«ناصر بوریطه» وزیر خارجه مراکش در گفتوگو با شبکه خبری الجزیره درباره دلایل قطع رابطه با ایران گفت: ما مستندات حمایت حزب الله از جبهه پولیسارو را به ایران ارائه کردیم، اما ایران پاسخی در این زمینه به ما نداده است. وی افزود: ما روابط خود با ایران را به دلایلی که به امنیت شهروندانمان مربوط میشود، قطع کردیم.
بوریطه در ادامه مدعی شد که دیپلماتهای ایران از جبهه پولیسارو حمایت کردند. وی افزود: ما مستنداتی دال بر حمایتهای نظامی حزب الله از جبهه پولیسارو در اختیار داریم.
این در حالیست که نه تنها حزب الله لبنان ادعاهای مراکش مبنی بر حمایت و آموزش جبهه پولیساریو توسط حزب الله را کاملاً و آن را ادعایی زیر فشار عربستان و آمریکا عنوان کرد، که جبهه پولیساریو هم در پی تصمیم مراکش برای قطع رابطه با ایران با ادعای کمک تهران به این جبهه، این اتهام را «ادعایی دروغین» خواند و اعلام کرد این جبهه با ایران همکاری ندارد.
«محمد حداد» سخنگوی جبهه پولیساریو اظهار داشت: رباط با چنین مانورها و فرصت طلبی های سیاسی می خواهد از مذاکره در مورد صحرا که سازمان ملل خواستار آن شده است شانه خالی کند.
مراکش پیش از این هم در سال ۱۳۸۷ با ادعای دخالت ایران در امور داخلی بحرین، و ادعای حمنایت ایران از گروههای شیعه در این کشور، همسو با عربستان سعودی روابط خود را با ایران قطع کرده بود. اما پس از یک دوره چند ساله سردی و قطع روابط، تماسهای سیاسی بین تهران ورباط از سال ۲۰۱۴ برقرار شد و روابط سیاسی دو کشور یک سال بعد با بازگشایی سفارتخانهها از سر گرفته شد.
در شرایط موجود اقدام غیر مترقبه مراکش در قطع روابط سیاسی خود و ادعای مطرح شده از سوی رباط سژالهای زیادی را در مورد ریشه این اتفاق و سرنخهایی که آنرا به راهبردهای ضد ایرانی عربستان سعودی متصل میکند، مطرح کرده است. به ویژه آنکه بجز چند کشور عربی که از این اتفاق استقبال کردند، اقدام مراکش با بی اعتنایی در سطح بینالمللی روبرو شد.
گروه سیاسی قدس در گفتوگو با مجید قنادباشی کارشناس و تحلیلگر مسائل جهان عرب به واکاوی این موضوع پرداخته است.
دولت مراکش اعلام کرد روابط سیاسی خود را با تهران قطع کرده است. درست زدن به این اقدام با ادعای حمایت تهران از جبهه پولیساریو شاید دورترین گمانهای بود که ممکن بود به ذهن برسد چرا که هیچ پیشزمینهای نداشت و کاملا دفعی و به یکباره رخ داد. تحلیل شما از این اتفاق چیست؟
در عالم دیپلماتیک قطع رابطه بدون مقدمه بین کشورها اقدامی غیر معمول است. اینکه بدون طی مراتب و تماسهای دیپلماتیک قطع رابطه به یکباره اعلام شود نشان دهنده تلاش دولت مراکش برای بهره برداری سیاسی از این اتفاق است. در غیر این صورت اگر هم آنها ادعایی در مورد آنچه گفتهاند داشتند میباید اول طی یک یادداشت اعتراضی مطرح و سپس تماسهای دیپلماتیک برای گفتوگو میان دو کشور برگزار میشد.
مرحله بعد فراخوان سفیر و سپس کاهش سطح روابط به سطح کاردار است و آخرین مرحله قطع روابط سیاسی.
