وی با بیان این نکته که فردوسی یکی از آشتیدهندگان اسلام و ایران و یکی از بسترهای پیوند فرهنگ و هویت ملی و هویت اسلامی است خاطرنشان کرد: این اثر مبارک را فردوسی در طول تاریخ برای تمام مردمی که به نام «ایرانی» در این گستره جغرافیاییــفرهنگی بزرگ و پهناور از حوالی پکن تا قیروان در مراکش میزیستهاند گذاشته. چرا که همه تحت تاثیر حکمت و اندیشه او بودهاند و هیچگاه در منظومه و افق کلام و نگاه او احساس نکردهاند که ایرانیاند و مسلمان نیستند و یا مسلمانند و ایرانی نیستند. نام مبارک فردوسی، تداعی و تجلی پیوند میان ایرانی بودن و مسلمان زیستن در سرتاسر این گستره وسیع فرهنگی و زبانی است.
رئیس فرهنگستان هنر با ذکر اینکه فردوسی، جامع و پیوند دهنده هویت ایرانی و اسلامی است یادآور شد: امروز برخی کسان که آنطرفاند از سر غرضورزی یا بغض، با گرایشهای ناسیونالیستی و با انتساب دروغ به فردوسی، دنبال اثبات چیزی هستند که بیپایه است. حکمت فردوسی، نظامی، ناصرخسرو، داراشکوه و... ثابت کرده که این شکاف و این گسست، غیر قابل تحقق است و این ستمی که بر فردوسی میرود نشان روشنی از عدم درک آنهاست.
وی با این مقدمه اعلام کرد: فرهنگستان هنر با درک این ضرورت حیاتی روزگار ما، بنیادی به نام «بنیاد فردوسی» تاسیس کرده که گستره وسیعی از کار بر روی این میراث بزرگ حکمت، هویت، معنا و ملیت ایرانی را پوشش میدهد. از کارهای میدانی که روی شاهنامه انجام شدهــهمین سند مکتوب که در دست ماستــو شاهنامههایی که از روی همین نسخه اصلی به عربی ترجمه شده و یا از همان نخست، عربی بوده مثل «شاهنامه ثعالبی» و شاهنامههای کردی تا جستجو در شیوه حماسهسراییها و اسطورهسازیهای ملل مختلفــاز هند تا یونان و حتی کشورهایی که کوچکترند و افسانهشناسی محدودتری دارند مثل ارامنه و اعرابــهمه موضوع پژوهشهای دامنهدار و گستردهای است که در این مجموعه در حال پیگیری است و بسیاری از آنها به نتیجه رسیده یا در آستانه رونمایی است.
این چهره نام آشنای ادب معاصر در ادامه اظهار داشت: یکی از محورهای این پروژه سراسری فرهنگستان در رویکرد به شاهنامه، تفکیک دو سطح و لایه آن است: شاهنامه خردسالان که روساخت و ظاهر حکایتها و اسطورهها و حماسههای شاهنامه و مبتنی بر عوالم خیال شاعرانه است، و دیگری شاهنامه سالخوردگان که ساحت ژرف ساخت اندیشه و حکمت باطنی این قصهها و اساطیر است و در افقی تفسیری و ورای صورت ظاهری باید دید و دریافت کرد. در این ساحت، نامگذاریها، قصه پردازیها و هر آنچه در شاهنامه میبینیم به تعبیر قرآن، همه «آیه» و «نشانه»اند و باید به دلالتهای معنایی و تاویلی آنها اندیشید مثل خود نام «رستم» که زنجیره اتصال همه داستانهای حماسی و اسطورهای این اثر جاوید است که اصلا چرا رستم؟ و آیا رستم حقیقتا یک انسان بوده است؟ این مرد که از آغاز تا انتهای شاهنامه، قصه، قصۀ اوست در یک فرد خاص منحصر و محدود میشود؟ یا نام او از ریشه «رستن» و متناظر با کلمه «رستنی» است؟ اینکه در زابلستان متولد میشود که روزگاری آبادترین منطقه این سرزمین بود و تمام غله مشرق زمین از آنجا تامین میشده است. اینکه از زال زر زاده میشود که چهرهاش سرخ است و مویش سپید که همان خورشید است.
