به گزارش قدس آنلاین در این مراسم که با حضور چهرههای فرهنگی و ادبی ایران و افغانستان برگزار شد، محمدسرور مولایی شاعر و پژوهشگر افغانستانی گفت: مظفری نزدیک به ۴۰ سال است که در ایران است. من وقتی بعضی از یادداشتهایش را میخوانم میبینم کلامش خوب است اما دلم میسوزد که چرا آنها بسط و گسترش نداده است. یکی از موضوعاتی که برای ما مهاجران در ایران است دیدن شعارهایی است که درباره یکی شدن دو ملت داده میشود اما در عمل فقط ظاهرا خواص جامعه ایران به این شعارها اعتقاد دارد. در بین خواص هم تازه عده اندکی هستند که به این شعارها عمل میکنند. مظفری سختی مهاجرت را طی این همه سال تحمل کرده و شعرش در برگیرنده این مفهوم است.
این پژوهشگر ادبی ادامه داد: اگر تمام اشعار ابوطالب مظفری را بخوانید با من همدل میشوید که از همچنین شخصیتی ستایش کنیم. به عنوان یک برادر بزرگتر و یا پدر به خودم میبالم که چنین شاعری را به جامعه ادبی مهاجرت تقدیم کرده ایم. اگر بخواهیم تاریخ شعر مهاجرت را تلاش جانفرسا و جانسوز شعر مهاجرت را در کشورهای همسایه و کشور میزبانمان ایران مثال بزنیم نمونه بارزش آقای مظفری است.
مولایی در پایان گفت: مظفری امروز به جایی رسیده که محافل شعری کشور میزبان، خودش را ناچار میبیند از او تجلیل کند. شما امروز این کار را به اختیار انجام نمیدهید بلکه علتش ثمره تلاشها و زحماتی است که شاعران مهاجر افغان کشیده اند. ما سختی زیادی به خود دادیم که شما در ایران ما را بپذیرید. مهاجرت در دنیا پدیدهای تاریخی و بسیار طولانی است و مهاجرتهای فرهنگی و زبانی، سخت ترین نوع مهاجرت هستند. ابوطالب و دوستانش قدم به قدم سنگرهای کشور میزبان را فتح کردند. بیشتر دشواریهای مهاجران جهان مربوط به مسئله زبان است اما ما در اینجا در ایران مشکل زبان نداشتیم ولی در مقولات دیگر مشکلاتی داشتیم که باعث میشدند ارتباط فرهنگی به سخت برقرار شود.
در ادامه مراسم حجت الاسلام والمسلمین سیدغلامحسین رئوف به محل تولد و تربیت افراد اشاره کرد و گفت: زادگاه، محل رشد و نمو، خانواده و اطرافیان در تربیت انسانها خیلی نقش دارند. ابوطالب مظفری در ارزگان متولد شد که قلب خون چکان قرجستان است و قرجستان قلب مجروح خراسان است. ارزگان سرزمین حماسهها و شهادتها و اسارتها بوده است. شاهدش هم چهل دخترانش است. خاندان استاد مظفری در چنین سرزمینی از ریشهای اصیل و نامدار در قلب خراسان هستند.
وی با این جملات که عرفان و زهد دو گونه دارد افزود: یکی انزوا و تنهایی در غار یا صومعه نشینی و دیگری عرفان حماسی است که آیت الله جوادی آملی دربارهاش صحبتهایی کرده است. به نظر من خاکی بودن استاد مظفری به خاطر این نوع عرفان است که آن را از شاعران کشورش چون مولانا و سنایی وام گرفته است.
رئوف با مخاطب قراردادن ایرانیان عنوان کرد: خراسان در آیینه تاریخ فراتر از خراسان امروزی است که در ایران قرار دارد. ما در منابع متعددی درباره خراسان خوانده ایم که خراسان منطقه وسیعی بوده که افغانستان امروزی، میانه این خراسان بوده و آن را خراسان وسطی میگفته اند. بلازری گفته که بلخ وسط خراسان است. به خاطر همین افغانستان امروز را خراسان وسطی میگویند. ما خاستگاه خود را خراسان و خراسان را ایرانی میدانیم. خاستگاه زبان فارسی، خراسان و بلخ بوده است.
در ادامه این مراسم حسن نوری سینماگر و منتقد گفت: اگر به ابوطالب مظفری از حیث شاعر نگاه کنیم به نظرم او در کار خودش تمام است.
وی افزود: اوضاع ادبیات مهاجرین اصلا خوب نیست. نه تنها در حال حاضر نسل فعلی مهاجرت، ادبیات ندارد بلکه جریانی هم نداریم که بخواهد تولیدی هم در این زمینه داشته باشد. مسئله این است که طرح جامعی برای جامعه مهاجر برای ایران وجود داشته است. یعنی افغانی هیچ وقت مسئله نبوده است. نمیدانم جامعه مهاجر با چه ساز وکاری به کارش ادامه میدهد که تا حالا دچار فروپاشی نشده است.
وی گفت: تا حالا سه دهه از حضور مهاجران در ایران گذشته است. آقای مظفری متعلق به نسل پیشین مهاجران افغان است اما نسل من که خودم پیرترینشان هستم نه علقه ای به ایران دارد نه به افغانستان. در چنین جلساتی بهتر است به جای تعریف و تمجید، این سئوالات را مطرح کنیم که نسبت نسل من با شرایط امروز چیست؟
سخنران بعدی این مراسم محمدمهدی سیّار بود که گفت: حضور فرهنگی افغانستانیها در ادبیات فارسی به عنوان پاره جدا نشدنی این پیکره و جریان ماندگار و جریان ساز ادبیات انقلاب اسلامیبرای شخص من محکی است برای سنجش میزان پایمردی بر اصل انقلاب اسلامی. از وقتی هویت خودمان و انقلاب را شناختم برای من یک ملاک که چقدر در این هویت مانده ام این است که چقدر هوای افغانستان را داریم. همین که از کودکی میفهمیدم بخشی از رزمندگان ما در جبهه افغانی هستند و این جنگ فقط جنگ خاک نیست نشان میداد که حذف شهدای افغان از جنگ یا حذف شعر افغان از شعر و هنر انقلاب، معنا را از آن میگیرد و دگرگونش میکند.