اینکه بین کشورهای همسایه یا حتی کشورهای دور از هم اختلافات و ادعاهایی در مورد قومیتها مذاهب، گروههای سیاسی و امثالهم پیش آید امری معمول و با سابقه است، اما نوع و سطح اقدام دوات مراکش نشان میدهد این اتفاق اختلافی از نوع معمول و عادی نیست و عواملی در پشت صحنه به آن دامن زدهاند.
اولین گمانهای که در این زمینه به ذهن میرسد دلایل داخلی حکومت مراکش است. موضوع صحرا و جبهه پولساربو از دهه ۷۰ میلادی همواره برای حکومت پادشاهی مراکش دستاویزی برای ایجاد یک فضای دوگانه و دامن زدن به نوعی احساس تهدید داخلی از ناحیه استقلالطلبان صحرا بوده تا با دامن زدن به حس ملیگرایی، ایجاد جو امنیتی و منحرف کردن افکار عمومی از چالشهای درونی نظام حاکم قدرت خود را حفظ کند.
حکومت مراکش طی دههها با نارضایتی عمومی و چلشهای سیاسی ناشی از ایجاد جو خفقان و سرکوب و شمار بالای زندانیان سیاسی روبرو بوده و قشر فرهیخته و دانشگاهی و نسل جوان این کشور این وضعیت را نمیپذیرند و پادشاهی مراکش با دستاویزهای مختلف و ایجاد چالشهای تصنعی همواره به دنبال منحرف کردن افکار عمومی به مسائل بیرونی و البته ایجاد حساسیت و بدبینی در میان اهل سنت این کشور نسبت به گروههای شیعهو منطقه صحرا بوده است. بطور معمول هر چه به زمان انتخابات در مراکش نزدیک میشویم دولت پادشاهی این کشور به این ابزارها بیشتر برای جلب حنایت از حکومت متوسل میشود.
گمانه دوم در مورد این اتفاق تلاش حکومت رباط برای کسب حمایت خارجی و جلب رضایت پشتیبانان سیاسی خود است. رباط در این اتفاق به وضوح به دنبال جلب نظر و رضایت عربستان سعودی است که طی چند دهه گذشته یکی از حامیان مالی و سیاسی پادشاهی مراکش بوده است.
دو هفته پیش مراکش اعلام کرد که یک اسکادران از هواپیماهای جنگنده خود را که در اختیار ائتلاف عربستان قرار داده بود تا در جنگ یمن مشارکت داشته باشند به کشور باز میگرداند.
این اتفاق به دلیل فشار افکار عمومی در مراکش و اعتراض مردم این کشور به مداخله کشورشان در جنگ غیر منطقی علیه مردم یمن و قرار گرفتن در جبهه وهابیت بود. طبعاً این اتفاق باعث خشم عربستان سشعودی شد و مراکش نگران تبعات این خشم ریاض است. از اینرو میتوان اقدام این کشور در اعلام قطع روابط با ایران را در فضای یارگیری عربستان و جو سازی ریاض در سطح جهانی و منطقهای بر علیه ایران و اقدامی برای اعلام وفاداری، خوش خدمتی و جبران خروج نیروهای مراکش از ائتلاف عربستان بر علیه یمن تلقی کرد.
اینرا هم نباید از نظر دور داشت که با وجود عضئیت مراکش در سازمان همکاریهای اسلامی و کمیته قدس این سازمان، سرائیلیها رفت و آمد زیادی به این کشور دارندروابط رباط با تلآویو همواره مناقشه برانگیز بوده است. این در شرایطی است که دولت آمریکا در ماههای اخیر همسو با اسرائیل به دنبال یافتن دستاویزهایی برای فشار بر ایران در منطقه بوده است تا هم حضور ایران در منطقه را با چالش روبرو کند و هم توافق اتمی با ایران را به هم بزند. این اتفاق هم در کنار دیگر بهانهها تازهترین دستاویزی است که مغرب تقدیم عربستان و آمریکا کرد.
