به گزارش قدس آنلاین، در آخرین روزهای سال ۱۳۷۱ کانونهای فرهنگی و هنری مساجد پا به عرصه فرهنگ کشور گذاشتند. کانونهایی که ساماندهی آن از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی و به پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ۱۲ اسفند ۱۳۷۱ و با عنوان مصوبه ۳۰۲ تهیه و ساماندهی شد. این وزارتخانه مأموریت پیدا کرد مراکزی را با هدف مقابله با تهاجم فرهنگی، احیای نقش واقعی فرهنگی و تبلیغی مساجد و همین طور استفاده بهینه از امکانات و تأسیسات دستگاههایی که امکان بهرهوری فرهنگی دارند، تأسیس و اداره کند تا با فعالیتهای فرهنگی و تکیه بر تواناییهای نسل جوان، ظرفیت و توانمندی مساجد را در بُعد فرهنگی افزایش دهد. مراکزی که پس از شکلگیری و فعالیت به «ستاد عالی هماهنگی و نظارت بر کانونهای فرهنگی و هنری مساجد» شهرت پیدا کرد.
اساسنامهای که در دست تصویب است اما...
بر اساس طرح اولیه ستاد عالی هماهنگی و نظارت بر کانونهای فرهنگی و هنری مساجد که همان سال ۱۳۷۱ با چهار بند و چهار تبصره تصویب شد، در استانها مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هر استان دبیر شورای سیاستگذاری کانونهای فرهنگی هنری مساجد آن استان است؛ ضمن اینکه نماینده ولیفقیه در هر استان، رئیس این شوراست؛ همچنین پس از اجرای این طرح فرد منصوب از سوی رئیس ستاد عالی کانونهای فرهنگی هنری مساجد در هر استان، رئیس ستاد کانونهای فرهنگی هنری مساجد آن استان خواهد بود.
مصوبهای که سال ۱۳۷۱ در شورای عالی و در هیئت هدایت و ساماندهی کانونهای مساجد که متشکل از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مسئول شورای هماهنگی امور مساجد، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، فرمانده نیروی مقاومت بسیج و رئیس سازمان اوقاف بود، تصویب شد تا همه در جهت فعالیتهای فرهنگی و هنری با کمک دستگاههای اجرایی برنامهریزی کنند. طرحی که در نگاه نخست بیان میکرد باید تمام دستگاههای اجرایی و امکانات دولتی در خدمت مساجد باشند. حتی شرح وظایف، سیاستها و راهبردهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز بر وظیفه ذاتی بودن این خدمات از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای مساجد تأکید داشت. طرحی که به نظر میرسد بدون دخالت و تصرف در مساجد و ایجاد شبکهای در تقابل با روحانیت، سازمان بسیج، دارالقرآن و سازمان اوقاف و بدون اجازه تصرف در امکانات و بودجه مساجد شامل نذور، وقف و هدایای خیرین، بر سرازیر کردن امکانات دولتی در خدمت مساجد تأکید دارد.
طرحی که هم تغییرات ساختاری دارد و هم ایرادهای کلی
پس از ۲۵ سال فعالیت کانونهای فرهنگی هنری مساجد، حالا با پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با هدف رفع ایرادها و مشکلات پیشرو و نیز ساماندهی وظایف و فعالیتها، طرح «ساماندهی کانونهای فرهنگی و هنری مساجد کشور» مطرح و در شورای عالی انقلاب فرهنگی در دست تصویب است. گرچه هدف دولت در این طرح با نیّت رفع ایرادهای ساختاری کانونهاست، اما بررسیهای ما در اساسنامه، طرح ساماندهی و طرح تحول این کانونها که به شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است، موضوع دیگری را نشان میدهد؛ طرحی که هم تغییرات ساختاری دارد و هم ایرادهای کلی.
به طور مثال اساسنامه ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی و هنری مساجد کشور، دارای اشکالات عدیده در ماهیت و کاهش نقش روحانیت و دولتی کردن مساجد است. امری که احتمال وهن مسجد و بدبینی مردم نسبت به این پایگاه مهم دینی در کارهایی مانند ایجاد تشکیلات سیاسی، سوء استفاده اقتصادی از نذور، اوقاف و کمکهای مردمی را سبب میشود. حتی دخالت گسترده مساجد در دریافت وام از بانکها و سرمایهگذاریهایی که ممکن است منجر به مفاسد اقتصادی شود، اعتماد مردم به این نهاد بزرگ دینی را سست میکند.
