آیا ماهیها عاشق میشوند؟ نمیدانیم!
اگر عاشق شوند، عاشقِ که میشوند؟ عاشق یک ماهی دیگر با عاشق دریا؟ باز هم نمیدانیم!
و شعر درست انگشت میگذارد روی چیزهایی که نمیدانیم یا میدانیم و خود را به ندانستن میزنیم. (این همان تجاهل العارف خودمان نیست؟) در واقع تظاهر به نادانی تنها تکنیکی از سوی شاعر نیست بلکه مخاطب هم تجاهل العارف را اجرا میکند پس در واقع خواننده هم در خوانش و حتی تکمیل فرآیند سرایش شعر شرکت میکند.
«محسن حسینخانی» از عدم شناخت آدمها از احساسات و عواطف ماهیها(!) کمال استفاده را میبرد و شعرش را سامان میبخشد. اول راوی را طی تشبیه مضمر به یک ماهی عاشق پیشه تشبیه میکند و از زبان همان ماهی حرف میزند(صنعت تشخیص)، دوم معشوق را در آن واحد به دو چیز متفاوت تشبیه میکند: هم به دریا و هم به یک ماهی دیگر. نکته اینجاست که او هر دو تشبیه را همزمان جا میاندازد. به گمان نگارنده، شاعر این کار را با کارکرد ایهامی «عمیق» انجام میدهد. عمق دوست داشتن یک ماهی دیگر و عمق دریا!
«محسن حسینخانی» عشقی عمیق اما ممنوعه را در شعر کوتاه خود به خوبی ترسیم کرده و به نمایش گذاشته است.
*تنها مرگ زندگی میکند/ محسن حسینخانی/ فصل پنجم/ ۱۳۹۶/ صفحه ۲۸.
نظر شما