تحولات لبنان و فلسطین

تشییع پیکر «مرحوم کافی» از آن جهت نقطه عطف مبارزات مشهد قلمداد می‌شود که در این مراسم، مردم ظلم‌ستیز مشهد، بغض فروخفته خود را شکستند و برای اولین بار شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» را با تمام وجود فریاد زدند.

نخستین شعار «مرگ بر شاه» در مراسم مشهدی‌ها برای شیخ احمد کافی

به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، حکومت سفاک و دیکتاتور پهلوی با همه ظلم‌هایی که در حق آحاد ملت روا داشت، اما با چنگ و دندان‌هایی که گاه و بیگاه نشان می‌داد و هیمنه‌ای که در ظاهر برای خود ساخته بود، جرات مخالفت علنی را از مخالفان سلب کرده بود.

مشهد طبعا به‌علت اینکه همواره خاستگاه نخبگان سیاسی و مبارزاتی بوده، بیش از هر جای دیگر بختک خفقان را بر سینه خود احساس کرده است، اما دقیقا همان موقع که رژیم فاسد پهلوی سعی در خاموش‌کردن «مرحوم کافی» یکی از واعظان مشهور و انقلابی مشهدی دارد، شمارش معکوس سرنگونی خود را رقم می‌زند و پایان نورفشانی وی، آغازی می‌شود بر شعله‌ور شدن هیمنه پوشالی پهلوی!

شیخ احمد کافی یزدی از روحانیان و خطیبان معروف پیش از انقلاب است که چه در زمان حیات و چه حالا بعد از گذشت ۴۰ سال از وفاتش، خاطره منبرهای پرشور و کارهای خیریه‌اش در اذهان مردم ایران به‌خصوص مشهد باقی است.

مرحوم کافی، باوجود کشمکش‌ها و احضارهای مکرر از جانب ساواک و نیروهای امنیتی حکومت با حضور فعال خود به‌ارائه خدمات دینی، ارشادی، تبلیغی و حمایت از گروه‌های مبارز و پرورش نیروهایی برای مبارزه با حکومت پهلوی می‌پردازد.

کافی، زمانی احضار و زمانی دیگر در بازداشت و گاهی تبعید می‌شود، اما این فشارها و محدودیت‌ها، سبب عقب‌نشینی این روحانی مبارز از روشنگری نمی‌شود.

شیخ آشوبگر

محسن کافی فرزند مرحوم کافی که در زمان مرگ پدر نوجوانی ۱۵ ساله بوده، در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در مشهد اظهار می‌کند: مرحوم پدرم به‌خاطر سخنرانی‌های روشنگرانه و انتقادیش نسبت به‌حکومت، از سال ۴۱ بیش از ۴۰ بار توسط ساواک دستگیر و حتی در سال ۵۴ به‌اتهام حمایت از خانواده زندانیان سیاسی به‌مدت ۳ سال به‌ایلام تبعید شد، اما با میانجی‌گری علمای عظام مانند آیت‌الله خوانساری این مدت به‌یک سال تقلیل یافت.

وی ادامه می‌دهد: حدود یک هزار سند بر علیه پدرم در ساواک موجود بوده و صراحتا در این اسناد از وی با عنوان «شیخ آشوبگر» یاد شده است.

کارنامه درخشان واعظ شهیر مشهدی

طبق اسناد و شواهد موجود و نیز مصاحبه تلفنی فارس با حسن کافی (برادر مرحوم کافی و مدیر مهدیه تهران )، تاسیس بیش از ۳۶ مهدیه در شهرهای مختلف ایران به‌منظور پررنگ نمودن فرهنگ مهدویت، برگزاری منبرهای روشنگرانه، زیرپوشش قرار دادن 5 هزار خانواده نیازمند به‌خصوص خانواده زندانیان سیاسی و انجام سایر امور خیریه مانند ساخت مساجد و درمانگاه‌ها همه و همه جزو کارنامه زندگی ۴۲ ساله مرحوم کافی است که در نیمه شعبان سال ۵۷ شمسی به‌طرز مشکوکی بسته می‌شود، اما از آنجا که مرگ پایان کبوتر نیست، کشته شدن این روحانی و واعظ انقلابی نیز آغاز یک روشنگری و زمینه‌ساز علنی شدن فعالیت‌های ضد رژیم پهلوی در مشهد می‌شود.

