حتی دیدن عکس بعضی از غارهای عمودی و چاههایی که هرگز دوربین نمیتواند عظمت و خوف انگیزی آنها را برای ما چنان که باید و شاید به درستی به تصویر بکشد ترسناک است و به قول معروف زهره آدم را آب میکند. حالا فکر کنید یوسف سورنی نیا یکی از آدم هایی است که زندگیاش را با رفتن به این غارها و کشف و پیمایش آنها گره زده است. متولد ۱۳۵۵در روستای سورنی کرمانشاه است. زمانی به ورزش جودو میپرداخت و در این ورزش مقامهای استانی و کشوری هم کسب کرده بود و گاهی هم کوهنوردی میکند، اما دلبستگی تام و تمام او به غارنوردی است. مربی غارنوردی و راهنمای گردشگری در حوضه غار از دیگر تخصصهای اوست.خلاصه در این سالها هر وقت حرف از غار و غار نوردی شده است نامی هم از یوسف بوده است.
■ آقای سورنینیا، در کودکی به ژول ورن و نوشتههای او علاقهمند بودید؟
بله، من از همان کودکی علاقه عجیبی به ماجراجویی داشتم و با این که بزرگ شدهام، اما همچنان عاشق ماجرا جوییام و هنوز هم این علاقه در من وجود دارد.
■ چطور سراغ غارنوردی رفتید؟ تصمیمی قبلی و به قول معروف تصمیمی از روی آگاهی بود یا اتفاقی بود؟
ادامه همان علاقهای بود که از کودکی در من برای ماجرا جویی وجود داشت. تقریبا سال 72 بود که با دایی هایم به یک برنامه کوهپیمایی رفتم. در آن برنامه ما یک غار پیدا کردیم و داخل غار رفتیم آنجا بود که تصمیم گرفتم راه و چاه غار نوردی را یاد بگیرم و وارد گروه کوهنوردی شدم و به تدریج از افراد مختلف و از راههای مختلف تکنیکهای غارنوردی را یاد گرفتم.
■ حتماً اولین غارنوردی جدی که انجام دادید هم در همان زادگاهتان بود؟
بله در یکی از کوههای کرمانشاه بود. کوهستان پراو و در غار پراو.
■ پس جغرافیا هم در این که شما به دنبال غار نوردی بروید نقش داشته است. ممکن بود شما در یک منطقه کویری به دنیا بیایید و ماجرا فرق کند.
بله. حدود 70 یا 80 درصد غارهای خیلی عمیق ایران در کرمانشاه هستند. اولین، دومین، سومین و چهارمین غار و در حال حاضر هم دوباره در این منطقه ادامه اکتشاف عمیقترین غار ایران در برنامه است و پیش میرود. سال 1372با گروه کوهنوردی «سهکل» آشنا شدم، اما آنها قبل از عضویت من در این گروه غار پراو را پیمایش کرده بودند و دیگر برنامهای برای پیمایش غار نداشتند و فعالیت هایشان در زمینه غارنوردی هم کم شده بود؛ اما بعد از چندی که چند غار عمودی را رفته بودم سال 1379با گروه کوهنوردی دیگری از تهران در زمانی که همراه با مرحوم هادی رجاییفرید در حال کوهپیمایی در پراو بودیم آشنا شدم. با آنها تا قسمتی از غار رفتم و بعدها که تجربهام بیشتر شد تنهایی غار را پیمایش کردم. سال 2006 هم تیمی از غار نوردان روسیه آمدند و با آنها همراه شدم و بخش هایی از غار را پیمایش کردیم. در همه این سالها هم سعی کردهام که دانش و تجربه خودم را در این زمینه بیشتر بکنم.
■ در خارج از ایران هم غارنوردی کرده اید؟
بله شرکت در اکسپدیشن بین المللی ۲۰۱۵ غار کروبرا که عمیقترین غار جهان تا آن زمان در جمهوری آبخازیا بود و اکتشاف در عمق ۱۷۰۰ متری، و ۱۶ شبانه روز ماندن در اعماق غار که رکورد توقف در غار بود و دیگری باز هم شرکت در اکسپدیشن بین المللی ۲۰۱۶ غار کروبرا و نفوذ در چند شاخه متفاوت تا عمقهای ۷۰۰، ۱۷۱۰ و ۲۰۸۰ متری غار کروبرا، و شرکت در فرآیند نقشهکشی این غار هم برای من تجربه هایی بیرون از مرزها بود و همه این تجربهها موجب شد با تشکیل تیمی از دوستان غار نورد در منطقه باز هم به دنبال کشف غارهای دیگر برویم که ماحصل آن اکتشاف دومین چاه عمیق جهان با نام قلا بود.