روند تصویب مخدوش است...
اساسنامه جدید سال ۱۳۹۶ «ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی و هنری مساجد کشور» در اوایل خرداد ۱۳۹۷ در شورای معین با شبهه روند ناقص به تصویب رسید. شورای معین که باید با حضور تمام اعضای شورای عالی و کمیسیون مشورتی به استثنای رؤسای قوای سه گانه یعنی حدود ۳۵ نفر تشکیل شود، اما با تعداد ۱۰ عضو از ۱۴ عضو (رسمیت شورا با حداقل ۱۴ عضو است) تشکیل شد و البته این روال توانست شبهه غیر قانونی بودن این مصوبه را افزایش دهد. فارغ از این موضوع این در حالی است که پس از مدت ۱۵ روز که مصوبه شورای معین در دستور کار شورای عالی قرار گرفت، اگر مورد اعتراض هیچ فردی از اعضا قرار نگیرد میشود عنوان «مصوبه» را به آن اطلاق کرد. اگر چه تصویب این طرح رسانهای شد اما این مصوبه سیر قانونی خود را طی نکرده و منتظر طرح در شورای عالی است.
البته ماجرا به همین جا ختم نمیشود. نکته دردناک و قابل تأمل این اساسنامه، سند پشتیبان آن به نام «سند تحول راهبردی ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی هنری مساجد کشور» است. سندی برای تدوین بیانیه مأموریت، درباره چهار مؤلفه اصلی فلسفه وجودی، مخاطبان، کار ویژهها و تحولات محیطی با بندهای و اجزایی که طبق آنچه در بندهای مختلف آن دیده میشود نه تنها با تهاجم فرهنگی مبارزه نمیکند که در صورت اصلاح نشدن، ممکن است تهاجم را زمینهسازی و راههای تغییر فرهنگ را فراهم کند.
این سند که در زمستان سال گذشته و همزمان با طرح اساسنامه در شورای معین شورای عالی انقلاب فرهنگی در ۲۴ صفحه تهیه و ارائه شد، ایرادهایی اصولی و فراوان دارد که با توجه به محدودیت فضای انتشار به بخشی از آنها جهت تنویر افکار عمومی اشاره میکنیم.
اعتلای کثرات اجتماعی هماهنگ با روشهای انبیا نیست
در بخش ابتدایی سند تحول راهبردی، فلسفه وجودی کانونهای مساجد انسجام آفرینی اجتماعی یعنی استفاده از وحدت آفرینی مساجد برای سرمایه اجتماعی «دولتها» اعلام شده و خاستگاه سازمانی کانونهای مساجد را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ذکر کرده است. در ادامه کارکرد مسجد را به عنوان «یک موجودیت اجتماعی دینی مکانمند» در هفت حوزه مشارکت سیاسی، تبلیغی، تعلیمی و تربیتی، زیستی و اجتماعی، حقوقی و قضایی، صیانت شهری و عبادی و مناسکی میداند. کمی بعد از آن نیز فلسفه وجودی را با عبارتی کلیدی به نام «اعتلای همزیستی اجتماعی مؤمنانه» مرتبط دانسته میآورد: «ستاد هماهنگی کانونها فلسفه وجودی خود را جهتمند ساختن فعالیتهای فرهنگی و هنری کانونها ناظر به اعتلای «همزیستی اجتماعی مؤمنانه» در مخاطبان خود تعریف میکند و برای معرفی مخاطبان دوگانه «زائرین و مجاورین» و «فعالین و مراجعین» را مطرح میکند.
در این تعریف مسجدیها در گروه فعالین و زائرین قرار میگیرند. «مراجعین و مجاورین» هم، مترددین و بیگانه با مساجد حتی سکولارهای هنری و فنی هستند که اتفاقاً هدف و شاخصهای در این طرح بیشتر ناظر بر افزایش جذب این «مجاورین» است.