کشورهایی هم که در این ماجر از اقدام مراکش استقبال و حمایت کرده و هورا کشیدند هم همه متحدان عربستان یا کشورهایی بودند که نیازمند و وابسته کمکهای مالی عربستان هستند. اما دیدید کشور الجزایر که چنین وابستگی مالی به دلیل داشتن منابع نفتی ندارد به این اتفاق واکنش منفی نشان داد و ضمن فراخواند سفیر مراکش و اعتراض به او ادعای رباط را در مورد حمایت ایران از جبهه پولیساریو رد کرد.
دولت مراکش تا کنون هیچ سندی درباره ادعای خود نه به ایران و نه به سازمان ملل ارائه نداده است و کاملاً روشن است که با اهداف سیاسی جو سازی میکند.
اتهامی که وزیر خارجه و نخست وزیر مراکش مطرح کرده در چارچوب طرح عربستان سعودی در اجلاس سران کشورهای عربی در ریاض که در حضور دونالد ترامپ امضا شد قابل تحلیل است.
در بیانیه اجلاس ریاض قرار شد ۵۰ کشور عربی به رهبری محمد بن سلمان ولیعهد عربستان و با حمایت آمریکا برنامه فشار بر ۴ کشور یا گروه را در دستور کار قرار دهند که عبارتند از ایران، حزبالله لبنان، گروه اخوان المسلمین و داعش و از ان زمان عربستان تمام تمرکز خود را بر پرونده سازی علیه ایران در جهان عرب و کشورهای اسلامی گذاشته است.
طبیعی است که مغرب نگران کناره گرفتن از عربستان است. زیرا این کشور با وجود کشف منابع نفتی هنوز به جمع کشورهای صادر کننده نفت نپیوسته و وابستگی مالی زیادی به کمکهای عربستان دارد. وجه دیگر وابستگی مراکش به عربستان به تزلزل داخلی نظام سیاسی این کشور باز میگردد. نظام سیاسی مراکش پادشاهی و نظامی کاملاً بسته و سرکوبگر است، به همین دلیل همزاد پنداری و نزدیکی ذهنی زیادی به حکومت عربستان و دیگر پادشاهیهای عرب دارد.
ادعایی که مراکش در مورد حمایت ایران از جبهه پولیساریو و جریان استقلال طلب صحرا مطرح کرد، چندان باورپذیر و منطقی نبود. دیدیم که کسی هم در سطح بینالمللی بجز همان جبهه عربی به آن اعتنایی نکرد. چرا آنها به سمت این بهانه رفتند؟
این موضوع قابل تأمل است. باید کمی به ریشه و سابقه موضوع رجوع کنیم. تا ۱۹۷۵ یعنی ۴ سال قبل از انقلاب اسلامی ایران منطقه صحرا در اختیار و مستعمره اسپانیا بود. در آن سال وقتی اسپانیاییها از منطقه صحرا خارج شدند، مردم این منطقه خواهان استقلال شدند اما «ملک حسن» پادشاه وقت مراکش با این خواسته مخالفت کرد و مدعی شد منطقه صحرا متعلق به مراکش است. نزاعها و درگیریهای زیادی در آن زمان در مراکش بوجود آمد اما ملک حسن در نهایت با ترتیب داده یک راهپیمایی با مشارکت مردم مراکش منطقه صحرا را تصرف کرد.
مردم منطقه صحرا بارها از آن زمان تا کنون خواستار برگزاری یک همه پرسی برای استقلال شدهاند اما حکومت پادشاهی مراکش هیچ گاه زیر بار این همه پرسی نرفته و با سیاستها و ترفندهای مختلف منطقه صحرا را سرکوب کرده است.
از زمانی که اسپانیاییها از منطقه صحرا خارج شدند، تا اوسط دهه ۸۰ میلادی تقریبا تمامی کشورهای آفریقایی استقلال این منطقه را به رسمیت شناختند و این موضوع سبب شد تا مراکش از سازمان وحدت وقت آفریقا که بعدها به اتحادیه آفریقا بدل شد به نشانه اعتراض خارج شود و تا ۲ سال پیش هم به این اتحادیه باز نگردد.
