تحولات لبنان و فلسطین

۲۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۱
کد خبر: 605646

اشعری گری رسانه‌ای

نعمت الله سعیدی

امروز تمرینات یوگا، از دینداری بدون بصیرت سیاسی شریف‌تر است! و مسلمان بی خبر از عالم سیاست، از خر بلعم باعورا حمارتر...

به گزارش قدس آنلاین، در جهان اسلام از همان قرون اولیه با دو جریان اصلی مواجهیم؛ معتزله و اشاعره. در جهان تشیع همین دو جریان منجر به دو نحله فقهی و فکری اصلی می‌شوند که عبارتند از «اخباریون» و «اصولیون». 
اگر بخواهیم خیلی گذرا نگاهی به این دو جریان بیندازیم، با چهار منبع اصلی در درک منابع دینی و صدور فتواهای شرعی مواجهیم: کتاب، سنت، عقل و اجماع.
اخباریون به جایگاه عقل و حکمت کمتر بها داده و مثلاً فلاسفه اسلامی را از منحرفان دینی می‌دانند. اصولیون برعکس، مهم‌ترین ابزار درک و دریافت منابع کتاب و سنت را عقل فقهی می‌دانند و معتقدند، دین یک روح و رویکردهای کلی و ثابت دارد که ربطی به اقتضائات زمان ندارد. اما همین روح و مبانی اصلی، وقتی به مسائل جدید می‌رسند، باید به کمک فقه و اجتهاد به پاسخ‌های جدید برسند (مانند هر روح زنده‌ای که با جسم رشد یابنده خود در ارتباط است). امروزه این رویکرد، در رسانه‌ها و حوزه‌های علمیه به «فقه پویا» شهرت یافته است.  
الغرض، امام خمینی که به واسطه نبوغ و استعداد فوق العاده اش، از ۲۵ سالگی به درجه اجتهاد رسیده بود، در حوزه علمیه قم به تدریج در جایگاه نمایندگی از اصولیون زمان قرار گرفته و دقیقاً به همین دلیل، از طرف بسیاری از رقبا تکفیر هم می‌شود. (مثلاً مشهور است و احتمالاً شنیده‌ایم که برخی از طلاب جوان، به تبعیت از استادان خود، حتی آب خوردن از ظروف و کوزه‌ای که آیت الله خمینی و شاگردانش از آن‌ها استفاده کرده را حرام می‌دانستند!) بنابراین، ایشان و شاگردان شان که به طرفداران حکمت صدرایی و غیره متهم شده‌اند، اصلی‌ترین نمایندگان فعلی حکمت اسلامی نیز به شمار می‌آیند (ملا صدرا یکی از برجسته‌ترین حکمای اسلامی است که می‌توان جایگاه او را با دکارت یا کانت در فلسفه غربی مقایسه کرد.) متأسفانه امروز نیز با همین گرایش‌های به روز شده اشعری مواجهیم. اجمالاً و فهرست وار عرض کنم:
۱- شاید خیلی این جمله را شنیده باشید که: رسانه یعنی قدرت. اما امروز اوضاع به گونه‌ای است که حتی می‌توان گفت: قدرت یعنی رسانه.  
۲- از ماهواره‌ها گرفته تا... دنیای مجازی، فضا و ابتکار عمل رسانه‌ای دست هر کسی که هست، فعلاً دست حزب الله نیست. طوری که وقتی آمریکا رسمی و علنی عهدشکنی می‌کند، ما این قدرت رسانه‌ای را نداریم که صدای مظلومیت خود را به گوش مردم جهان، یا کشورهای همسایه (و حتی شاید مردم خودمان!) برسانیم.
۳- فکر می‌کنم در سال‌های آینده، دیگر نه صورت مسئله ما مذاکرات با غرب است، نه اصلاح طلبی و غیره؛ زیرا غرب و آمریکا کلاً فاتحه گفتمان سازش را با این نحو برخورد در ماجرای برجام خوانده‌اند و طرفداران این نگاه، چیز خاصی برای گفتن ندارند و تمام شده‌اند.  
۴- اما از آن طرف، امروز تا بخواهی گفتمان ضد خدا، منکر اسلام و مهدویت، هوادار سلطنت طلبی، مدافع حقوق همجنس بازی و... در فضای رسانه‌های مجازی موج می‌زند. اما بسیاری از نیروهای رسانه‌ای حزب اللهی ما چسبیده‌اند به مبارزه با اصلاح طلبی و این قبیل سیاست‌زدگی ها! امروز طرفداری از سکولاریسم دیگر حرف تحصیل کرده‌های غرب زده نیست، بلکه در بقالی‌ها و لبوفروشی‌ها هم شیوع یافته! یا به لطف فضای مجازی، حتی در روستاهای ما نیز اسم و استدلال هاوکینز (مبنی بر تکثرگرایی و نفی ادیان) را شنیده‌اند.
۵- بنده دقیقاً به همین دلایل خوشحالم و در پوست خود نمی‌گنجم. اگر ما به خودمان بیاییم، با همین فضای مجازی اسلام بزودی جهانی می‌شود... (و اگر نیاییم، این مسئولیت به دوش امثال حزب الله لبنان می‌افتد. حقیقت لنگ من و تو نمی‌ماند! ️) چون هیچ دین و آیین دیگری چیزی برای گفتن ندارد و برایش نمانده است...
۶- سیاست ما تماماً دینی است. اما دین ما تمامش سیاست نیست. دین حقیقتی است به مراتب ورای این حرف ها. امروز فیزیک هم دارد با طرح مواردی چون دنیاهای موازی و یا جرم و انرژی تاریک، رسماً به وجود جهان غیب ایمان می‌آورد. مگر می‌شود از «هیچی»، «مهبانگ» درست شود؟ اگر نیستی می‌تواند چنین کائناتی را خلق کند... خب، شما که اکنون هستی و از نیستی خیلی تواناتر و بیشتری! از هیچی یک پشه یا (معذرت می‌خواهم) یک پشکل گوسفند خلق کن ببینیم!
۷- در فضای مجازی و این عصر ارتباطات فرصتی بی نظیر وجود دارد که به توحید برگردیم و معاد. بنده یک حزب اللهی را نمی‌شناسم که با نقد اصلاح طلبی، حزب‌اللهی شده باشد! (و اگر شده، ول معطل است و دوام نمی‌آورد) شب اول قبر مهم است. ابدیت و سرنوشت مهم است. تا به این‌ها برنگردیم، نمی‌توانیم به مخاطب خود یادآوری کنیم که: امروز تمرینات یوگا، از دینداری بدون بصیرت سیاسی شریف‌تر است! و مسلمان بی خبر از عالم سیاست، از خر بلعم باعورا حمارتر...
هنوز هم می‌گویم: «اقتصاد مال خر است» اگر فکر کنیم هدف است و وسیله نیست.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.