علت سفر اجباری

مرحوم کافی در 30 تیرماه سال ۵۷ که مصادف با نیمه شعبان است در یک حادثه رانندگی به‌قتل می‌رسد که حواشی مربوط به‌این واقعه زمینه‌ساز اتفاقات مهمی به‌خصوص در مشهد می‌شود، برای اطلاع بیشتر از جزئیات این واقعه به‌سراغ برادر مرحوم کافی می‌رویم که از شاهدان عینی ماجرا است.

حسن کافی برایمان توضیح می‌دهد که اگرچه شروع فعالیت‌های سیاسی مرحوم کافی از سال‌ها قبل از کشته شدنش آغاز می‌شود، اما نقطه عطف مبارزات وی از اردیبهشت سال ۵۷ یعنی حدود دو ماه قبل از مرگ وی رقم می‌خورد.

وی این طور شرح می‌دهد: در اردیبهشت ۵۷ که مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود، برادرم سخنرانی پرشوری کرد و در آن سخنرانی صراحتا نام حضرت امام(ره) را روی منبر بیان و از ایشان تجلیل کرد که همین ماجرا سبب خشم بیش از پیش رژیم و احضار برادرم به‌ساواک شد.

حسن کافی ادامه می‌دهد: ۳۰ تیر ماه همان سال مصادف شد با نیمه شعبان و امام راحل از نجف اعلام کردند، امسال به‌خاطر چهلم شهدای تبریز این میلاد بزرگ را جشن نمی‌گیریم و چراغانی نمی‌کنیم، صبح روز پنجشنبه ۲۹ تیرماه، منوچهر ازغندی رئیس کلانتری ۱۲ برادرم را احضار و از ۸ صبح تا ۱۲ ظهر به‌خاطر این تصمیم نسبت به‌ایشان و حضرت امام هتاکی و فحاشی می‌کند و در نهایت پیشنهاد می‌دهد یا برادرم کلید مهدیه را به‌آنها بدهد تا خودشان آنجا را چراغانی کنند، یا طبق رسم هر سال خودش این کار را انجام دهد یا به‌مشهد سفر کند که برادرم در آن شرایط مجبورا و تحت فشار، سفر به‌مشهد را انتخاب می‌کند.

آغاز آخرین سفر

ادامه ماجرا را از زبان خانم طاهره موسوی شاهرودی همسر مرحوم کافی می‌شنویم، با پرس‌وجو آدرس منزل را در محله قدیمی شهید هاشمی نژاد پیدا می‌کنم و پس از هماهنگی، ساعتی را در منزل این بانوی صبور و مهربان مهمان می‌شوم.

وی برایمان شرح می‌دهد که ظهر روز پنجشنبه ۲۹ تیرماه آقای کافی به‌منزل آمدند و خواست برای سفر مشهد مهیا شویم، بنابراین همان روز به‌سمت مشهد حرکت کردیم، راننده با سرعت بالایی حرکت می‌کرد و هر چقدر مرحوم همسرم به‌او تذکر می‌داد، بی‌فایده بود.

لوازم داخل خودرو هم بوی ماده بیهوشی اتر می‌داد و یک حالت رخوت و خواب آلودگی بر ما غالب بود، بعد از توقف کوتاهی که در شیروان برای اقامه نماز صبح داشتیم، مجدد به‌راه افتادیم، من در خواب بودم که این اتفاق رخ داد، با یک کامیون ارتشی تصادف شدیدی کردیم، شدت تصادف در حدی بود که موتور خودرو چندین متر آن طرف‌تر پرتاب شده بود و من و بچه‌ها که دچار مشکلات و جراحات زیادی شده بودیم به‌بیمارستانی در قوچان منتقل می‌شویم، اما از همسرم بی‌اطلاع بودم، غافل از اینکه وی را به‌بیمارستان ارتش منتقل کرده بودند و گویا در راه بیمارستان به‌قتل می‌رسد.