وی با اشاره به اینکه بسیاری از واژهها و نامها در شاهنامه هست که اتفاق نظر در معنی آن نیست؛ به ریشهشناسی تاویلی نامهای شاهنامه از جمله تهمتن، تهمینه، اغریرث و گرسیوز، سودابه و رودابه، فریدون، دیو سپید و... از این منظر و بر اساس این خوانش نوین و مبتنی بر منطق درونی شاهنامه پرداخت؛ و در ادامه با بیان تاثیر فراوان فردوسی از قرآن در طرح و تبیین جهان شاهنامه گفت: شاهنامه بسیار از قرآن متاثر است. یکی همین داستان رستم و رستمانه زادن که زمین باید شکاف بردارد تا گیاه بروید و البته ما این دریافت و برداشت را بیشتر از آنکه مدیون استناد و ارجاع به منبعی باشیمــ چنانکه رفرنسزدگی عارضهای شایع در بخش فرهنگ و پژوهش ادبی آکادمیک در روزگار ماستــمرهون ارجاع به بافت و ساختار اندیشگی و جنس و جریان کلام و زبان و حکمت و هستیشناسی جاری در شاهنامه فردوسی هستیم و این تحقیق نیز به زودی نشر خواهد یافت و منتظر بازخورد و واکنش جامعه ادبی و اهل اندیشه و فرهنگ به آن خواهیم بود.
انجام مقدمات پروژه «قرآن هنریــهنر قرآنی»
معلم دامغانی آنگاه با نقد رویکردهای تفرقه گرایانه و واگرایانه به این میراث سترگ ملی و بشری یادآور شد: یک نکته دیگر، تفرقه سازیهایی است که سابقه هم دارد. نظیر اینکه این کتاب عجمی است و ضد عرب یا ایرانی است و ضد ترکی و... ترک و عجم و عرب همه همنوع و همنژادند و این قصهها را که دعوت به گسست و جدایی اقوام از یکدیگر است، دروغسازان با اهداف و اغراض مشخص ایجاد کردهاند. فردوسی حکیمی است که بر حکمت درونی کلمات و معنای باطنی اسمها احاطهای شگفت دارد و با بهره از خیال شاعرانه فوقالعاده و بیهمتایی که دارد، شاهنامه را «محور پیوند همه اقوام ایرانی و همه قومیتهای مشرق زمین با همه تنوع و گستردگی خود و با هر اسم و عنوان در تمام طول تاریخ» کرده است.
وی با تبیین محورهای کار فرهنگستان بر روی شاهنامه در چند بخش احیاء و نشر میراث تصویری و تجسمی خلق شده بر محور این حماسه جاوید در طول قرنها از اثر نفیس و بی مانند «شاهنامه شاه طهماسبی» تا تصویرسازیهای «میرزا علیقلی خوئی» و آثار متعدد دیگر، و نیز تحقیقات ادبی، اسطورهشناختی، مردمشناسانه و... در ارتباط با شاهنامه که بخشی از آن در انتشارات فرهنگستان هنر به چاپ رسیده است افزود: ما بخش عمدهای از این پژوهش وسیع و دامنهدار را در فرهنگستان به انجام رساندهایم و امروز این مجموعه میتواند با جرات از این موضع دفاع کند که فردوسی، «مسلمان» است و «ایرانی» و نه «ناسیونالیست دروغپرداز و تفرقه افکن و نژادپرست» و نه «افراطگرای مدعی مسلمانی». همانطور که روزی «ایران» را و «اسلام» را به هم وصل کرد و پیوند داد، امروز نباید نام و میراث بزرگ او مایه جدایی و تفکیک ایران و اسلام از یکدیگر شود.
