قلم شیئی است که اعتبار ویژهای در بین انسانها بخصوص اهالی فرهنگ دارد چرا که با در دست گرفتن آن اندیشه ها، آرزوها و اعتقادات و مطالباتشان را با مخاطب در میان میگذارند. پس بیراه نیست که برای نشان دادن اهمیت و جایگاهش در تقویم صاحب روزی شود. بدون شک اهالی قلم حرفهای نگفتهای دارند که میتواند در فرصت این روز بازگو شود. بر همین اساس امروز پای صحبت برخی از نویسندگان برجسته نشستیم و از آنها خواستیم از مطالباتشان در حوزه نویسندگی و کتاب بگویند.
■ ابراهیم حسن بیگی: مطالبهای نداریم کاری کنید کتاب به دست مردم برسد
نویسندهای است که با نوشتن رمانهایی مانند اشکانه، ریشه در اعماق، نشانههای صبح و معمای مسیح در حوزه دفاع مقدس و رمانهای محمد، که به بیش از پنج زبان ترجمه شده است؛ قدیس، که یکی از آثار پرفروش اوست و توجه مخاطب را به خودجلب کرده است؛ سالهای بنفش و رمان شب ناسور به عنوان نویسندهای پرکار و برجسته در حوزه انقلاب و دین شناخته میشود.
«مطالبهای نداریم. هیچ نویسندهای دلش نمیخواهد بابت کتابی که مینویسد حمایت مالی بشود. به نظر من اصلاً نویسنده مطالباتش مالی نیست. بزرگترین حمایت، حمایت معنوی است. این حمایت باید در مورد انتشار کتاب و اصلاح موانع برای رسیدن آن به دست مردم باشد. اگر شرایطی فراهم بشود که شما آنچه مینویسید منتشر شده و بعد در یک مسیر درست که شامل چاپ و توزیع و تبلیغ هم میشود به موقع به دست مخاطب برسد، کار اصلی انجام شدهاست و یک نویسنده بیش از این چه میخواهد؟ اکنون ما در شرایطی هستیم که مردم کتاب نمیخوانند و حمایتهای دولتی در جهت اصلاح این مسیر تا به حال موفق نبوده است.کدام طرح مناسب تا کنون انجام شدهاست تا سرانه مطالعه در ایران بالا برود؟ کدام طرح کمک کردهاست تا ما کتابهایمان را در دست مردم ببینیم؟»
■ علی محمد مؤدب: برای چاپ کتاب منت سرمان میگذارند
شاعر و نویسنده معاصر ایرانی است. عاشقانههای پسر نوح و مردههای حرفهای از جمله مجموعههای شعری اوست. آثار مودب بیشتر در حوزه شعر سپید، نیمایی و کلاسیک دستهبندی میشوند؛ اگرچه کتابهای دیگری در حوزه داستان دارد که هنوز منتشر نشده است. او برنده یا نامزد جوایز مختلف ادبی از جمله کتاب سال جمهوری اسلامی بوده است.
نویسندگی هویت یک کشور است اما مسئولان هیچ حمایت حقوقی از این حوزه نمیکنند و ما دارای یک زیرساخت حقوقی در این حوزه نیستیم. یعنی در حد یک قانون هم از نویسنده حمایت نمیشود به عنوان مثال اگر کسی کتاب نویسندهای را بدزدد دست نویسنده به هیچ جا بند نیست و براحتی نمیتواند حرفهایش را به اثبات برساند. جدا از قانون هیچ زیرساخت تبلیغاتی و آموزشی وجود ندارد. تصور کنید که 40 سال از انقلاب گذشته است و نتوانستهایم کاری کنیم که چند نویسنده درست و حسابی بتوانند کار کنند و در شرایط مطلوبی به فعالیت ادامه دهند. وقتی این کار انجام نشده است ما چه میخواهیم بگوییم؟ حتی حق و حقوق نویسنده هم پرداخت نمیشود و این مشکل از سمت ناشران هم وجود دارد؛ ما نه تنها حقمان را دریافت نمیکنیم که ناشران منتی هم میگذارند که کتابت را چاپ کردهایم. و این حق و حقوق با درست شدن بازار که در دست حاکمیت است درست میشود، با یک سرمایه گذاری و جریانسازی درست میشود. باید رسانهها پای کار بیایند. آموزش و پرورش چه میکند؟ در این وضعیت حتی کسی مانند قیصر امین پور هم نمیتواند با فروش کتابش روزگار بگذراند. در حال حاضر نویسنده هایی داریم که آن طرف رفتهاند و پول میگیرند و به زبان انگلیسی علیه هویت کشور مینویسند، خب باید از مسئولان پرسید برای من نویسندهای که مانده و در کشور برای کشورش فعالیت میکند چه کرده اند؟
■ محمد جواد جزینی: تدبیری در مورد قلم وجود ندارد
نویسنده و منتقد ادبیات داستانی است که مدرک فوق دیپلم روانشناسی با گرایش تربیتی را از دانشگاه شهید بهشتی گرفته اما در ادامه به سراغ آموزش ادبیات رفته است. او طراح استاندارد مهارتی داستان نویسی و مدیر نخستین هنرستان داستان نویسی ایران برای نوجوانان است. کاری که همچنان در کنار نوشتن پیگیر آن است و ادامهاش میدهد.
