بسیاری از کارشناسان و فعالان اقتصادی (صادرکنندگان) بر این عقیدهاند که نرخ ارز در ایران واقعی نیست و دولتها و بانک مرکزی در برهههای مختلف، تلاش کردهاند فنر قیمتی ارز را کنترل و بازار را به صورت دستوری کنترل کنند.
در ماههای اخیر و با تشدید تلاطمهای ارزی این شائبه مطرح است که آیا فنر بازار از دست بانک مرکزی به عنوان بازیگر اصلی، خارج شده و این رشدهای لحظهای در واقع گامی است به سوی واقعی شدن نرخ ارز؟
در خصوص اینکه چنین تلاطمهایی تا چه حد رنگ و بوی واقعی شدن نرخ ارز را در اقتصاد ایران دارد با حیدر مستخدمین حسینی اقتصاددان
و معاون اسبق بانک مرکزی به گفت و گو نشستیم که مشروح آن در ادامه میآید:
آقای دکتر! دولت یازدهم و دوازهم خود را مدافع یکسان سازی نرخ ارز دانست و میداند در عمل اما امروز شاهد به هم ریختگی شدید بازار و نرخهای لحظهای در کنار نرخ رسمی هستیم. به باور شما چرا دولت تا این حد در بازار ارز و یکسان سازی ناموفق عمل کرد؟
نرخ ارز بدون شک از متغیرهای اصلی و کلیدی در اقتصادهای آزاد و یا متمایل به آزاد است. در واقع آنها که اقتصادشان سوسیالیستی است این مشکل را ندارند.
پس از انقلاب در فاصله سالهای ۸۱ تا ۸۹ بهترین برهه برای یکسان سازی نرخ ارز بود. بدان معنی است که تمام تقاضاهای مردم و فعالان اقتصادی به آسانی برآورده میشد. در آن دوره مردم برای تبدیل ریال به ارز خارجی تلاش نمیکردند و ارز را به عنوان ابزاری برای حفظ قدرت خرید در آینده نمیدیدند. تنها یک نرخ شناور مدیریت شده وجود داشت و مشکلی در تأمین تقاضاها نبود. تفاوت امروز با آن روزها این است که دولت در بودجه، جوایز صادراتی را گنجانده بود. این جوایز به صورت ریالی پرداخت میشد و نوعی متغیر برونزا بود اما متأسفانه امروز این جوایز لغو شده و با توجه به افزایش شدید هزینههای تولید، صادرکننده معتقد است که باید نرخ ارز بالا برود تا کارش صرفه اقتصادی داشته
باشد.
با توجه به اینکه صادرکنندگان معتقدند نرخ ارز باید واقعی شود و بالاتر از نرخهای دستوری دولت باشد، آیا نوسانات اخیر به واقعیشدن نرخ کمک می کند؟
واقعیت این است که جوایز صادراتی، ارزش پول ملی را حفظ میکرد و به ارز خارجی متکی نبود. اما اینکه نرخ ارز تا این حد بالا برود تا صادرات رشد کند غیرمنطقی است چرا که با این حساب امروز باید تولید و صادرات ما با این ارز گران رشد کرده باشد حال آن که در مجموع پسرفت داشته ایم.
در حال حاضر ۸۰ درصد ارز حاصل از صادرات در اختیار دولت است که نه به دلیل توانمندی اقتصادی بلکه به دلیل رانت صنایع وابسته به نفت و از ناحیه حمایت از پتروشیمیها و خام فروشی معادن شاهد رشد در این منابع هستیم اما ۲۰ درصد دیگر یعنی بخش سنتی صادرات از قبیل پسته، فرش، زعفران و... رشدی تجربه نکرده است.
تئوری حمایت از صادرات با بالا بردن نرخ ارز در ۲ دهه اخیر اقتصاد ما شکست خورده است و این افزایشهای بی ضابطه نرخ ارز و دلار ۱۲ هزار تومانی به هیچ وجه به معنی واقعی شدن نرخ نیست و هیچ اقتصاد پیشرفتهای چنین تلاطمی را به خود ندیده است.