رئیس فرهنگستان هنر در ادامه، به بیان وجوهی دیگر از فردوسی و کار بزرگ او پرداخت و تأکید کرد: فردوسی از همان مطلع و آغاز اثر خویش «به نام خداوند جان و خرد» پرده از تسلط و احاطه عمیق و فراگیرش بر فرهنگ و معرفت قرآنی و بر روایات و احادیث برمیدارد. جان، اشارتی به «رحمانیت» و «فیض عام» و خرد که خاص آدمی است کنایتی از «رحیمیت» و «فیض خاص» خداوندی است و این آغازگری، حکایت از عمق نسبت او با این نگاه و باور معنوی دارد.
این صاحبنظر و مدرس ادب و حکمت ایرانی با بیان وجوه اشتراک و افتراق میان «اسطوره» و «قصه» و مرز این دو و با تعریف وجودشناختیــتاویلی اسطوره و اساطیرالاولین در قرآن و تبیین شیوههای روایت در قصه و اسطوره در نسبت با «عالم حقیقت» و «عالم خیال» گفت: متروک نشدن و از میان نرفتن شاهنامه در طول قرنها به این دلیل بوده که نسلها از پی هم، توانستند با این اثر همذاتپنداری کنند و «حقیقت» و «هویت» خویش را در آینۀ آن ببینند و بیابند.
وی در ذکر شیوهشناسی کار فرهنگستان در مورد شاهنامه و تفاوت آن با نگاه رفرنسمحور و غیر مستقل رایج و در بیان آسیبشناسی این رویکرد رایج در عرصه تحقیقات ادبی و دانشگاهی، خاطرنشان کرد: پیشینیان، «سر دلبران» را در «حدیث دیگران» میجستند. اما باید به سر دلبران توجه میشد نه حدیث دیگران! سر دلبران، خود «حقیقت» است و «روایت». فضای پژوهش ادبی ما در این روزگار بسیار متاثر از نگاه مستشرقان و محققان غربی و بدون هیچ تلاشی در «اجتهاد و استنباط مبتنی بر خود متن» و «منطق ساختاری و ماهیت درونی متن» و یکسره مبتنی بر اصالت رفرنس و ارجاع است. شیوهای که فرهنگستان هنر در پیش گرفته از این جهت شیوه منحصر بفردی است که تا بحال هیچکس به چنین مسئلهای نپرداخته و همه استدلالهای ادبی در طول تاریخ ادبی ایران را جمعآوری، دستهبندی و دادهپردازی کرده و به وقت خود از همه منتقدان و کارشناسان و صاحبنظران ادبی کشور دعوت خواهد شد تا این شیوه نوین و بیسابقه از خوانش شاهنامه را ارزیابی کنند. به قول مولانا: نوبت کهنه فروشان درگذشت/ نو فروشانینم و این، بازار ماست. کار فرهنگستان، تلفیق «روایت» است با «درایت» یعنی جبران همان نقیصه جدی و ریشهدار در تحقیق ادبی این چند دهه که تنها روایت بود و نه درایت.
وی از کارهای در دست اجرا و انجام این مجموعه از جمله شاهنامه کردی که یک بخش آن آماده انتشار است و نیز کاری که تطبیق همه ادبیات و فرهنگ ما را به معنای شرقی و ایرانی از اولین دوران تکوین ادب ایران پس از اسلام تا ادبیات معاصر با شاهنامه فردوسی شامل میشود، و همچنین مقدمات ورود به پروژۀ «قرآن هنریــهنر قرآنی»، کار روی سبکشناسی ادب فارسی و احیای خصلت دینامیک و پویا بودن دستور زبان فارسی، خبر داد و تصریح کرد: تمام این رویکرد فرهنگستان هنر به بازخوانی و بازاندیشی در بنیانهای تفکر، حکمت، حماسه و اسطوره در شاهنامه را در یک جمله از زبان سهراب سپهری میتوانم خلاصه کنم: دعوت به شستن چشمها؛ و جور دیگر دیدن!
به زودی در نشستی خبریــرسانهای، محورهای کار فرهنگستان در حوزۀ شاهنامه پژوهی و آثار آماده رونمایی و عرضه به جامعه ادبی ایران، به تفصیل و با ذکر جزییات، به اطلاع همگان خواهد رسید.
نظر شما