تحولات منطقه

قدس آنلاین-سرورهادیان :اینجا یک کارگاه کوچک خیاطی است که چرخ همه چرخ هایش به همت زنی می گردد که هم پدراست و هم مادر.

آرزویم داشتن کارگاه بزرگ خیاطی برای زنان سرپرست خانوار است
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

به گزارش قدس انلاین «زهرا زارع مهرجردی» متولد ۱۳۵۲ درمشهد است. او یکی از کارآفرینان برترسال گذشته است که دربحث خود اشتغالی کمیته امداد امام (ره) توانست، موفق باشد.

مادر بودن سخت ترین دوست داشتن

اینجاخانه ای کوچک درمنطقه گلشهر مشهد است. کارگاه کوچک او همانند بیشترکارگاه های زنان سرپرست خانه طبقه پایین محل سکونت اجاره ای اوست.وارد که می شوم بیشترازهرچیزمرتب بودن این کارگاه کوچک  توجه ام را جلب می کند که با پارتیشن هایی شبیه یک کارگاه، کاملا مجزا شده است.کنارش که می نشینم برایم از تجربه زندگی سختی که تصور هیچ زن و مادری نیست، برایم می گوید و من می دانم مادر بودن بهترین و سخت ترین دوست داشتن های دنیاست.

ازخیاطی تا امروز

او می گوید : ۷ سال است سرپرستی دو دختر ۲۳ و ۲۱ ساله و پسر ۶ ساله ام با من است و من می دانستم باید برای آینده آن ها قوی باشم.این بانوی کارآفرین توضیح می دهد : در زندگی مشترک هم از ابتدا هزینه های زندگی با من بود. با دوخت پشتی کارم را شروع کردم ودرکنارش آرایشگری را هم شروع کردم. بعدها که سرپرست خانواده شدم درتولیدی ها ی مختلف با خطی ۱۰ تومان کارم را شروع کردم و به خاطر دارم، حقوق ماهانه من ۱۵۰ هزار تومان بیشترنمی شد و عملا امکان پرداخت اجاره خانه و هزینه های خودم و بچه هارا نمی توانستم با این درآمد تامین کنم.

تجربه هایی که پشتوانه شد

داستان تجربه های سخت درکارگاههای مختلف خیاطی، برای دیگران کارکردن، حتی روایتش حس، سختی را به من القا می کند و او توضیح می دهد : در کارگاه جدیدی مشغول به کار شدم اول دوخت های مستقیم را به من واگذار کردند، سردوزی و میان دوزی و کم کم یقه و جیب هم اضافه شد و با پشتکار طاقه پهن کردن پارچه و برش را هم تجربه کردم. بیاد دارم برای پهن کردن هرطاقه ۲ هزار و ۵۰۰ تومان می گرفتم و این برای من که درروز ۱۲ طاقه را انجام می دادم، اتفاق خوبی بود.

اومی افزاید : مدتی سرپرست کارگاه های مختلفی بودم اما دخترها بزرگ شدند وازدواج کردند و باید درآمدم بیشترمی شد. پیشنهاد به مسوول کارگاه دادم که سه چرخ به صورت امانی به من بدهد تا علاوه برکارصبح تا عصر در کارگاه بعد از آن شب ها هم بتوانم درخانه با دخترها کار کینم تا درآمدمان کفاف مخارج را بدهد.

گسترش کار با وام کمیته امداد

او تاکید می کند : حالا برای گسترش کارم نیاز به چرخ خیاطی داشتم تا برای خودمان سفارش قبول کنیم. برای شروع نیاز به وام داشتم و خوشبختانه با مراجعه به کمیته امداد توانستم دوبار، وام به مبلغ های ۲۰ و ۱۵ میلیون تومان بگیرم. البته برای این کارنیاز به گرفتن مجوز داشتم و مراحل آن طی شد. او در حال حاضر با ۱۱ چرخ و سایر وسایل، کارگاه خیاطی را در پایین خانه اجاره ای اش راه اندازی کرده است. درکارگاه کوچکش روزگار را به سر می برد و می افزاید :عمده کارمان تولید شلوارتریکواست که پارچه های برش خورده را صاحب کار به من تحویل می دهد و من آن ها را دوخته شده، تحویل می دهم. زیرا به دلیل عدم امکان مالی، من نمی توانم خودم پارچه رابخرم وهمچنین فضایی برای برش پارچه ها ندارم. بحث بازاریابی و فروش نیزخودش یکی دیگر از مسایل مهم است  از این رو فقط سفارش فعلا قبول می کنم.

نوسانات ارز وتعطیلی کارگاه ها

او در ادامه از نوسانات ارز و بازاری که به بخش های مختلف تولید به خصوص درزمینه تولید پوشاک صدمه واردشده است، اشاره می کند و می افزاید : متاسفانه بدلیل این گرانی همه ما که کارگاه های کوچکی داریم، دچارصدمه زیادی شدیم تا جایی که سفارش ها بسیارکم شده است و من درحال حاضراز بعد عید که فروش بازار راکد شد، به همان میزان سفارشات ما هم کم شده است و همه چرخ کارهای من مجبور شدند، بروند و درحال حاضر با دخترها وخواهرم مشغول به کار هستیم.

وی می افزاید :برای مثال نخی که تا دوماه پیش ۲ هزار و ۵۰۰ تومان می خریدم باید ۴ هزار و ۵۰۰ تومان بخرم واین نوسان درکارما بسیارسخت است و این درحالیست که بسیاری از کارگاه های کوچک تعطیل شدند.

ازاجرت دوخت کارها می پرسم و او توضیح می دهد : از ۹ هزار تومان تا ۱۳ هزار تومان براساس مدل آن دستمزد ها متغیراست.

درباره ساعت کارش نیزاظهارمی دارد :گاهی از ۷ صبح تا ۱۲ شب مدام کارمی کنیم. به هرحال من باید اقساط وام های که برای کارم و همچنین اقساط جهیزیه دختران و اجاره خانه وهزینه های تحصیل پسرم و سایرهزینه های زندگی را تامین کنم و این روزها به دلیل مشکلات بازاراین رکود مشکلات زیادی را برای همه ما وجود آورده است.

کارگاهی کنار گلخانه ای رو به مهر

از آرزوهایش و چشم اندازآینده که می پرسم، بلافاصله  نور امید را می توانم درچشمانش ببینم و می گوید :در آینده سوله بزرگی رادارم که بالای دفتر شیشه ای همه زنانی که سرپرست خانوارهستند و همسرآن ها به دلیل اعتیاد زندگی شان درآستانه فرو پاشی است، همه باهم مثل یک خانواده  کار می کنیم.کمی آن طرف تر گلخانه ای است که مردان آن ها درآن جا کار می کنند و همه ما برای ترک اعتیاد مردان این زنان که برای  زندگی شان تلاش می کنند، همراه می شویم تا بچه ها در کنار پدر و مادرشان بزرگ شوند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.