ای ساربان آهسته ران، آرام جانم می‌رود

همسر مرحوم کافی با چشمانی بارانی برایمان توضیح می‌دهد فردای آن روز که به‌همراه فرزندانش، به‌وسیله اقوام از قوچان به‌بیمارستان شاهین فر مشهد منتقل می‌شوند، در حالی که به‌شدت نگران حال مرحوم کافی بوده، از ازدحام جمعیت و بسته بودن بعضی خیابان های مسیر متعجب می‌شود و بعد از هفتم مرحوم کافی که متوجه کشته شدن وی در حادثه می‌شود، می‌فهمد آن جمعیت انبوه آن روز مشهد در حال تشییع جنازه همسر مرحومش بوده‌اند و اطرافیان که از محبت بین آنها با خبر بوده‌اند، جرات بیان این واقعیت تلخ را نداشته‌اند.

تشییع جنازه‌ای که تیر خلاص رژیم پهلوی شد

30 تیر، پیکر مرحوم شیخ احمد کافی از طریق قوچان به‌میدان فردوسی مشهد آورده می‌شود و بیش از 5 هزار نفر از طلبه‌ها، دانشجویان، کسبه بازار و طبقات مختلف مردم، جنازه او را به‌مسجد جعفری‌ها انتقال می‌دهند، در حالی‌که پیکر وی غسل و کفن و برای مراسم تشییع و خاکسپاری روز بعد مهیا می‌شود، همزمان نوار آخرین سخنرانی مرحوم کافی که وی در آن از امام خمینی(ره)  تجلیل کرده بود نیز پخش می‌شود.

یکشنبه اول مرداد 1357 اما در حافظه مردم مشهد یادآور و سرآغاز شکل‌گیری اعتراض همگانی علیه حکومت پهلوی است، در این روز ناگهان تشییع‌کنندگان مرحوم حاج احمد کافی با شعارهایی علیه حکومت پهلوی فضای خفقان را شکسته و پس از آن مبارزات مردمی شکل نمایان‌تری به‌خود گرفت.

حسن کافی در این رابطه می‌گوید: در تشییع پیکر برادرم مردم مشهد که مخالف رژیم ستمشاهی بودند برای اولین بار شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» را به‌صورت دسته‌جمعی و یکپارچه سر دادند.

برای مردم آن روز جای تردیدی نبود که تصادف ساختگی بوده و مرگ کافی به‌دست ساواک صورت گرفته‌، برای همین تشییع جنازه او به‌هیچ کدام از تشییع‌های پیش از آن شباهت ندارد و باید گفت، بیشتر شبیه تظاهرات است.

چنین جوی برای مسئولان امنیتی استان بسیار نگران‌کننده است، برای همین در روز تشییع جنازه در مشهد طرح انتظاماتی به‌عمل می‌آید و ساواک استان به‌دنبال فوت مرحوم احمد کافی و انجام تظاهرات ضدرژیم در آن شهر، در خصوص تقویت نیروی پلیس مشهد از شهربانی خراسان درخواست کمک می‌کند.

مأموران با پرتاب نارنجک، گاز اشک‌آور از زمین و هوا به‌وسیله هلی کوپتر و نیز تیراندازی هوایی سعی می‌کنند، مردم را متفرق سازند.

در نهایت بعد از درگیری‌های زیاد بین مردم و مزدوران رژیم، مأموران موفق می‌شوند جنازه را از حرم بیرون برده و به‌دستور «ولیان» استاندار منفور خراسان همراه برادران مرحوم کافی، به‌تهران منتقل می‌کنند.

تشییع جنازه یا کارناوال مرگ؟

در جریان درگیری‌های چماقداران رژیم با مردم اما یک پاسبان به‌ضرب کارد کشته، هفت نفر دیگر از پاسبانان با ایراد ضرب و جرح مصدوم می‌شوند و 24 نفر از مردم نیز مجروح و مصدوم می‌شوند، همه مجروحان به بخش سوانح بیمارستان امام رضا(ع) انتقال می‌یابند و 19 نفر از تظاهرکنندگان پس از معالجه سرپایی به‌مقامات امنیتی تحویل داده می‌شوند، براساس گزارش ساواک، در جریان تشییع جنازه مرحوم کافی، دختر 14 ساله‌ای بر اثر ازدحام جمعیت به‌شهادت رسید.