در بخش دیگر این سند، با عنوان «کار ویژهها» آمده است: «اعتلای همزیستی اجتماعی، در واقع از رهگذر ایجاد محدودیت برای کثرات اجتماعی تحقق مییابد». اما سؤال این است که آیا این طرح رویکردهای لیبرالی و حق بودن همه مرامها را تداعی نمیکند؟
شایان ذکر است که واژهها و کلماتی مانند «انسجام آفرینی اجتماعی»، «اعتلای همزیستی اجتماعی مؤمنانه» یا «تاب آوری اجتماعی» که در بخش "کار ویژه "های سند تحول راهبردی به آن اشاره شده، مدتهاست در تمامی مراکز امور زنان در رأس آموزشها قرار دارد و سعی در تغییر فرهنگ غیرت، حمیّت و دفاع از ارزشهای دین و وطن دارد و به بی اعتنایی و تحمل هرگونه فشار و تحمیل و توهین منجر میشود. اما آیا جهاد تمام انبیا با محوریت کثرات سازگار است؟ آیا با کلمه لااله که راه ورود به توحید است و فلاح که جز با نفی کفر و شرک میسر نیست، هماهنگ است؟ آیا جامعه رستگار پنهان شدن ذیل کلمه همزیستی اجتماعی و تحمل پلورالیسم یا کثرت گرایی فراهم میشود و اصولاً آیا آیین انبیا که جنگ با کثرت گرایی است با این روشها هماهنگ است؟
در بخش کار ویژههای سند تحول راهبردی ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی و هنری مساجد کشور، چالش جدی را «دیوار بین جریانهای فکری معرفتی حزبالله و جریان فنی-مهارتی یعنی هنرمندان سکولار» دانسته و شواهد آن را شکلگیری جشنوارههای موازی در عرصه فرهنگ و هنر (مانند جشنواره مردمی فیلم عمار) میداند. پرسش این است که آیا در منابع دینی، نهی از دولتی کردن دین و مسجد و روحانی با این سند مغایرت دارد؟ آیا جشنوارهای مانند عمار مزاحم جشنوارههای هنری دیگر است؟
مورد بعدی که این سند به آن اشاره کرده متن بیانیه راهبری کانونها در عرصههایی مانند شبکهسازی، کشف خلاقیتهای فرهنگی و هنری اهل مسجد و پیوند آنها با رویدادهای فرهنگی، هنری، ملی و بینالمللی است. کودکان، نوجوانان و زنان را مخاطب این محصولات دانسته و در نهایت جریانسازی مؤثر در فضای مجازی را هدف میداند که برای این مهم بهرهبرداری از فناوریهای نو را ضروری دانسته و البته مشخص نیست که این هنر و فناوریهای نو و محتوای آنها در کجا تهیه و تنظیم میشود. آیا شبکه گسترده مساجد که با همت امامان جماعت این انقلاب را به وجود آورد در اختیار فعالان فنی، فرهنگی، هنری و فناوریهای نو فضای مجازی قرار میگیرند یا آن فناوری در خدمت مردم؟ آیا سند ۲۰۳۰ با همین سیاستها و برنامهها تغییر فرهنگ را دنبال نمیکند که امروز بعد از سنگر مدرسه و دانشگاه، مساجد را هدف قرار دادهاند؟
مساجد در مقابله با فعالیتهای هنری نیستند...
در بخش اعتبار و رسمیت کانونها در این سند، با سیاهنمایی وضعیت مساجد و ائمه جماعت و هیئت امنا را در مقابله با فعالیتهای هنری در مساجد میداند و حضور فعال بسیج را چالشی برای کانونها میداند و تأکید میکند که باید مرز فعالیتهای بازیگران داخل مسجد معین شود؛ همچنین حضور پُر رنگ نداشتن در عرصههای هنری و فضای مجازی را از مشکلات مساجد دانسته است.
این سند در تداوم توصیف وضع موجود، نبود امکانات و فناوری هنری و... را سبب افزایش شکاف نسلی و فاصله گرفتن از نسل جوان میداند؛ ضمن اینکه از نبود سامانه ارتباطی و ضعف ارتباطات برای حضور در عرصه بینالمللی گلایه دارد.
در این خصوص کاراشناسان معتقدند آموزههای بینالمللی بویژه اسنادی مانند ۲۰۳۰ علاوه بر مدارس به دنبال سکولار کردن دین از طریق مساجد نیز هستند، زیرا طبق اسناد موجود در مدارس، مهدها، دانشگاهها و مراکز فرهنگی-هنری و... جریان اجرای ۲۰۳۰ رو به تزاید است و یکی از مهمترین تأکیدات اسناد بین المللی استفاده ابزاری از دین برای تحقق اهداف آن هاست.
