قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: مجادله می کنند، آرام می شوند و دوباره از صفر تا صد و هشتاد را در دقیقه ای پُر می کنند...
برادر خان با لحنی پُر تاسف می گوید: از تب فراگیر بیا بیرون پسرم. این قدبلندها، که قرار است من، پول پایشان بریزم با ذائقه ایرانی ام جور درنمی آید از بس که خوب نشنیده ام ازشان!
آقای همسر با حرارت و دلسوزی ادامه می دهد: امن بودن یک خودرو، محکم ترین دلیل ات باید برای معامله باشد، فریدجان!
دوستانی دارم که تولید چین، زیرپایشان است. نیست زمانی که با هم گپ بزنیم و آنها از ایراد سیستم ترمز، خرابی دیسک صفحه و سروصدای اضافی در کابین ننالند.
خودرویشان در سربالایی ها مشکل دارد. معضل تهیه قطعات یدکی دارند چون ریسک کرده اند و از شرکت های گمنام، خودرویشان را گرفته اند.
که - با ببخشیدی - خواهرجان می دود وسط نطق و اضافه می کند: اُفت شدید قیمت شان، از قلم نیفتد. دوستِ خودم، کارکرده چینی شان را دوازده میلیون زیر قیمت فروختند.
و آقای افشار نفر بعدی ست که می گوید: پس به چشمِ خریدارِ عاقل بنشین و بشمار. اینکه مصرف سوختن شان مطلوب است، قیمت شان و آپشن هایشان و حسابی هم می شود با قواره اش رفت و چرخید و پُز داد.
اما در ازریابی معایب، من هم شنیده ام در بعضی هاشان انحراف به راست بالاست، کاهش توان کولر، مشکلات فنربندی و قطعات برقی، گیربکس های ضعیف که نتیجه اش می شود ایمنی پایین و مشکلات فنی بالا.
که اگر به جای شما "گل ترمه" هم روبرویم نشسته بود می گفتم باباجان، این سوئیچ ماشین من، خدمت شما. لطفاً پای چینی جماعت را به خانه مان باز نکن!
آنوقت موسیقی خنده است که خانه را برمی دارد و صدای همسرِ "آفرینش" که آرام می گوید: اما فعلاً که همین غیرایمن ها حسابی دل همه مان را بُرده است... چانگان و جیلی و جک و لیفان و برلیانس و چری هم ندارد.
که خودم جواب می دهم: حق با شماست اما به عنوان خانواده، وظیفه داریم دلواپسی و دلسوزی مان را بگذاریم وسط... و به پسرِ برادر، حتی عرض کنیم می توانی به گزینه های بیشتری هم فکر کنی. مثل اینکه دانشجوی ترم ۳ باید توقعاتش محدود باشد!
جا نمانده یک: خودتان فکرش را بکنید چه افتضاحی می شود وقتی باتاخیر می فهمید همسرِ آفرینش جان، مرکب چینی دارند!
جا نمانده دو: وقتی پسرِ برادر PM بدهد از خیرِ خرید گذشته است بنظرتان نباید نوشت: فرید، گلی از گل های بهشت است!
نظر شما