«تدبیری در مورد قلم وجود ندارد. زیر سایه سیاستهای وزارت ارشاد مفهومی به نام قلم و احترام به قلم نماندهاست. به اعتقاد او وزارت ارشاد در حال حاضر یکی از تیرهترین دورههای خود را سپری میکند و از این مدیران نمیتوان انتظار سیاستگذاری در حوزه فرهنگ و بزرگداشت قلم را داشت. وزیر قلم کارش قلم کردن دستهاست».
■ مهدی قزلی: مردم کتاب بخوانند
مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی است اما بیش از آنکه مدیر این بنیاد باشد نویسندهای فعال و پرانرژی است که در کنار نوشتن کار آموزش داستان هم انجام داده است.
«اگر بخواهم مطالبهام را به عنوان یک نویسنده در روز قلم بیان کنم از مردم خواهش خواهم کرد کتاب بخوانند. او در ادامه اضافه میکند: مسئله کتاب مسئله کتاب نخواندن مردم است. مردم در حوزه کتاب مطالبه ندارند یا کم دارند. ما در حال حاضر انگار به یک تعادلی در حوزه عرضه و تقاضا در بازار کتاب رسیدهایم، اگر وضعیت بازار کتاب این است دلیلش کتاب نخواندن مردم است. کتاب خواندن یک مسئله اجتماعی است. این مسئله هم از سمت مردم باید حل بشود نه به این معنی که مردم مقصر باشند؛ خیر، به این معنی که مردم کتاب نمیخواهند و مطالعه جزو اولویتهایشان نیست. در حالی که اگر در این حوزه مطالبه باشد، آن وقت توجه به این سمت بیشتر جلب خواهد شد و کم کم مشکلات مطرح شده و هم دستاندرکاران کتاب و هم مسئولان مجبور میشوند که پاسخگو باشند. کتاب بخشی از سبک زندگی مردم است و مطالعه باید در زندگی ما جاری باشد. سبک زندگی هم که در سنین بالا تغییر نمیکند. اگر بخواهیم کاری کنیم باید به سراغ کودکان برویم که اکنون در سن دبستان یا پایینتر هستند و امیدوار باشیم که به خاطر دغدغههای کمتر این نسل و مشکلات کمتر، بیشتر به سراغ کتاب بروند و در آینده وضعیت بهتری را در این مورد تجربه کنیم».
■ حسین قرائی: خودمان باید به فکر خودمان باشیم
نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات است. این پژوهشگری با فعالیت او در حوزه معرفی نویسندهها و شعرای معاصر مشهود است. «مطالبهای ندارم. اگر قرار است کاری انجام شود باید نگاه به سمت خودمان باشد. در حقیقت این خود ما هستیم که باید آستینها را بالا زده و برای ضریب دادن به فرهنگ غنی و محتوای اسلامی تلاش کنیم. باید خودمان تلاش کنیم که هنر و فرهنگ متعهد دیده شده و به دست مخاطب برسد و با تلاش در این حوزه مردم و بخصوص جوانان را متوجه امور کنیم. این تلاشها اگر مستمر باشند باعث شکل گیری مطالباتی در این زمینه بین جوانها شده و کمک میکند براساس مطالبات آنها صدای اهالی فرهنگ و هنر هم شنیده بشود. البته خود اهالی فرهنگ هم این سالها بیکار ننشسته و سعی کردهاند که صدایشان را به گوش مسئولان برسانند. برای رسیدن به هدف گاه پشت در اتاق مدیران ساعتها ماندهایم و صدایمان به جایی نرسیده است و گاه مسئولانی هم بودهاند که صدای ما را شنیده اما به دنبالش تغییری را مشاهده نکردهایم.
نظر شما