شعر چون آیینه نیست و جهان را بی کم و کاست منعکس نمیکند. انعکاس جهان نوعی گزارش دادن است اما شاعر چیزی را گزارش نمیدهد. دلیل را باید در ماهیت بازآفرینندۀ هنر و ادبیات جست. هنر و ادبیات واقعیت را به نفع واقعیتی برتر دگرگون میکند. میگویم واقعیتی برتر چرا که وقایع جهان از فرط تکرار، آن قدرمبتذل و کلیشهای شدهاند که اصلاً دیده نمیشوند.
هنر و ادبیات با دگرگون ساختن و بازآفرینی واقعیت ضمن به نمایش گذاشتن واقعیتی تازه، همان واقعیت روزمره را نیز به یاد میآورد و دیدنی میکند.
گزارشی معمولی از زلزله، وجوه روزمره و آشکار حادثه را یادآوری میکند اما «محمدرضا روزبه» از زلزله چهره تازه ای به تمایش میگدارد و از آن آشنایی زدایی میکند و درواقع آن را غریبه مینماید.
«روزبه» با زنده ساختن اسطورۀ فرهاد و به خواب بردن او (که همین خود علاقۀ میان مرگ و خواب را نمایان میسازد) زلزله، این پدیدۀ طبیعی را بیدار کردن فرهاد و بیرون کشیدن او از رؤیای شیرین نامگذاری میکند به طوری که انگار برای نخستین بار با پدیدهای به نام زلزله روبهرو شده است.
«محمدرضا روزبه» واقعیت زلزلۀ اخیر استان کرمانشاه را به نفع واقعیت برتر شعر خود دگرگون ساخته است. حالا من مخاطب هم آن زلزله را به یاد میآورم و هم زلزلۀ شاعرانۀ «روزبه» را.
- ازپیله و پروانگی/ محمدرضا روزبه/ شهرستان ادب/ 1397.
نظر شما