یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه
کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را ، پشیمان نه
سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه
یکی فریاد می زد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه
یکی فریاد سر میداد بر پیکر سری دارم
که آن را میسپارم دست تیغ و بر گریبان نه
برای او که کشتن را صلاح خویش می داند
تفاوت میکند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفتهایم "آری"
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه"
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما میشود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تل آویو است، تهران نه!
شعر ملکیان به حدی قوی و دارای مضمون بود که شاعران حاضر هم بارها با :آفرین» او را تشویق میکردند.
رهبر انقلاب هم پس از تحسینهای مکرر در میانه ابیات در پایان شعرخوانی این شاعر فرمودند: خیلی خوب بود، نکته مهمی است مسئله گوهرشاد، چرا که پس از سالهای متمادی یعنی از سال 1314 تا امروز که 1397 است پس از هشتاد و اندی سال مسئله گوهرشاد مسئله مظلوم است.
ایشان در بخشی دیگر فرمودند: این مضووع جزء مسایلی است که سالها پادشاهان پهلوی و در دوران آنها موجب شد مسکوت بماند، پس از انقلاب هم به آن نپرداختیم، البته برخی دوستان در مشهد پرداختند اما کمتر. خیلی خوب بود.
نظر شما