در آن زمان این بیش از ۷۷ کشور دنیا که بیشتر آنها عضو جنبش عدم تعهد بودند هم استقلال صحرا را به رسمیت شناختد که جمهوری اسلامی ایران هم یکی از آنها بود. بنابراین حمایت ایران از منطقه صحرا به دهه ۶۰ شمسی باز میگردد.
اما از سال ۱۹۹۹ که موضوع استقلال طلبی صحرا و اختلاف نا با دولت مراکش به سازمان ملل متحد واگذار و قرار شد این مسئله از طریق مذاکرات سیاسی بین دو طرف زیر نظر سازمان ملل حل و فصل شود همه کشورهای جهان موضوع به رسمیت شناختن استقلال صحرا را معلق کردند و جمهوری اسلامی ایران هم از این فرآیند حمنایت کرد و از آن زمان به بعد از استقلال صحرا حمایتی نکرد. بنابر این ادعای اخیر حکومت مراکش هیچ توجیه و سندیتی ندارد.
با این وصف تنها زمینه طرح این ادعا مسائل و چالشهای داخلی دولت مراکش و هراس حکومت این کشور از شکلگیری جریانهای مخالف جدید داخلی و رهبران کاریزماتیک مخالفان و نیاز به خلق و القاء یک تهدید بیرونی برای تحریک احساسات ملی گرایانه و غلبه بر مخالفان خود است.
در سالهای اخیر دیدیم که در جهان عرب قذافی، بن علی و مبارک سرنگون شدند اما حکومت و پادشاه مراکش با ترفندهایی خود را حفظ کرد. آنها استاد مانور سیاسی هستند
اگر اینگونه است چرا وزیر خارجه مراکش به تراهن امد و با ظریف دیدار کرد؟
باید دید مذاکرات در چه وادی صورت گرفتهاست و آنها در تهران چه گفتهاند!.. احتمالاً وزیر خارجه مراکش شرط و شروطی مطرح کرده و یا کمکهایی مطالبه کرده است و یا پیامی را از سوی عربستان به تهران آورده که با پاسخ منفی روبرو شده است. وگر نه بیسابقه است که وزیر خارجه کشوری به پایتخت کشور دیگری برود و بعد از یک مذاکره کوتاه سفیرش را هم همراه خود ببرد و اینگونه غیر معمول قطع رابطه کند. حتماً آنها چیزی خواستهاند که اجابت نشده است.
به نظرتان چرا بجز چند کشور عربی که قابل انتظار و پیشبینی بود در سطح بینالمللی کسی به ادعای مراکش اعتنایی نکرد؟
بله! بجز چند کشور عربی مشخص که متحدان عربستان و اسرائیل هستند و بیانیهای که اتحادیه معلوم الحال عرب داد، کسی به این ماجرا اعتنایی نکرد.
طبیعی است کشورهای جهان بیاصلاع نیستند و ادعای مراکش را قبول نمیکنند. از سوی دیگر ما روابط راهبردی با مغرب نداشتیم و روابط ما با مراکش بواسطه توجه عام ما به کشورهای اسلامی و مسئله فلسطین بوده است. روابط ما با مراکش مثلاً با روابط میان ما و امارات قابل مقایسه نیست. سطح روابط تجاری ما با امارات به حدی است که اخلال در آن بر اقتصاد هر دو کشور اثر گذار است. از سوی دیگر رابطه ما با مراکش گرم نبود و مدت زمان کوتاهی بود که دوباره برقرار شده بود. به نفع مغرب بود که این رابطه را حفظ و تقویت کند چون ایران کشور قدرتمندی در منطقه و جهان اسلام است و دشمنی با ایران حمایت از جبهه ارتجاع تلقی میشود.
در سطح بینالمللی کسی برای اقدام مراکش اهمیت قائل نیست چون آنرا یک بازی و مانور سیاسی در جبهه عربستان میدانند. ضمن اینکه مراکش در عالم دیپلماتیک در زمینه قهر کردن سابقه زیادی دارد و سیاستمداران جهان انتظار شیوههای منطقی از مغرب ندارند.
نظر شما