■ شما از تجربه خودتان در مسیر غارنوردی گفتید و تجربه هایی که از طریق رفتن و همراهی با افراد و غارنوردان و خطر کردن آموختید. اگر کسی خواسته باشد الان این مسیر را برود چه پیشنهادی دارید؟
الان کار خیلی راحتتر شده است. فدراسیون کوهنوردی کارگروه غارنوردی دارد که متولی آموزش و هدایت غارنوردان است. بعضی از باشگاهها و گروههای کوهنوردی هم همین بخش را در برنامههای باشگاه خودشان دارند که کسی که در ابتدای راه است میتواند، از تجربیات آنها استفاده کنند.
■ اسم شما با غار پراو گره خورده است و نام غار پراو با اسم شما، تا به حال چند بار این غار را پیمایش کرده اید؟آخرین آماری که من دارم 91 بار بوده است.
بعد از آن هم چند باری رفتهام. 102 یا 103 بار بوده است. یعنی اگر بیشتر نرفته باشم کمتر از این آمار نیست.
■ تجربه اولتان از رفتن به غار پراو چه بود؟ و چه شد که تا امروز بیش از 100 بار به غار پراو رفته اید؟
خب تا قبل از این که غار جوجار کشف شود، پراو عمیقترین غار ایران بود و این عمیقترین بودن و داشتن شرایط سخت و خاص موجب میشد افراد ماجراجو و آنها که به دنبال به چالش کشیدن توانایی خود بودند را به خود جذب کند. من هم علاقهمند به پیمایشهای جدید بودم و از آن جا که افرادی مثل من فکر کنند و دنبال مسیرهای جدید باشند کم است مجبور بودم با آنهایی همراه شوم که دوست داشتند غار را ببینند.
■ یعنی به نوعی راهنما و لیدر بودید؟
بله، در زمانهایی خدماتی هم به این علاقهمندان میدادیم.
■ بهترین و بدترین باری که به غار پراو رفتید کی بود؟
بهترین، اولین باری بود که تا به انتهای غار درعمق 752 متری دست پیدا کردم و جزو آدم هایی شدم که کار سختی را انجام دادهام، اما این حال و حس خوب خیلی دوام نداشت. چون بعد از 24 ساعت بدترین حادثه این غار رخ داد و دو نفر از دوستان یعنی امیر احمدی و ویکتوریا کیانیراد که در گروه دیگری برای پیمایش از باشگاه دماوند تهران آمده بودند، در جریان بازگشت از انتهای غار پراو جان خود را از دست دادند و این غمانگیزترین برنامهای بود که در آن شرکت کرده بودم. آن برنامه هم نهایت لذت بود و هم تلخترین حادثه. متأسفانه دانش غار نوردی ما هم کمتر از امروز بود. برای همین آن زمان نتوانستیم که دو جنازه را از غار خارج کنیم و آنجا به امانت ماندند. اما تا الان آن اجساد در همان غار هستند.
■ شما در دفن جنازهها بودید؟
تیمی در برنامه دفن جنازهها بودند و من هم بخشی از آن تیم بودم.
■ و آن لحظههای دردناک و غم انگیزی بوده است.
بله، خاطره خیلی بدی برای ما به جا گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد.
■ شما کوهنوردی هم انجام میدهید. مهمترین تفاوت غار نوردی و کوهنوردی در چیست؟
مهمترین تفاوت این دو ورزش بود و نبود آفتاب است. در یکی از برنامه هایی که در روسیه داشتیم و تا عمق 1700 متر پیش رفتیم، بعد از 16 روز و اتمام فعالیت که قصد خروج از غار را داشتیم، لیدر ما که از برجستهترین غارنوردان دنیاست از من پرسید الان به چی فکر میکنی؟ گفتم من الان به آفتاب فکر میکنم و به دیدن آفتاب. چون آن برنامه بیشترین زمانی بود که در یک غار و در عمق زمین بودیم و آفتاب را نمیدیدیم. آن جا برای من دیدن خورشید مهمترین چیز بود.
■ 16 روز زیر زمین و در دل یک غار بودن رکورد زیادی است.
بله. و کار هم سخت است.
■ یکی از اصول غارنوردی که در یکی از گفتوگوهایتان به آن اشاره کردهاید، میگوید هیچ کس نباید دو بار به یک غار وارد بشود.