در حالی که پیکر مرحوم کافی به‌وسیله نیروهای ساواک به‌تهران منتقل شده و برادران داغدار وی پیگیر دفن وی هستند، در مشهد اما روز اول مرداد، هم‌زمان با مجلس ترحیم مرحوم حاج شیخ احمد کافی در مسجد حوض لقمان، یک بمب آتش‌زا در کنار مجسمه رضاشاه در میدان نزدیک به‌این مسجد موسوم به‌میدان مجسمه (میدان شهدای فعلی) توسط مأموران آتش‌نشانی کشف شد و در همین روز ناهید اسدی، که پیشاپیش مورد تهدید زمانی‌پور رئیس شهربانی قرار گرفته بود، در تظاهرات مردمی که در این روز در خیابان طبرسی به‌وجود آمد، توسط رئیس شهربانی مورد اصابت دو گلوله از ناحیه سینه و بازو قرار گرفت و شهید شد.

بعد از گذشت ۴۰ سال از آن روزها اگرچه هنوز تعداد دقیق شهدا هنور معلوم نیست، اما عمق فاجعه در حدی است که واکنش علما و روحانیون مشهد را به‌دنبال داشت، به‌طوری که در متن اعلامیه علمای مشهور مشهد به‌صراحت از ضرب و جرح و کشته شدن عده زیادی از مردم، طلاب و دانشجویان به‌وسیله عمال رژیم انتقاد می‌شود.

انتشار حوادث روز تشییع مرحوم کافی سبب می‌شود که روز پنجم مرداد، گروه بازرسان شاهنشاهی برای بررسی تعداد شهدا و مجروحان به‌مشهد بیایند، آنها در این روز همراه ولیان، استاندار خراسان و فرمانده لشکر 77 خراسان و رئیس شهربانی‌های استان و رئیس سازمان امنیت مشهد با آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی دیدار می‌کنند تا بلکه بتوانند با مکر وحیله بر اوضاع ملتهب مشهد مسلط شوند.

محسن کافی فرزند مرحوم کافی در پاسخ به‌این سوال که چرا تعداد و اسامی شهدای این واقعه مشخص نیست؛ می‌گوید: با توجه به‌اینکه از وقوع این اتفاق تا پیروزی انقلاب اسلامی قریب به 6 ماه طول می‌کشد و تلاشی که ساواک برای محو این حوادث از بین بردن مدارک و اسناد مربوط به‌منظور آرام کردن اوضاع به‌نفع رژیم می‌کند، گمنام ماندن شهدای این حادثه موضوع دور از ذهنی نیست.

دفن شبانه واعظ شهیر در محاصره ساواک

پیکر مرحوم کافی بعد از انتقال به‌تهران توسط نیروهای ساواک، در فرودگاه تهران نیز مخفیانه و در محافظت گارد پلیس و کماندوها به‌پزشکی قانونی منتقل می‌شود.

 نیروهای پلیس به‌جمعیت چند هزار نفری که در فرودگاه منتظر جنازه بودند، ‌اعلام می‌کنند که جنازه تحویل پزشکی قانونی شده و در فرودگاه نیست.

خانواده داغدار مرحوم کافی درخواست می‌کنند، جنازه را تا صبح جمعه در سردخانه نگه‌دارند تا طبق وصیت آن مرحوم در مهدیه در جوار جنازه دعای ندبه خوانده شود، اما نیروهای امنیتی چنین اجازه‌ای به‌آنها نمی‌دهند که مبادا موجب گردهم آمدن مشتاقان مرحوم کفی و در نهایت، آشوب یا تظاهرات شود.

حسن کافی در این باره در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در مشهد می‌گوید: عصر روز دوشنبه دوم مرداد به‌من و برادر دیگرم که با اصرار همراه پیکر مرحوم کافی به‌تهران رفته بودیم اطلاع دادند، حسین زاده (معاون ساواک) به‌پزشکی قانونی احضارمان کرده و در آنجا به‌ما گفتند، شاه دستور داده که همان شب باید جنازه برادرمان دفن شود، وقتی پرسیدیم در کجا؟، پاسخی ندادند و ما را به‌همراه پیکر برادرم به‌سمت فرودگاه بردند و من در آنجا متوجه شدم، قرار است به‌مشهد برویم.