سند تحول راهبردی وجود نهادهای موازی و متعدد در مسجد را مزاحم میداند. همین طور در بخش ظرفیت و توانمندی کانونها، پایبندی سایر دستگاهها را به «جایگاه عالی ستاد عالی» خواستار است. اما آیا با گرفتن نقش روحانیت و جایگاه مسجد که تدوین و سیاستهای آن از شئون ولایت فقیه است و دادن آن به یک مدیر کل استانی وزارت ارشاد، به نظر نمیرسد، این سند سعی در حذف مزاحمین دارد تا عرصه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مساجد در اختیار این تشکیلات دولتی قرار گیرد؟
در «سند تحول راهبردی» امام جماعت خلع اختیار شده است
این سند با اشاره به سوابق کانونهای مساجد به اشکالاتی از جمله نبود نظام جامع اطلاعاتی و نبود شاخص و نظام جامع ارزیابی اشاره میکند، البته در جای خود در هر مدیریتی این نظامات ضروری است، اما این بدین معنی است که مسجد در اختیار دولت و تشکیلات سیاسی و حزبی قرار گیرد؟ این سند سپس به چالشهای هویتی، محدودیتهای مالی، کم توجهی به تولید محصولات معطوف به زیست اجتماعی مؤمنانه، تعدد مراکز و تقابل جریانهای فعال حوزه فرهنگ و هنر و توجه نکردن به شبکهسازی و غفلت از عرصه بین الملل اشاره میکند و این را از مهمترین مسائل پیش روی مساجد میداند و همین طور روش اصلاح ساز و کار اعطای مجوز و طراحی دورههای آموزشی بر محور موضوعات تخصصی، فرهنگی، هنری و درس نامههای جدید مبهم است؛ بویژه در بخش نشاط، معنویت و خودباوری صرفاً به برنامههای سفر و تفریح و بازی اشاره شده است و از معنویت و خودباوری خبری نیست. علاوه بر آن در بخش چالشهای هویتی، جایگاه رئیس ستاد را که با پیشنهاد و حکم وزیر ارشاد تعیین میشود، حضور در همه مراکز سیاستگذاری برنامهریزی کشور در مسجد میداند. حتی در شورای فرهنگی درون مسجد نیز شأنیت دبیر را وزارت ارشاد برای مدیر مسئول کانون تثبیت کرده است. در واقع روحانیت حتی درون مسجد و شورای فرهنگی داخل مسجد خلع اختیار شده است.
در صفحات دیگر این سند (برای افزایش حضور مجاورین در مسجد) افزایش ۵۰ درصد زنان را در کانونها انتظار دارد. عددی که مشخص نیست با چه پژوهش علمی تعیین شده است و این گونه به ذهن متبادر میکند که تحت تأثیر شعارهای فمنیستی برابری جنسیتی آورده شده است. در ادامه این سند آمده است که با ایجاد مدیریت افقی تلاش کنند از امامت جماعت و مدیریت ولایی سلب اختیار کرده و با رأیگیری حزبی کمک کنند احزاب و آرای مردم اداره مساجد را بر عهده بگیرند.
در رفع ضعف منابع مالی دولتی برای اداره مسجد، به ظرفیت مالی مردمی و خیران و واقفان اشاره میکند و ساز و کار تقنینی-تشویقی جذب منابع مالی دستگاهها را با نام منابع مالی ترکیبی به افزایش مشارکت مردمی و جذب منابع محلی به عنوان رهاورد اصلی طرح منوط میکند.
در صفحه پایانی این سند و در بخش ملاحظات اجرایی نیز با تغییرات اساسی در تشکیلات و به دست گرفتن همه امور از شورای راهبردی، نظارت، شورای برنامهریزی و ستاد هماهنگی بر اصلاح یا تعدیل و تعطیل برنامهها و فعالیتهای سابق با نام «ناهمخوان» تأکید دارد و بر اصلاح و ترمیم تشکیلات نظام برنامه، بودجه و... هماهنگی با سیاستهای تحول تأکید دارد. این یعنی تحول اساسی تمامی برنامهریزیهای مساجد تحت امر وزارت ارشاد.
آیا هنوز وقت آن نرسیده که مسئولان دلسوز و متولیان امر با دیدی باز مفاد این سند و اساسنامه را بازنگری کنند و برای حفظ اقتدار مسجد، این پایگاه بزرگ دینی و انقلابی فکری بیندیشند؟
نظر شما