تحولات لبنان و فلسطین

۷ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۲
کد خبر: 602825

می روم پیش زامفولیا، بُن سای، دیفن، شمعدانی، گیاه ماری، پیرومیا و شفلرا... باید یک دل سیر وقت بگذرانم با شگفت انگیزان خانه ام... پس سلامِ لبخندداری می کنم و حال تک تک شان را می پرسم.

قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: با خودم آبپاش و دستمال مرطوب آورده ام.

«بُن سای» به نظرم خیلی روبراه نیست. دو - سه برگ اش اُفتاده و لب و لوچه اش آویزان است. درخت ریزه ژاپنی ام را باید الساعه تیمار کنم و دلش را بدست بیاورم.

به بقیه نگاه می کنم. «دیفن» اما توی گلدان سفالی اش، حسابی برگ پراکنی کرده و قبراق است. طراوتِ مخصوص دارد. راز انرژی خوشِ این گل را سال هاست که می فهمم و نمی فهمم.

«زامفولیا» هم انگار که از میهمانی برگشته باشد صورتش از خوشحالی و شور، برق می زند. سرحال و بانشاط جواب سلامم را می دهد و عرض دوست داشتن می کند با چشمکی.

«شفلراجان»، عزیزِ استرالیایی ام با آن لباس سبز چرمی که پوشیده، سری با عشوه تکان می دهد برایم و کمی آب می خواهد!

قدبلندترین سرسبز این خانه اما باز مثل همیشه جوری حق به جانب جا خوش کرده بین دوستانش که یادم بیندازد خاص تر و ارشد تر از بقیه است. از جمیع گلدان های محبوب ام. «گیاه ماری» را می گویم.

و بعد به دوست بسیار زیبای برزیلی - آمازونی ام دست می دهم. به او که یکجورهایی با زُل زدن های بی وقفه می خواهد تذکر بدهد که ای دلِ غافل، غبار پاشی اش را فراموش کرده ام. گردبرداری از سر و صورتِ «پپرومیای» نازنین ام.

پیش آخرین گیاه مجموعه هم حاضر می شوم. پیش گلدار قرمز باشکوهی که خیلی کارها از دستش برمی آید. مهمترینش اینکه هربار دیدنش، خستگی ام را کاملاً بدر می کند. شمعدانی، هدیه مادرجان است و یک روز اول صبح، تشریف آورد تا با ما زندگی کند. و تا همین ساعت، هرگز چین به پیشانی اش نینداخت که دور حوض کجا، بالکن یک در یک کجا؟ عزیزجانِ پُرحوصله کجا، شمای بی وقتِ کم سَربزن کجا؟

باز در میان دنیای گل ها می چرخم و آدم دیگری می شوم! سربه هوا، شعرخوان، هیاهو مسلک! از دل «شفلرا» و «دیفن» در می آورم و دور «گیاه ماری» می گردم و نوازش بارانش می کنم. دورِ «زامفولیا» و «دیفنِ» خوش اخلاق.

ذوق می کنم از مَرام گل هایی که بلدند دو برابرِ شادی و مهربانی را که می گیرند، پس بدهند!

وقت می گذارنم با دوستانی که براستی می توانند امر به حال خوش بدهند و رخوت را دور کنند. می توانند در پلک زدنی، بزنند روی شانه تان و بگویند بفرمایید بهشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.