علیرغم فعالیتهای پیگیرانه سه دهه گذشته رفتارهای مخاطره آمیز در سطح جهان دارای رشد تصاعدی بوده است. هزینه پزشکی و مراقبتی آن رو به افزایش است. حال آنکه پیشگیری، تنها راه مقابله تشخیص داده شده است.تغییر رفتارهای بهداشتی مردم مستلزم اطلاع و آگاهی آنهاست.به این انگیزه دلایل بروز این رفتارها با حسین چمحیدری روانشناس بالینی و رواندرمان گرتحلیلی به گفتوگو نشستهایم که میخوانید:
*رفتارهای پر خطر چیست و چه تبعاتی میتواند یک جامعه داشته باشد؟
**به مجموعهای از رفتارهای تکانشی و کنترل نشده و خارج از هنجار و فرهنگ و عرف یک جامعه است رفتار پر خطری میگوییم.در متن یک رفتار پر خطر آسیب رساندن به خود و دیگری است.بعضی از این رفتارهای پر خطر شکل سخت تری به خوددش میگیرد آنجایی که باعث خسارتهای جانبی میشود و باعث میشود که به دیگران لطمات جدی وارد بشود و یا حتی باعث میشود که عواطف انسانی یک جامعه هم تحت تاثیر قرار میگیرد مانند قتل هایی که روزانه از آنها مطلع میشویم و برای یک مدتی هم باعث موجی از نگرانی برای مردم ایجاد میکند.
*چه عواملی میتواند باعث شیوع این رفتارهای پر خطر شود؟
**ما میتوانیم افراد آسیب رسان را برای این موضوع به دو گروه تقسیم کنیم یکی افرادی که بیماری روانی دارند یا به اصطلاح سایکوتیک باشند و هنوز شناسایی نشدهاند و به مراجع تخصصی درمانی ارجاع نشدهاند و بالقوه مستعد آسیب رساندن به دیگران هستند و در کنار ما زندگی میکنند کسانی مثل دیگر کشی، خودکشی و...این آدمها خیلی وقتها شناسایی نمیشوند تا اینکه یک فاجعهای را بوجود بیاورند.که یک بخشی از این ماجرا بر میگردد به نظام سلامت ما که به واسطه مراجع مختلف باید این افراد شناسایی میشدند تا بشود پرسه درمان را با اینها طی کرد.
دسته دیگری از این افراد کسانی هستند که یک اختلال مشخص روانشناختی ندارند و مثل خیلی از افراد معمولی جامعه زندگی میکنند ولی به واسطه یکسری ویژگیها و بخشی که در محیطشان رخ میدهد یک رفتار تکانشی از خودشان نشان میدهند.خیلی از قاتلهای ما افراد معمولی بودهاند و زندگی معمولی داشتهاند ولی در جایی با یک خشمی که قابل کنترل نبوده دست به جنایت زدهاند.
اگر این شق دوم را بخش عمدهای از جامعه به حساب بیاوریم خیلی از ادمها مستعد این هستند که در یک واکنش لحظهای و تکانشی خشم خودشان را بروز میدهند و باعث آسیب رساندن به خودشان و دیگری میشوند.
خیلی ازاین اتفاقات به خشمهای درونی که فهمیده، ابراز نشده و درمان نشده است برمی گردد و در یک لحظه به فشار غیر قابل کنترلی میرسد و منفجر میشود.بنابراین ما باید یک مدریت هیجاناتی را در همه افراد نیاز داریم.
*روابط اجتماعی چه تاثیری میتواند در بروز رفتارهای پر خطر اجتماعی داشته باشد؟و این رفتارهای پر خطر چقدر الزاما تحت تاثیر طبقه اجتماعی افراد ایجاد میشود؟
**خیلی واقع خیلی از این رفتارهای سوء استفاده گرانه و آسیسب رسان لزوما به طبقات پایین اجتماعی به لحاظ اقتصادی و تحصیلاتی برنمی گردد و ممکن است در سطوح مختلف دیده شود. نمونهاش کسی که اختلاس میکند که ممکن است اتفاقا انسان تحصیل کردهای هم باشد با این رفتارش به کسی آسیب میرساند.
