بدهند سال آینده، اما بیایید اینجا به مهندس قحطران قحطرانی مراجعه کنید. به آن شرکت سوت و کور سابق رفتم. دیدم ساختمانی را کوبیده و هفت طبقه ساخته‌اند. سراغ مهندس قحطران قحطرانی را گرفتم و گفتم که فلانی مرا توصیه کرده است. مرا به دفتر شیک و مجللی مانند دفتر مدیر مدیرعامل کروپ و زیمنس بردند، دو خانم منشی مد بالا آنجا نشسته بودند و مرتب تلفن‌ها را به عالیجناب مهندس قحطرانی وصل می‌کردند.

جالب اینکه خانم بزرگ‌تر و گنده‌تر می‌گفت: قربان، تلفن را اجالتاً به گوش مبارک نزدیک فرمایید. سرانجام نوبت شرفیابی بنده و مهندس فامیلم شد. تا در را باز کردم ماتم برد همان آدم مفنگی و موادی سابق بود که حالا کت انگلیسی و شلوار ایتالیایی به تن کرده و کراوات سرلکا به گردن بسته با همان فین فین مخصوص افراد اهل دود، پشت میز مجللی با سه رایانه نشسته و چهار تلفن روی میزش گذاشته بود.

مرا شناخت و خیلی خوش و بش کرد و تحویلم گرفت. موضوع نیاز مهندس خویشاوندم به اتومبیل خارجی را با مهندس خودساخته قحطرانی که خیلی لات وار و عامیانه صحبت می‌کرد و مرتب می‌گفت: «آقام که شما باشی واستون بگم»، در میان گذاشتم. گوشی تلفن را برداشت و به چند جا زنگ زد و گفت خودروهای وارداتی که کلاً تموم شده، اما چند نفر خریدار هستند که حاضرند اتومبیل‌ها شونو برفوشن ولی چند میلیون بیشتر باید بهشون پردخت بشه، قبوله؟

خویشاوند ما قبول کرد و ۲، ۳ میلیون اضافی پرداخت کرد و فردا نه پس فردا اتومبیلش را تحویلش دادند. بعداً تحقیق کردم معلوم شد این جناب قحطرانی از اول کارش این بوده، ماشین‌ها که وارد می‌شود، چند تایی را به صورت سند پیش خرید قبلی می‌زنند به نام این آقا و بستگانش و مشتری که می‌آید او را حواله به این شرکت دلالی می‌کنند. کمابیش همه شرکت‌های وارداتی کارشان این است. اخیراً شنیدم و خواندم اتومبیل مینی انگلیسی که در سال ۱۹۷۶ که در لندن بودم، ماشین پانکی‌ها و کلیپی‌ها و فقرا بود، وارد کرده‌اند. این اتومبیل ارزان را ۲۸۰ تا ۴۸۰ میلیون تومان قیمت زده‌اند. دیدم آگهی فروش اتومبیل آزرای کره‌ای را زده‌اند ۱۵۰ میلیون تومان پیش قسط مطالبه می‌کنند. در این بازار و مافیای خصولتی که مردم مورد چپاول قرار می‌گیرند و اگر بخواهند زنده بمانند باید خودروی خارجی بخرند، حالا آمده‌اند راننده تاکسی که شب باید نان به خانه ببرد را مشمول پرداخت الکترونیکی می‌کنند که شرکتی خودمانی به آب و نانی برسد. من به بیشتر شهرهای دنیا سفر کرده‌ام، اما هیچ جا ندیده‌ام کرایه تاکسی را الکترونیکی بگیرند. سوارت می‌کند به مقصدی می‌رساند و کرایه‌اش را می‌گیرند. والسلام. همه این بازی‌ها نان رسانی به عزیزان است.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.