این نقل قول در آن گفتوگو کمی تغییر کرده بود. منظور من بعد از اکتشاف کامل غار بود وگرنه بعضی وقتها ما مجبوریم بارها و بارها به یک غار برویم تا آن را به طور کامل کاوش کنیم. منظور من ترددهای بی موردی است که میتواند به غار به عنوان یک موجود زنده آسیب برساند. کوهها هم با تردد بی مورد ما آسیب میبینند. برای همین است که سالهاست دیگر به دماوند و علم کوه و... نرفتهام و به جای آن سعی کردهام به کوههایی صعود کنم که کمتر در آنها رفتوآمد شده است.
■ گاهی مردم یک منطقه درباره غارهای منطقه خودشان حرف هایی میزنند مثلاً از این میگویند که انتهای این غار معلوم نیست و چیزهایی از این دست. با این موارد هم برخورد کرده اید؟
بله، من هم برخورد کردهام.99 درصد غارهایی که معرفی شدهاند و یا خود ما رفتهایم، همین حرفها بوده است. حتی من گاهی از دوستان کوهنورد هم شنیدهام که مثلاً گفتهاند غاری پیدا کرد هایم که وقتی سنگی داخل آن انداختهایم تا چند دقیقه صدای سنگ میآید در صورتی که ما دومین چاه عمیق دنیا را که کشف کردیم سنگی را که داخل آن انداختیم و صدای آن 8 ثانیه طول کشید که مسافتی به طول 400 متر بود. پس در مشاهدات عینی گاهی این اغراقها وجود دارد و چیزهایی میگویند که با واقعیت خیلی همگون نیست. چند وقت قبل به من گزارشی دادند مبنی بر این که غاری پیدا کردهایم که وقتی سنگ را داخل آن میاندازی 8 دقیقه طول میکشد تا صدا قطع شود ولی وقتی ما همان غار را رفتیم عمق غار به 10 متر نرسید یعنی بیشتر از نیم ساعت وقت صرف نشد برای پیمایش. غارها چون مکان هایی تاریک و راز آلودند، برای مردم ایجاد ترس و هیجان و ایجاد شایعه میشود و به طبع آن جملاتی میشنوی از قبیل این که این جا غار اژدهاست، هر کس وارد این غار شده است هرگز خارج نشده است، یا گربهای را از این جا ول کردهاند و از سه آبادی آن طرفتر در آمده است و از این داستانها زیاد شنیدهایم.
■ این شنیدهها در کار شما تأثیر نگذاشته است.
ما سعی میکنیم با این باورها و حرفها برخورد تندی نداشته باشیم، ولی چندان هم به این صحبتها توجه نمیکنیم و به قول معروف کار خودمان را انجام میدهیم.
■ بحث ترس را مطرح کردید و این که تاریکی غار ایجاد وهم و ترس میکند. خودتان غاری بوده است که وارد آن شده باشید و پشیمان شده باشید و یا واقعاً با تمام وجود ترسیده باشید؟
پشیمانی نبوده است، اما من هر غاری که وارد آن میشوم ترسی در وجود من هست و بارها گفتهام اگر این ترس نبود تا حالا بارها برایم اتفاقی افتاده بود. این نوع ترس سبب میشود که من به ایمنی خودم در غار توجه بیشتری داشته باشم و احتیاط بیشتری بکنم و این از نظر من اصلاً هم چیز بدی نیست، ولی اگر بترسیم و نتوانیم کار خودمان را درست انجام بدهیم خطرناک است. چون این ممکن است موجب آسیب زدن به خودمان بشود.
■ پسند شما برای غارنوردی غارهای عمودی و به اصطلاح غارهای فنی است. این از کجا میآید؟
ببینید، در زندگی عادی هم خیلی از کارهایی که همه مردم سراغ آن میروند برای من جذابیت ندارد مثل رفتن به دانشگاه و یا داشتن شغلی دولتی که ساعتی خاص سرکار بروم و ساعتی خاص برگردم. از این جهت هم من سراغ کارهایی میروم و کارهایی انجام میدهم که برای دیگران سخت است و کمتر کسی دنبال آن رفته است و به طور خلاصه میتوانم بگویم من دنبال متمایز بودن هستم. از همان قدیم دوست داشتم یک آدم عادی نباشم برای همین دنبال ماجراجویی رفتم. دوست داشتم رهاتر از دیگران زندگی کنم و راحتتر از دیگران فکر کنم؛ بنابراین در غارنوردی هم سراغ کارهای فنی رفتم و به جای اینکه مثل بعضیها یک غار را چند بار پیمایش کنم به دنبال کشف غارهای تازه و جدید و به دنبال غارهای بکر بودم. غارهای بکر هم معمولاً غارهای فنی و یا عمودی هستند که رفتن به آنها سختتر است و به کار فنی بیشتری نیاز دارد. غارهای افقی خیلی برای من جاذبه ندارند.