در حالیکه خیلی از این مسائل به باورهای بنیادین افراد بر میگردد که به واسطه تربیت در خانواده شکل گرفته است.به این معنی که برای خیلی از افرادی که اتفاقا تحصیل کرده هستند و موقعیت خوب اجتماعی هم دارند تعریف درستی از جامعه و ادمهای جامعه انجام نشده است.این افراد انسانهای اطرافشان را رقیب میداند و از آنها میترسد.این ادم در پس ظاهر اراسته و اجتماعیاش پر از هیجانات مختلف است که من میگویم باورهای بنیادی در کودکی در او شکل گرفته است برای این ادم مردم غیر خودی هستند و غیر دوست داشتنی هستند.این ادم نسبت به دیگران خشمگین است و فکر میکند باید حقش را از آنها بگیرد.این مثل یک بذر در روان این ادم وجود دارد تا شرایط بیرونی برای بروزش ایجاد شود.
و این اتفاقات در روابط خودش را نشان میدهد یعنی به میزانی که افراد سرخوردگیهای اجتماعی از ناکامی در کار تا طرد شدن و...آن حسهای سرکوب شده بیشتر خودش را نشان میدهد.و با این حسهای منفی هم به دنبالش بوجود میآید و در ادامهاش رفتارهای خشمگین هم بروز میکند.
*این روزها رفتارهای خشن زیاد شده و استانه تحمل ادمها خیلی کم شده است.این خشمها از کجا بوجود آمدهاند ؟این مسائل چقدر به مسائل اجتماعی، اقتصادی این روزهای جامعه مرتبط است؟
**هسته خشم ناکامی است.وقتی افراد در محیطی که کار میکنند نتیجهای که منتظرش هستند را دریافت میکنند ناکام میشوند و این در فضای اقتصادی خیلی پر رنگ است وقتی کسی در مقابل انرژی که برای کاری میگذارد دستاورد متناسبی نداشته باشد این فرد احساس ناکامی میکند که در متنش تولید کننده خشم است.این را بگذارید در کنار دیگر اتفاقات اجتماعی که رخ میدهد.
و این خشم و تنفر گاهی در رابطههای خیلی معمولی رخ میدهد کسی که ناکامی اقتصادی دارد و نمیتواند کارش را به سامان برساند خشم خود را به منزل میآورد بخشی از خشم در مراودات عادی اجتماعی رخ میدهد و با یک بوق زدن ایجاد میشود.می بیند که فشار ناکامی مدام در حال تولید خشم است.
مساله دیگر این که ما هیچ فضایی برای تخلیه این خشمها نداریم در بخش از فرهنگ ما ابراز هیجانات جایگاه ندارد و در فرد میماند و در جایی رخ میدهد که تبعات بدی دارد.
*تغییر سبک زندگی چقدر در بروز این رفتارها یا جلوگیری از آنها میتواند موثر باشد؟
**خیلی زیاد.ما در ارتباط با کلان خانوادهها مثل مادربزرگ ها، داییها و...که فضای حمایتگرانهای را تجربه میکردیم را دیگر نداریم.خانوادههای ما این روزها یک گروه بزرگ حمایتگر ندارد.بخشی از این هیجات در قدیم با گفتوگو تخلیه میشد و فضای حمایتی برای فرد ایجاد آرامش میکرد.
این تغییر سبک زندگی این نگاه حکمایتگرانه که باعث شده کمتر این روزها احساس شود تنهاییمان را زیاد کرده است.تحقیقاتی که انجام شده نشان داده که مجموعه ارتباطاتی که همدلانه بوده به سلامت افراد کمک کرده است.این نوع سبک زندگی که الان وجود ندارد برای افراد امنیت روانی ایجاد میکند.که الان جایش را شبکههای اجتماعی گرفته است.
ما دیگر مثل قدیم زمان کمتری را با هم میگذرانیم و گفتوگوهای همدلانه کمتری را داریم.
*برای جلوگیری از این رفتارهای پر خطر چه توصیه هایی برای خانوادهها دارید؟
**بیاییم شکل و زمان گفتوگویمان را افزایش دهیم.وقت بیشتری را باهم بگذرانیم.باهم پیاده روی کنیم.تکلیف بچه را با هم انجام بدهیم.این قضیه بسیار کمک کننده است.فضای گفتوگوهایمان در خانواده و فضاهای دوستانمان خیلی محدود شده است.گفتگوها قالبا به صحبت کردن و تعریف مسائل روزانمان محدود شده است.این روزها کمتر از حسها، ارزوها و خواسته هایمان با هم صحبت میکنیم.و زمان گذراندن در فضای مجازی را کم کنیم.اینها شریکان عاطفی ما شدهاند.
مورد دیگر اگر در همین فضای گفتوگوها اگر احساسات بیان نشوند مثل توده در فرد باقی میمانند و در جایی در فرد بروز پیدا میکنند و زبانه میکشند.بچهها نیاز دارند از ترسها و غمهایمان بگویند.
نظر شما