سیار ادامه داد: این انقلاب نگاهی جهان وطنی و فارغ از مرزها داشته و حضور یک شاعر افغانستانی در این حرکت بزرگ برای منِ ایرانی بسیار معنادار است. همیشه گفته ام که خود را مدیون و شاعر بزرگان ادبیات افغانستان میدانم.
این شاعر در پایان سخنانش گفت: شعر آقای مظفری به عنوان شعر تراز این جریان شناخته میشود و با حماسه پرجوش و خروشش همواره الهام بخش ادبیات انقلاب بوده است.
هم چنین وحید جلیلی فعال فرهنگی دیگری بود که در این مراسم حضور یافته و با بیان اینکه باعث شرمساری است که دیگرانی که دسترسیهای بیشتری دارند به بهانه جویی مشغول بشوند و تولید فکر و اثر دست بردارند و دوستان مهاجر افغان با امکانات کم مشغول باشند گفت: به نظرم نخبگان ایران و افغانستان باید جدی تر به هم نزدیک شوند و نمیتوان به صرف جلسات و کلمات محبت آمیز بسنده کرد.
به گفته جلیلی، در روزگاری که یک صدم این امکانات در اختیار اقبال لاهوری یا سیدجمال الدین اسدآبادی بود آنها پرچم را برافراشته کردند و قطعا وضع ما بهتر از آنهاست تا با صد زبان و بیان این حرف را بیان کنیم که «از حجاز و چین و ایرانیم ما/ شبنم یک صبح خندانیم ما».
وی با این پرسش که پس چه کسی باید این خاکریز بینمان را بردارد، تصریح کرد: مقام معظم رهبری هم در جلسه شعرخوانی شاعران به محمدکاظم کاظمیشاعر افغانستانی فرمودند چون این حرفهایی را باید دامن بزنید که از زمزمه به فریاد تبدیل شده و علاجی برای این درد بشوند.
وی در پایان سخنان خود گفت: به هر حال باید فکری به حال این دو ملت با این همه اشتراکات کرد. نباید از فکرهای خطیر و جسورانه ترسید؛ حتی یکی شدن کشورهایمان.
آخرین سخنران این مراسم نیز سیدابوطالب مظفری بود که در سالهای گذشته تربیت و مشرب کم توقعی را برای خود در نظر گرفتم نه به خاطر کست نفسی بلکه به این علت که راحت باشم. ما آدمها در هر مقطعی فکر میکنیم که بقیه ما را چطور میبینند. آیا تجلیلمان میکنند یا نه و وقتی نمیکنند اولین ضربه را خورده و عقده ای میشویم. به همین دلیل خواستم مسلک بی توقعی را در خود تقویت کنم و توسعه برگزاری مراسم تجلیل را نداشتم حتی از جانب شاگردانم با این حال نگاه دیگران روی انسان دقیق است و با چیزی که از درون خودمان سراغ داریم فرق میکند. البته این حرف من به این معنی نیست که اگر مؤسسه و یا نهادی بزرگداشتی برگزار کرد قدردان یا سپاسگزارش نباشیم. بنابراین از دست اندرکاران این مراسم تشکر میکنم.
وی افزود: اگر کسی مهاجر باشد دل نازکی دارد. اگر شاعر هم باشد این نازکی مضاعف میشود و دوستان ایرانی ما همیشه با این مسئله یعنی نازک دلی مان درگیر بودهاند. شما برخی اوقات ما را آزردهاید. از طرفی شعر و زبان و فیلم هنر را هم از شما یاد گرفتیم حالا اگر حرف یا انتقادی مطرح میکنید علتش خودتان هستید چون اگر حرفی میزنید به این دلیل است که ما را رنجاندهاید و از طرفی خودتان تکنیک و بیان را یادمان داده ایم پس تحمل کنید.
این شاعر در ادامه گفت: ما در افغانستان در گوشه انزوای خودمان بودیم و اگر انقلاب اسلامیایران نبود آن شور و حال در وجودشان نمیافتاد تا در کشورمان انقلاب کنیم و نهایتاً به ایران بیاییم. شما بر سرنوشت ما تأثیرگذار بودهاید پس زیانهای ما را هم تحمل کنید.
مظفری همچنین گفت: من به حرفهای دوستان ایرانی درباره نزدیکی دو ملت ایران و افغانستان چندان امیدوار نیستیم اما نسبت به نسل امروز مهاجران افغان شما مسئولیت دارید. امروزم ما با نسلی از مهاجرین در ایران روبهرو هستیم که متولد ایران هستند و آن خاطره و تجربه حضور در افغانستان که ما داشتیم را ندارند و حتما باید برای این نسل سبک فکری جدید داشته باشیم که مثل نسل ما عقدهای و گلهمند یا فراری نباشند. اگر برای ما پاسداشت هم نگیرد مشرب خودمان را تعیین کردهایم اما اگر برای این جوانها کاری کنید کارِ کارستان کردهاید.
در پایان این مراسم از مجاهدتهای ادبی و فرهنگی سید ابوطالب مظفری تقدیر بعمل آمد.
نظر شما