بر این اساس چه نرخی، نرخ واقعی ارز در ایران است؟
اگر ملاک را تورم بدانیم و حتی بر اساس ادعای دولت مبنی بر تک نرخی شدن تورم بخواهیم محاسبه کنیم و با توجه به اینکه دولت ۵ سال پیش بازار ارز را با نرخ حدوداً ۳۵۰۰ تومانی تحویل گرفت نرخ ۵۰۰۰ تا ۵۵۰۰ نرخ واقعی است. با لحاظ تفاوت نرخ تورم داخلی و خارجی و نرخ پایه ارز و اینکه سالی حدودا ۱۰ درصد به نرخ اضافه می شد، نرخ واقعی همین حدود است. نرخهای امروز به شدت حباب دارد و رانتهای محرز در آن دیده می شود همان طور که اخیرا دیدیم در واردات، انحراف گسترده رخ داد و ارز ۴۲۰۰ تومانی باعث شد برخی که سواد خواندن و نوشتن نداشتند کارت بازرگانی به نامشان صادر و واردات انجام شد و شرکتهای صوری زیادی شکل گرفت. براین اساس نرخهای بالای ۵۵۰۰
تومان فسادانگیز است.
آقای دکتر! دولت مدام از نبود مضیقه در منابع ارزی حرف میزند و اینکه تلاطمهای اخیر، توطئه دشمنان است. این ادعا را تا چه حد میپذیرید؟
دولت نه در سیاستگذاری و نه در نظارت ارزی موفق نبود. در واقع علت اصلی این نوسانات نبود برنامه اقتصادی و عدم هماهنگی در تیم اقتصادی دولت است. امروز در تیم اقتصادی دولت نگاهها متفاوت است و نه یکدست. متأسفم اما اقتصاد ما کاملاً رهاشده و بی برنامه است. دولت حتی نتوانسته دو باشگاه استقلال و پرسپولیس را خصوصی کند! لذا مقصر اصلی این نابسامانیها خود دولت است و باید پاسخگو باشد.امروز مردم عادی به شدت نگران آینده معیشت و با اندک سرمایه خود به دنبال خرید و فروش ارز و سکه هستند. اقتصادی که به جای تولید وخلق ارزش افزوده درگیر سوداگریهای اینچنینی شده به شدت بیمار است.
به باور شما در نقطه فعلی برای نجات این بیمار، درمانی وجود دارد؟
بله قطعاً در هر نقطهای میتوان برای درمان ورود کرد اما آن چه برای دولت به شدت هزینه بردار است، افت شدید اعتماد عمومی است. اگر همین افت اعتماد را دولتمردان بپذیرند و اشتباهاتشان را با مردم در میان بگذارند، میتوان کشور را نجات داد.
معتقدم مردم حرف رئیس کل را که در جلسه تودیعش گفت بازار ارز را متعادل و باثبات کردیم اصلاً باور ندارند و اعتمادی به این حرفها نیست. امروز دولت باید اعتماد عمومی را ترمیم و حتی اگر لازم است از مردم عذرخواهی کند. این شیوه در تمام دنیا مرسوم است و میتواندزخم روان مردم را التیام بخشد.
گام بعدی تدوین بسته جدید اقتصادی اضطراری ۳ ماهه است. باید فضای کسب و کار از هر محدودیتی خالی شود و نقدینگی جامعه را که ۹۰ درصدش در دست ۱۰ درصد مردم است، متعادل و متوازن کند. تولید بی حد و حصر نقدینگی در نتیجه سیاستهای غلط دولت بوده لذا باید به سرعت آن را مدیریت کند.
در گام بعدی باید سراغ صلاح نظام بانکی رفت که تاکنون فقط حرفش را زدهاند. باید نقدینگی را از دست افراد خاص خارج کرد تا رانت از میان برود. اینها در جهت حفظ ارزش پول ملی است حال آن که بانک مرکزی تاکنون این وظیفه اولیه را رها کرده است.
انتهای پیام/
نظر شما