به گزارش قدس آنلاین، حالا را نبینید که ماشین در شکلهای مختلفش صدر تا ذیل زندگی ما را فرا گرفته است و اگر نباشد میمانیم که چگونه باید کارهایمان را پیش ببریم.
یادم هست بچه که بودم پدرم بخشی از کار زمینهای کشاورزیمان را با «پَلکِش» انجام میداد؛ بیل بزرگی که به دو طرفش طناب بسته بودند و یک نفر پشت بیل قرار میگرفت و آن را در خاک فرو میکرد و دیگری از مقابل آن را میکشید و با این کار، حجم زیادی از خاک جابهجا میشد و چه زحمتی داشت آنگونه کار کردن.
حالا اما شما به عنوان یک کشاورز میتوانی کارهایت را در کمترین زمان به وسیله تراکتورهای پیشرفته و ادوات کشاورزی انجام دهی و دهها هکتار جو و گندمت را با کمباینهای غول پیکر در کمترین زمان درو کنی و این یعنی ماشینها جای آدمها و به طبع آن آیینها را گرفتهاند.
دیگر نیاز نیست برای جمع کردن گندم و جو «دَستکاله» و «داس» ی تیز شود و مردان شال بر کمر ببندد و در آفتاب داغ کنار هم درو کنند و پیش بروند و به رسم گذشتگان کسی چیزی بخواند و دیگران هم در خواندن همراهیاش کند و شب با همه خستگی درو، دور هم جمع شوند و اوسنهای تعریف کنند. نه برادر جان همه آن روزها گذشته است.
آن قدر آن روزها از ما دور شدهاند که گاهی دیدن یک تصویر هم میتواند هوایی مان کند و دست دلمان را بگیرد و ببرد تا دیروزها. یادم هست گندمها که جمع میشد، دور یک دسته نخ میپیچیدند و میشد دستهای زیبا و طلایی که از جایی آویزانش میکردند.
هم زیبا بود و هم حرمت و برکت داشت. حالا در این عکس هم ماجرا همین است. در شمال هم کاشت و برداشت برنج که به رَنج و تلاش و زحمت بسیار به دست میآید، آیینهای خاص خودش را دارد. مثلاً کشاورزان اولین خوشه را که برداشت میکردند، برای مرغ و خروس خود میریختند و در آخر برداشت هم از خوشهها دستهای درست میکردند و آن را برای برکتش در جایی آویزان میکردند.
این آیینها شاید تاحدودی در سایر بلادی که کشاورزی در آنها رونق داشته، وجود داشته است، مثلاً در میان مردم سیچوان چین روایتی وجود دارد که میگوید: کشاورزان چون بذری برای زراعت نداشتند، پرنده سبزی را رها کردند تا به انبارهای برنج خدا برود و دانه برنجی را با خود به زمین بیاورد و...»، روایتهایی که در گذشته کم نبودهاند و حالا اما چندان یافت نمیشوند.
بر طبق گواهی تاریخ سابقه کـشت بـرنج در ایـران بـه پایـان دوره ساسانیان میرسد و گسترش آن از قـرن دهم میلادی به بعد صورت گرفته است. پس عجیب نیست که این محصول با زندگی و باورهای مردم گره خورده باشد و داستانها و آیینهای خود را داشته باشد. مثلاً در فصل نشا زنانی که کودکان شیرخوار داشتند بچه هایشان را در زمانی معین به مزرعه میآوردند و آنجا به بچهها شیر میدادند.
یا مثلاً در مواقـع نـشای برنج، بعضی اوقات نشاهای سفیدبرگی پیدا میشد که هـر کـارگری آن را پیدا میکرد، آن را به پای پسر یا همسر صاحبکارش می زد و از صاحبکار انعام میگرفت. غیر از این دو مورد معمولاً در قدیم رسم بوده که صاحبکار، پلـو و انواع خورشتهای محلی را برای کارگرانی که در مزرعه مشغول به کار بودند، برساند و همگی در کنار هم غذا بخورند. حالا اما از تمامی این آیینها، پر و خالی کردن بشقاب برنج در وعدههای غذایی باقی مانده و ما بدون اینکه چیزی از رسم و رسوم کاشت و داشت و برداشت بدانیم، تنها کیسههای برنج ایرانی و هندی و پاکستانی گوشه آشپزخانه را دیدهایم.
۴ تیر ۱۳۹۷ - ۱۲:۵۹
کد خبر: ۶۰۷۱۸۷
بهانه نوشتن این مطلب دیدن پست دوستی در اینستاگرام است؛ دوستی که به نظر میرسد خود اهل سرزمین برنج و دریاست و تصویر بالای همین نوشته را به اشتراک گذاشته است.
زمان مطالعه: ۲ دقیقه
منبع: روزنامه قدس
نظر شما