پیکر مرحوم کافی با ۳۸ نفر نیروی مسلح ساواک به‌سمت مشهد می‌آید و در آنجا حضور انبوه جمعیت منتظر در فرودگاه ماموران ساواک را متعجب می‌کند، غافل از اینکه برادر مرحوم کافی به‌طور پنهانی و به‌بهانه سرویس بهداشتی از فرودگاه تهران با اقوام در مشهد تماس گرفته و موضوع را به‌آنها اطلاع داده است.

جنازه پس از انتقال به‌مشهد با حضور تعداد انگشت‌شماری از اقوام و انبوه نیروهای پلیس و ساواک به‌قبرستان خواجه‌ربیع منتقل و در همان جا شبانه به‌خاک سپرده می‌شود، چراکه ولیان به‌خاطر کینه دیرینه‌ای که از مرحوم کافی به‌خاطر سخنرانی‌های افشاگرانه‌اش دارد، اجازه دفن در حرم را نمی‌دهد.

به‌گفته همسر مرحوم کافی تا مدت‌ها اطراف قبرستان خواجه‌ربیع مملو از نیروهای امنیتی شاه بوده است.

راز تصادف مشکوک

حالا بعد از گذشت ۴۰ سال از کشته شدن مرحوم کافی، همچنان این سوال باقی است که آیا ساواک مستقیما در این تصادف نقش داشته یا خیر؟ پاسخ این سوال را که از محسن کافی فرزند مرحوم جویا می‌شوم، می‌گوید: اگرچه در ساختگی بودن آن تصادف شکی نیست، اما مدارک و شواهد مستندی درباره این مطلب در دست نیست، چراکه برای هیچ قتلی در ساواک، دستور کتبی صادر نمی‌شده است، اما مصادیقی مانند اعترافات کسانی که اول انقلاب دستگیر و اعدام شدند این باور را تقویت می‌کند.

محسن کافی در ادامه به‌اعترافات تهرانی و نصیری مبنی بر دستور مستقیم شاه برای از میان برداشتن مرحوم کافی و دست داشتن شعبان بی‌مخ در اجرای این توطئه شوم اشاره می‌کند.

مطلب دیگری که در صحبت‌های وی حائز اهمیت است، اینکه چرا در بین زخمی‌های این حادثه فقط مرحوم کافی با آمبولانس به‌بیمارستان ارتش منتقل می‌شود و سایر زخمی‌ها به‌حال خود رها می‌شوند؟!

حسن کافی برادر مرحوم کافی نیز به‌اعتراف دونفر از شکنجه گران ساواک قبل از اعدام استناد و اظهار می‌کند: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دو نفر از شکنجه گران را دستگیر و دادگاهی کردند و  من توانستم با اصرار و پیگیری‌های زیاد یک روز قبل از اعدام با یکی از آنها در زندان قصر ملاقات کنم، وی به‌من گفت: روز شنبه ۳۱ تیرماه حسین‌زاده و منصور ازغندی (دونفر از مقامات ارشد ساواک) وارد زندان قصر شدند و در جریان گفت‌وگو باهم، گفتند، کار کافی را تمام کردیم.

وی ادامه داد: طبق گفته آن دو شکنجه‌گر که فردای آن روز اعدام شدند، برادرم را در آمبولانسی که وی را از صحنه تصادف به‌بیمارستان ارتش منتقل می‌کرده، به‌قتل رسانده‌اند.

قتل مرحوم کافی، چنان انقلابی در مردم پدید آورد که پس از مدت‌ها سکوت، سکون و آرامش ظاهری که به‌دوران رکود و کندی انقلاب معروف است، سرآغاز اولین حرکت‌ها، جنب‌وجوش‌ها و مخالفت‌های علنی مردم و تظاهرات گسترده مردمی علیه رژیم منفور پهلوی در تهران و مشهد و دیگر شهرهای ایران شد، این، یک حقیقت انکارناپذیر است که آحاد مردم ایران به‌خصوص مشهد به‌آن اذعان دارند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.