■ و این نگاه شاید از منظر خیلیها نوعی دیوانگی باشد؟
اگر برگردیم به گذشته آنهایی که برای خودشان اکتشافاتی انجام دادهاند مثلاً کسی که برای اولین بار جزیرهای را کشف کرد و یا غار تازهای را کشف کرد یا آنهایی که به دنبال کشف قطب شمال یا جنوب رفتند، از نظر بعضیها آدمهای عادی نبودند و کارهایی انجام دادهاند که دیوانگی بوده است با این همه نتایج کار این افراد موجب شد که نگاه به این آدمها عوض شود. چون این بخش کار مهم است. این مهمتر از حرف دیگران است برای همین از نظر خیلیها هم کارهای من دیوانگی است و در زندگی من هم تأثیری ندارد.
■ الان به چه کاری مشغولید؟
خب کار روزمره من و شغل من تکنسین کار در ارتفاع است. یعنی با طناب در نمای ساختمانهای بلند کار میکنم. کارهایی که زمانی با داربست بستن باید انجام میشد مثل نظافت نماها و یا رل و پلاک گذاری را ما با بستن طناب و آویزان شدن در ارتفاع انجام میدهیم.
■ پس شغل شما به نوعی با عشقی که دارید مرتبط است.
بله. گاهی به شوخی میگویم هم غارم به درد کارم میخورد و هم کارم به درد غارم. یعنی غارنوردی من تمرینی برای کارم و کارم هم تمرینی میشود برای برنامههای غارنوردی.
■ گویا ازدواج هم نکرده اید؟
هنوز نه.
■ با غار و طبیعت ازدواج کرده اید؟
من به دنبال کسی هستم که در این زمینه با من همفکر و همراه باشد که تا حالا این شخص را پیدا نکردهام.
■ گویا بیشتر هم انفرادی کار میکنید؟
ما در شهریور اکسپدیشنی داریم که حدود ۲۵ نفر از غارنوردان اروپایی از کل اروپا به ایران میآیند ولی در همین برنامه از ایران فقط یکی دو نفر ثبت نام کردهاند و این نشان از وضعیت غارنوردی ماجراجویانه در ایران دارد. داوطلب برای انجام غارنوردی هایی که یک روزه انجام میشود وجود دارد، اما درباره غارهای فنی و عمودی که پیمایش آنها چندین روز طول میکشد علاقهمند کم پیدا میشود و این یکی از دلایلی میشود که تنهایی کار کنم.
کشف دومین چاه غار جهان در فلات پراو موجب شد که غارنوردی ایران در دنیا چند پله ترقی پیدا کند و دید مثبت تری درباره آن شکل بگیرد و خارجیها فعالیتهای غارنوردی ما را رصد کنند. همین هم باعث شد تا اسم تیم سورنا که بنده آن را تشکیل دادهام مطرح بشود، اما از این طرف وقتی به موضوع نگاه میکنیم میبینیم که از طرف رسانههای ایران این اتفاق بازخورد خوبی نداشته است و به آن، آنگونه که باید و شاید نپرداختهاند. این ممکن است موجب دلسردی بشود و شاید یکی از دلایلی که افراد جوانتر کمتر سراغ غارنوردی ماجراجویانه میآیند کم لطفی و کم توجهی به این موضوع باشد، چون آینده خوبی در آن نمیبینند. جوان دلش میخواهد دیده شود. اگر من را کتک بزنند هم دست از غار و غار نوردی بر نمیدارم، اما همه این روحیه را ندارند و بخصوص جوانان دوست دارند اگر تلاشی برای رسیدن به موفقیتی میکنند، دیده بشود. نبودن بازخورد و تشویق نشدن موجب سردی میشود و این خیلی بد است. حتی متولی اصلی غارنوردی یعنی هیئت کوهنوردی هم چندان توجهی به این رشته ندارد و اگر سری به سایت هیئت کوهنوردی بزنید آنجا هم خواهید دید که اخبار منتشره بیشتر اخبار کلاسهای مربیگری و خبرهایی از این نوع است و خبری از غارنوردی داخلی و خارجی در آن نیست. این نشان دهنده ضعف تشکیلاتی ما در این بخش است. امیدوارم به غارنوردی توجه بیشتری بشود چون این هم یک رشته علمی و ورزشی مثل بقیه رشتهها میباشد.
نظر شما